کد مطلب:37419
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:3
تفسير فرازهاي چهلويكم تا پنجاهودوم خطبه صدويازدهم نهجالبلاغه كه در آن امام علي به توصيف شرايط دنيا پرداخته چيست؟
«سُلْطَانُهَا دُوَّلٌ وَ عَيْشُهَا رَنِقٌ، وَعَذْبُهَا أُجَاجٌ، وَ حُلْوُهَا صَبِرٌ، وَغِذَاؤُهَا سِمَامٌ، وَ أَسْبَابُهَا رِمَامٌ، حَيُّهَا بِعَرَضِ مَوْتٍ، وَصَحِيحُهَا بِعَرَضِ سٌقْمٍ، مُلْكُهَا مَسْلُوبٌ، وَعَزِيزُهَا مَغْلُوبٌ، وَمَوْفُورُهَا مَنْكُوبٌ، وَجَارُهَا مَحْرُوبٌ.»
[سلطه و اقتدار اين دنيا در گردش [تناوبي]، و عيش آن تيره و گوارايش ناگوار و شيرينش تلخ، و طعام آن زهرآگين، و طنابها و علل [هم سنخ آن] پوسيده، زندهاش در معرض مرگ، و تندرستش در معرض بيماري، ملك آن ربوده شده، و عزيزش مغلوب، و مالدارش مبتلاي نكبت و اموال همسايهاش غارت شده].
نكتهاي كه بايد در جملات مورد تفسير مورد دقت واقع شود، اينست كه اميرالمؤمنين عليهالسلام ميفرمايد: «عيش اين دنيا تيره و گوارايش ناگوار و شيرينش تلخ… است و ظاهر اين جملات خلاف واقع به نظر ميرسد، زيرا شيرين اگرچه موقت هم باشد تلخ نيست و گوارا هر اندازه هم كه محدود باشد ناگوار نيست، بنابراين، منظور اميرالمؤمنين عليهالسلام از جملات فوق چيست؟
چند مطلب را در تفسير اين جملات ميتوان در نظر گرفت.
مطلب يكم ـ اينست كه منظور از تلخي شيرينيها و ناگواري گواراها، تلخي و ناگواري طبيعي نيست، زيرا اميرالمؤمنين عليهالسلام هرگز واقعيات را آنچنانكه در مجراي نمودها بروز ميكنند منكر نميشود، يعني شكر يا فلان ميوه همانگونه كه براي عموم مردم شيرين است، در ذائقة اميرالمؤمنين عليهالسلام نيز شيرين است، بلكه منظور بيان اموري است كه ما بعضي از آنها را متذكر ميشويم.
مطلب دوم ـ آن مردم كه در چشيدن شيرينيها و گواراهاي دنيا، همة ابعاد شخصيت خود را براي درك و پذيرش شيريني و گوارائي دنيا وارد عمل مينمايند، قطعي است كه اين عمل نابجا ذائقة همه سطوح رواني آن مردم را كه فوق سطح طبيعي ذائقه است، تلخ و آزرده خواهد ساخت، مانند اين كه براي انجام عمل جنسي، همة ابعاد شخصيت و نيروهاي مغزي را قرباني و صدقة طرف عمل خود بنمايد. همينكه لحظات ناهشياري گذشت، او ميماند و شخصيت ملامتگرش كه اي خام سادهانديش براي چنين كار كوچكي سرمايهاي به آن عظمت را به ميدان نميآورند.
مطلب سوم ـ اين يك قاعدة مسلم است كه اگر آدمي بهريك از عوامل لذائذ دنيوي و امتيازات، بعنوان استقلال و هدف نهائي بنگرد قطعي است كه آن عامل و امتياز به سرعت به سايهاي مبدل ميشود و آدمي را [اگر هشيار باشد] در حيرت و ندامت فرو ميبرد و لحظات صرف شده در آن عوامل و امتياز را خوابي و خيالي تلقي مينمايد.
خفته آن باشد كه او از هر خيال
دارد اميد و كند با او مقال
او چنانكه از خيال آيد بحال
آنخيالش گردد او راصد و بال
ديو را چون حور بيند او بخواب
پس زشهوت ريزد او باديو آب
چونكه تخم نسل را در شوره ريخت
او به خويش آمد خيال از وي گريخت
ضعف سر بيند از آن و تن پليد
آه از آن نقش پليد ناپديد
مطلب چهارم ـ توجه به محروميتهاي متنوعي كه دامان اكثريت مردم دنيا را گرفته است، از يكطرف، و آگاهي از اينكه
دهتن از تو زرد روي و بينوا خسبد همي
تا به گلگوني تو روي خويش را گلگون كني
مانع از اينست كه نه تنها انسان بيدار بتواند از شيرينيها و گواراهاي دنيا احساس لذت مطلق بنمايد، بلكه آنها را در ذائقة دل و جان تلخ و ناگوار هم مينمايد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 20
آيةالله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.