کد مطلب:40452
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:2
آيا علم غيب پيامبر و امام تفاوتي با هم دارند (احقاف،9)؟
قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَ مَآ أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَ لاَبِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلآمَا يُوحَيََّ إِلَيَّ وَ مَآ أَنَا إِلآنَذِيرٌ مُّبِينٌ; بگو من پيامبر نوظهوري نيستم و نميدانم خداوند با من و با شما چه خواهد كرد؟ من تنها از چيزي پيروي ميكنم كه بر من وحي ميشود و جز بيم دهنده آشكاري نيستم.
اين آيه به ويژه جمله ابتدايياش (من پيامبر نوظهوري نيستم)، پاسخي است به بسياري از ايرادات مشركان، از جمله اين كه گاه از بعثت پيامبر9 به عنوان اين كه يك بشر چگونه ممكن است با خدا ارتباط پيدا كند تعجب ميكردند.
گاه ميگفتند: چرا او غذا ميخورد و در كوچه و بازار راه ميرود؟
گاه تقاضاي معجزات عجيب و غريب داشتندو هر يك تمنايي مينمودند.
گاه انتظار داشتند كه پيامبر9 كانوني از علم غيب باشد و همه حوادث آينده را براي آنان بازگو كند و... اين آيه اشاره اجمالي به پاسخ همه اين گفتگوها و بهانهجوييهاست ميگويد: من نخستين پيامبر نيستم كه دعوت به توحيد كردهام، پيش از من پيامبران زيادي آمدند كه همه آنان از جنس بشر بودند، لباس ميپوشيدند و غذا ميخوردند، هيچ يك از آنان مدعي علم غيب مطلق نبودند.
در واقع با اين جملهها پيامبر9 ميخواستند واقعيتها را با مقايسه خود با پيامبران پيشين بيان كنند. تا به ايرادهاي نابجا پايان دهند.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 21، ص 310، داراكتب الاسلامية / ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، مترجم: موسوي همداني، ج 18، ص 307، نشر علامه.)
اما دربارة علم غيب بايد دانست آياتي كه از علم غيب سخن گفتهاند، سه دسته هستند: الف ـ آياتي كه علم به غيب را منحصر به خدا نمودهاند; ب ـ آياتي كه علم غيب را از انبيا و پيامبر گرامي اسلام نفي ميكند; ج ـ آياتي كه از آگاهي انبيا و پيامبر گرامي اسلاماز غيب پرده برميدارد.
آيات ذيل جزو دسته سوماند:
1. آيه 26 و 27 سوره جن: داناي غيب اوست و هيچكس را بر اسرار غيبش آگاه نميسازد، مگر رسولاني كه آنان را برگزيده و مراقبيني از پيش رو و پشت سر براي آنها قرار ميدهد....
2. آيه 179 سورة آل عمران: چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب آگاه كند، ولي خداوند از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد برميگزيند; پس به خدا و رسول او ايمان بياوريد....
از مجموع آيات مربوط به علم غيب و ديگر آيات استفاده ميشود كه علم غيب در انحصار خداوند است و انبيا با كمك وحي به مراحلي از دانش غيبي ميرسند.
علم امامان معصوم:
ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه(جلد7، ص 33ـ43، مؤسسه الاعلمي ـ بيروت.) از حضرت علينقل ميكند كه فرمود: ... فاسئلوني قبل ان تفقدوني فوالذي نفسي...; هر سؤالي داريد تا من در بين شما هستم، از من بپرسيد; سوگند به خدايي كه جانم در يد قدرت اوست، از هر چيزي كه تا ساعت رستاخيز است اگر بپرسيد، آگاهانه پاسخ ميدهم....(نهج البلاغه، خطبه 92.)
سپس اخباري را كه حضرت علياز غيب خبر داده بود، بر ميشمارد و پس از خبر دادن از به وقوع پيوستن آنها و صحت اخبار ميگويد: و لقد امتحنا اخباره فوجدناه موافقاً فاستدللنا بذلك علي صدق الدعوي المذكوره; ما اخبار غيبي عليرا آزمايش كرديم، ديديم هر چه فرموده، همان طور از آب در آمد و از اين لحاظ پي برديم كه گفته او: كه هر چه ميخواهيد از من بپرسيد صد در صد صحيح و تمام است.
در رواياتي از اولاد معصوم آن حضرت، به داشتن علم غيب تصريح شده است.(ر.ك: اصول كافي، باب 101 و 102.)
محدوده و چگونگي علم غيب امام
در رواياتي آمده كه علم اهل بيت: به غيب شأني است; يعني هر گاه بخواهند از چيزي آگاهي يابند، آگاه ميشوند: از امام صادقروايت شده كه در پرسش كسي كه از او پرسيد: آيا امام علم غيب ميداند؟ فرمود: نه، امام علم غيب را (ذاتاً) نميداند، ولي هنگامي كه اراده كند چيزي را بداند، خدا به او تعليم ميدهد.(اصول كافي، ج 1، باب 101، ص 313، حديث 4، دارالتعارف للمطبوعات / تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 17، ص 100، دارالكتب العلميه.)
روشن است كه چون خواست اوليأ خدا و امامان معصوم: از خواست خدا جدا نيست; تنها جايي اراده ميكنند بدانند كه خدا ميخواهد، بنابراين در مواردي كه مصلحت نميداند كه بدانند، نميدانند.
در خطبه 128 نهج البلاغه ميخوانيم:
وقتي حضرت دربارة تركهاي مغول سخن گفت، شخصي پرسيد: از غيب سخن ميگويي و به علم غيب آشنايي؟ امامخنديد و به او كه از طايفة بني كلب بود فرمود:
اي برادر كلبي اين علم غيب نيست، اين فراگرفتهاي است از عالِمي (پيامبر)، علم غيب تنها علم قيامت است و آنچه خداوند سبحان در اين آيه بر شمرده است كه: إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ...; (لقمان، 34) آگاهي به وقت قيامت نزد اوست، او باران را نازل ميكند و از آنچه در عالم جنين است با خبر است و كسي نميداند كه فردا چه كار خواهد كرد و كسي نميداند كه در كدام سرزمين از دنيا ميرود. پس خداي سبحان از آنچه در رحمهاست; پسر يا دختر، زشت يا زيبا، سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقي و آن كسي كه هيزم آتش است و يا در بهشت همسايه و دوست پيامبران است، از همة اينها آگاه است. اين است علم غيبي كه غير از خدا كسي نميداند و جز اينها علمي است كه خداوند به پيامبرش تعليم كرده و او به من آموخته است و برايم دعا نمود كه خدا آن را در سينهام جاي دهد و اعضا و جوارحم را از آن مالامال سازد.
اين كلام حضرت ممكن است اشاره به نكتهاي خاص در موارد مذكور باشد كه علم به آن از غيب مختص به خداست و ممكن است به ملاحظه فهم و درك مخاطب باشد; چنانكه در خطبه 173 ميفرمايد: و الله لو شئت?گن أُخبرَ كلّ رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت و لكن اخاف ان تكفروا فيّ حضرت ميفرمايد: اگر بخواهم از همه چيز شما خبر ميدهم، از جاي بيرون آمدن و جاي در آمدن شما و از همه چيز شما ولي ميترسم دربارة من كافر شويد. گفتني است كه برخي از دانشمندان شيعي چون علامة مجلسي توجيهات مختلفي براي اين كلام ذكر كردهاند.(ر.ك: بحارالانوار، ج 26، ص 103و104 / تفسير نمونه، ج 17، ص 99.)
دربارة علم غيب اميرالمؤمنينو اخبار به مغيبات رجوع شود به: تصنيف نهج البلاغه، لبيب بيضون، ص 364ـ377، دفتر تبليغات اسلامي.
در پايان به اين نكته توجه ميدهيم كه اهل بيت: مكلّف به علوم عادي هستند نه علم غيب، بنابراين علم غيب براي آنان تكليفي ايجاد نميكند.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.