کد مطلب:40455
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:2
چرا پيامبر6، در برابر كساني كه مانع فعاليّت او ميشدند، سكوت ميفرمود در حالي كه تنها به ظاهر، اظهار اسلام ميكردند، ولي در درون كافر بودند؟
1. بي ترديد، پيامبر بزرگوار اسلام، در پيشبرد اهداف دين الهي، با هيچكس، حتّي خطرناكترين دشمان خود و سرشناسترين سران قبايل، سازش به خرج نداده، در برابر انواع گوناگون توطئههاي آنان، تسليم نميشدند. نمونهاي از اين روحيه بلند سازشناپذيري را، در گفتوگوي ميان عُتبه، شيبه و ابوسفيان با ايشان ميبينيم كه براي ايجاد وقفه در فعاليّتهاي پيامبر6، هر آن چه از مال و مقام و... به او پيشنهاد ميكردند، نپذيرفت.(الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبايي;، ج 15، ص 195، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.)
2. با توجه به اين ويژگي پيامبر6، و جهتگيريهاي سياسي ـ اجتماعي ايشان، روشن است كه هر جا از وي در برابر كارشكنيها نرمشي ديده شده، و به اصطلاح سكوت كرده است، تنها و تنها براي مصلحت اسلام و جامعة نوپاي اسلامي بوده، نه ملاحظات ديگر، چرا كه از ويژگيهاي ضروري رهبري اسلامي، رويكرد مصلحت گروي در تدبير امور جامعة مسلمانان است.
3. موضوع نرمخويي، مدارا و صبر در برابر انواع توطئهها، هم چون كينهتوزيها، لجاجتها، تعصبها و...، آن چنان مهم و ضروري بود كه خداوند در قرآن كريم بارها آن را به پيامبر6 سفارش فرموده است; براي مثال در آية يازدهم از سوره مبارك طارق، پيامبر6 به مدارا با كفّار، و شتاب نكردن در نابودي آنان، آن هم در يك جمله كوتاه، سه بار(تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 26، ص 373، دارالكتب الاسلامية.) سفارش مزبور را يادآوري ميكند: فَمَهِّلِ الْكَـَفِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدَا به كافران مهلت بده. نيز در آيه 85 سوره مبارك حجر، با تعبير فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيل، به پيامبرش دستور ميدهد كه در برابر لجاجتها، نادانيها، تعصبها، كارشكنيها و مخالفتهاي سرسختانة آنان، ملايمت و محبت نشان داده، و به دور از ملامت و سرزنش، با بخشش زيبا، از گناهانشان، بگذرد.(همان، ج 11، ص 127.)
4. همان گونه كه در پرسش شما مطرح شده، بي ترديد بسياري از مسلمانان صدر اسلام، در حقيقت اسلام نياورده، دين الهي در روح و جان آنها نفوذ نكرده بود. قرآن كريم هم به اين موضوع اشاره ميفرمايد: قَالَتِ الاْ ?َعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَـَكِن قُولُوَّاْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الاْ ?ًِيمَـَنُ فِي قُلُوبِكُم;(حجرات،14) ]برخي از[ باديهنشينان گفتند: ايمان آورديم ]اي پيامبر[ بگو ]شما[ ايمان نياوردهايد. و بگوييد اسلام آورديم. و هنوز در دلهاي شما ايمان داخل نشده است. پيداست كه ايمان، باوري قلبي و فراتر از گرايش ظاهري به اسلام است.
5. مداراي پيامبر6 با اين گروه نيز، براي تعقيب سياست كلّي مصالح اسلام و مسلمانان بود; و گرنه، جايي كه پيامبر6 در برابر سران قبايل قريش از خود ترسي به دل راه نميداد، معلوم است در مداراي مزبور نيز، مسئلة ترس، يا سازشپذيري بي دليل مطرح نبود. نمونة آشكار اين مدارا، كنار آمدن پيامبر6 با اسلام ظاهري ابوسفيان، پس از ماجراي فتح مكّه است. يكي از محققان بزرگوار اسلام در اينباره مينويسد: گرچه ابوسفيان، در محيط رعب و ترس ايمان آورد، و اين گونه ايمان، هيچگاه مورد نظر و هدف پيامبر اسلامو آيين وي نبود، ولي مصالحي ايجاب ميكرد كه به هر نحوي باشد، ابوسفيان به آيين مسلمانان درآيد، تا بزرگترين مانع از سر راه گرايش مردم مكّه به اسلام برداشته شود، زيرا افرادي مانند ابوسفيان، ابوجهل، عكرمه، صفوان بن اميه و...، ساليان درازي بود كه محيطي پُر از وحشت به وجود آورده بودند، و به گونهاي كه كسي جرئت نميكرد دربارة اسلام فكر كرده، يا گرايشهاي خود را آشكار نمايد. اگر اسلام ظاهري ابوسفيان براي او مفيد نبود، براي پيامبر اسلام، و افراد ديگر كه زير فرمان او بوده و رابطة خويشاوندي با وي داشتند، بسيار مفيد و سودمند بود.(فروغ ابديت، جعفر سبحاني، ج 2، ص 327، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم.) البته پيامبر6 در كنار دنبال كردن سياست مصلحتگروي جامعه اسلامي، احتياطهاي لازم را نيز در مورد ابوسفيان به كار بست، از جمله آن كه، وي همواره زير نظرش بود، و حتي روي مصالحي، به او مقام هم داد، و آن اين كه، هر كس به خانة او پناه ببرد، از تعرّض و دستاندازي ارتش اسلام، محفوظ خواهد بود.
اين جهتگيري پيامبر6; يعني كنار آمدن محتاطانه با ابوسفيان، پيامدهاي بسياري داشت، به گونهاي كه ميتوان گفت: از دلايل مهم فتح مكه، آن هم بدون كشتار و خونريزي، همين موضوع بود.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.