کد مطلب:43105
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:2
تفسير فراز بيستم تا آخر خطبه هشتادوهشتم كه در آن علي(ع) ميفرمايد: «گويي هر شخصي از آنان امام خويشتن است و…» چيست؟
[پناهگاهشان در مشكلات، خودشان هستند و مرجِعشان در امور مهمّ، آراء و نظريّاتي است كه خود ابراز ميدارند، گوئي هر شخصي از آنان امام خويشتن است! هر شخصي چنين ميپتدارد كه در نظريّات خود به طنابهاي مورد اطمينان چنگزده و دستاويزهاي محكمي (براي وصول بواقعيّات) بدست آورده است.]
براي توضيح مِلاك قرار گرقتن من به آن نوعي كه اميرالمؤمنين در اين سخنان مطرح فرمودهاند بايد دو نوع مِلاك قرار دادن من را با نظر به دو نوع من براي خوبيها و بديها و بايستيها و نبايستيها مورد بررسي قرار بدهيم:
نوع يكم ـ من با هويّت خود طبيعي محض مِلاك همة خوبيها و بديها و بايستيها و نبايستيها قرار داده ميشود. مقصود از من با هويّت خود طبيعي محض، همان عامل مديريّت حيات طبيعي محض است كه در همة جانداران از افعي و عقرب گرفته تا يك انسان عادل و وارسته و داراي دروني پر از فروغ معرفت، وجود دارد. بدانجهت كه اين من جز تورّم و سُلطه بر «جز خود» و گردانيدن همة حقائق و واقعيّات در مسير دو پديدة مزبور (تورّم و سُلطه) حركت نميكند.
نوع دوم ـ من با هويّت «خود» پويا بسوي كمال ـ ترديدي نيست در اينكه اين من كه بايد گفت: مطلوب هر كسي است كه تا حدودي انسان را شناخته است بدانجهت كه همواره در حركتي رو به بالا است، نميتواند حتّي يك لحظه به دور خود بپيچد و حتّي نميتواند يك لحظه در مقابل آينهاي توقّف نموده و در خود بنگرد، زيرا بقول انسان شناسان بزرگ: «اگر جوهر لطف در آيينه بروي خود بنگرد مبدّل به سنگ خارا ميگردد.» بنابراين، مختصّ اساسي كه در من با هويّت «خود» پويا بسوي كمال وجود دارد: هرگز نميتواند خود طبيعي محض را مِلاك خوبيها و بديها و بايستيها و نبايستيها قرار بدهد، زيرا خود اين من بهتر از همه ميداند كه وسائل و درجات رشد و كمال خارج از ذات آن خودطبيعي است كه با دو وسيلة جلب لذّت و دفع ضرر شخصي فعّاليّت مينمايد، و هيچ چيزي را جز مديريت همان ارگانيسم كه در آن وجود دارد، نميشناسد و نميپذيرد. در اينجا لازم است كه مختصّات و نتائج من محوري با هويّت خودطبيعي محض را كه عامل حركتش در زندگي فقط هواي نفس است، مورد مطالعه قرار بدهيم:
1ـ تكبّر و نَخوت و بيماري خود بزرگبيني يكي از مختصّات هويپرستي و امام خويشتن بودن است انسانهاي «من محور» كه در زندگي فقط با عامل «هوي» حركت ميكنند، نميتوانند از اين بيماري نَجات پيدا كنند.
«أَفَكُلَّمَا جَآئَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَاتَهْوَي أَنْفُسُكُمُ اٌسْتَكْبَرْتُمْ» البقره/ 87
[آيا هر موقعي كه رسولي چيزي را بياورد كه نفْسهاي شما آن را نخواهد تكبّر ميورزيد.]
يعني هويپرستي شما موجب استكبار و نَخوتي ميشود كه شما را از پذيرش حقايق باز ميدارد.
2ـ آنچه كه مطابق هواي هويپرست نباشد، هر چه باشد و از هر كسي كه صادر شود بايد با آن مبارزه كرد!! مانند تكذيب و اهانت و ناتوان ساختن و حتّي كشتن او!
3ـ هويپرستي و امام خويشتن بودن، براي خود معبودها ميسازد. تا احساس بسيار ريشهدار پرستش را كه در درون اوست، با آن معبودهاي ساختگي و دروغين اشباع نمايد. همة ما ميدانيم كه هوي چيزي نيست كه واقعاً قابل پرستش بوده باشد زيرا با نظر به معنايي كه پرستش دارد، قابل تعلّق بر هوي نيست، در پرستش، وجود عظمت حقيقتي كه مورد پرستش قرار ميگيرد و موجب تكامل پرستنده ميباشد، امري است ضروري در صورتيكه هوي عبارتست از خواستن و ميل به آنچه كه خود طبيعي محض ميخواهد.
4ـ هويپرستي و امام خويشتن بودن از حقّ و عَدالت منحرف ميسازد اين يكي از بديهيترين و فراگيرترين خواصّ هويپرستي است كه هيچگونه استثنائي ندارد. .
5 ـ هويپرستي و امام خويشتن بودن هيچ نظر و قانوني را در جهان هستي نميشناسد. امشب هواي هويپرست اينست كه چند ساعت بيش آنچه قانون منظومة شمسي اقتضا ميكند ادامه پيدا كند؛ زيرا ساعات اوّليّة شب را با ميگساري و عشترهاي حيواني گذرانده و ساعات خواب را از دست داده است!!
6ـ تقديم روابط بر ضوابط ناشي از هويپرستي است كه آغازش امام خويشتن بودن و پايانش نابودي همة ارزشها و اصول و قوانين است
آنچه كه هدف اعلاي همة اديان الهي و مكتبهاي مستند به حكمت عاليه و عرفان مثبت انساني بوده و بيان كنندة موضوع اساسي رسالت پيامبران عظام و اولياء الله و حكماي راستين ميباشد، عبارت است از تبليغ و روشن ساختن واقعيّتهائي كه وصول به رشد و كمال مطلوب بدون آن واقعيّات امكانپذير نميباشد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 15
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.