کد مطلب:129373 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:204

اشاره
نعمان بن بشیر نه دوستدار اهل بیت بود و نه گرایشی به آنها داشت. [1] او و پدرش در یاری جریان نفاق، پس از رحلت پیامبر(ص)، تاریخ سیاه و بلندی دارند. نعمان گرایش عثمانی داشت و آشكارا نسبت به علی (ع) كینه می ورزید و از وی بد می گفت. در جنگ های جمل و صفین با او جنگید و در رهبری جریان نفاق به طور كامل پیرو سیاست معاویه بود، «از نشانه های این سیاست این بود كه معاویه از رویارویی آشكار با امام حسین (ع) پرهیز می كرد. چنانچه معاویه ناچار به رویارویی آشكار می گشت و بر امام پیروز می شد از او در می گذشت. این به خاطر دوستی با امام نبود، بلكه معاویه، این سیاستمدار پلید و شیطان، می دانست كه ریختن آشكار خون امام (ع) با آن جایگاه قدسی بلندی كه در دل امت دارد، موجب جدایی امویّت از اسلام می گردد و تلاش های جریان نفاق و به ویژه حزب اموی را نقش بر آب می سازد: به ویژه آن كوشش هایی كه معاویه به خرج داد


تا اسلام و امویت را چنان در عقل و احساسات مردم بیامیزد كه از آن پس، بیش تر آحاد مردم تنها اسلام اموی را بشناسند. به طوری كه اگر آن خون مقدس خون امام (ع) در قتلگاه قیام بر ضد حكومت اموی ریخته نمی شد جدایی میان اسلام و امویّت ناممكن بود.» [2] .

از این رو روش نعمان بن بشیر در حلّ مشكلات پیش آمده در كوفه پس از ورود مسلم آمیخته به نرمی و تسامح بود. زیرا كه او با اعتقاد به دیدگاه معاویه بر این باور بود كه رویارویی آشكار با امام حسین (ع) به نفع حكومت اموی نیست.

نعمان ضعیف یا، آن طور كه روایت طبری او را تصویر كرده است، «بردبار و پارسا و عافیت طلب» [3] و یا آن طور كه روایت دینوری تصویرش كرده است. «دوستدار عافیت و مغتنم شمارنده سلامتی» نبود [4] ، بلكه از روی نیرنگ و حیله بازی خود را ناتوان وانمود می كرد؛ و قصد وی استفاد از شیوه سرّی و نیرنگ پنهانی برای پایان دادن به انقلاب و رهایی از چنگ مسلم بن عقیل و بلكه رهایی از دست امام (ع) بود. بنابراین او شیطانی بود كه گام جای گام معاویه، آموزگار بزرگ طراح نقشه های شیطنت آمیز و فریبنده می گذاشت.

لیكن روند پرشتاب حوادث كوفه در آن روز و تحوّلات بزرگی كه در حیات سیاسی این شهر روی داد، امویان و مزدوران و جاسوسانشان را از مقبولیّت مسلم بن عقیل نزد افكار عمومی به وحشت افكند و متوجّه شدند كه چنانچه حكومت محلّی اموی در كوفه، تدابیر لازم را برای بازگرداندن اوضاع به آرامش نسبی بیشین اتخاذ نكند، زمام امور به زودی زود به طور كامل به دست انقلابیون خواهد افتاد. آنان دریافتند كه سیاست


نرمش و تسامح آمیزی كه نعمان بن بشیر در پیش گرفته است، موجب خواهد شد كه به زودی كوفه به دست مسلم بن عقیل بیفتد. از این رو تصمیم گرفتند كه برای رهایی از این تنگنا، نعمان بن بشیر را عزل و والی جدید و بی رحمی را به جای او بگمارند. با این دیدگاه بود كه گزارش های سرّی خویش را تهیه كرده و در شام به یزید انتقال می دادند.


[1] ابن قيتبه دينواري گويد: حسين بن علي، مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد تا از مردم برايش بيعت بگيرد. نعمان بن بشير كه والي كوفه بود گفت: هر آينه پسر دختر رسول خدا(ص) از پسر بجدل يعني يزيد محبوب تر است. اين سخن به گوش يزيد رسيد و آهنگ عزل وي كرد.» (الامامه و السياسه، ج 2، ص 4). با توجه به اين كه ابن قيتبه تنها كسي است كه اين خبر را نقل كرده است، مي توان آن را كينه نهاني نعمان نسبت به يزيد حمل كرد. زيرا كه يزيد انصار را خوار مي شمرد و شاعران (مثل اخطل) را بر بدگويي آنان تشويق مي كرد، نه اين كه نعمان دوستدار امام حسين (ع) بود.

[2] خوارزمي مي نويسد: نعمان آگاهي خويش را نسبت به موضع معاويه درباره قتل امام حسين (ع) در گفت و گوي با يزيد آشكار ساخت. يزيد، پس از شهادت امام (ع) و نصب سر مقدس وي در دمشق، او را فراخواند. چون نزدش آمد پرسيد: كار عبيدالله بن زياد را چگونه ديدي؟ گفت: جنگ نوبتي است. آنگاه يزيد گفت سپاس خدايي را كه او را كشت. نعمان گفت: اميرالمؤمنين ــ يعني معاويه ــ قتل وي را خوش نمي داشت! (ر.ك.مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 59 60).

[3] ر.ك. تاريخ الطبري، ج 3، ص 279.

[4] ر.ك. الاخبار الطوال، ص 231.