کد مطلب:129494 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

نینوا
در سرزمین سبز كوفه ناحیه است به نام نینوا، و كربلا كه حسین در آنجا كشته شد جزو آن است (ر. ك: معجم البلدان، ج 5 ص 339). نینوا: در شرق كربلا واقع است... و آن جای مشهور به باب طویریج در شرق كربلا است. (ر. ك: خطب الامام الحسین (ع)، ج 1، ص 133).

امام حسین (ع) در پایان شب همراه كاروان حسینی از منطقه ی قصر بنی مقاتل كوچید. (چون صبح شد، پیاده شد و نماز صبح را به جای آورد. سپس با شتاب سوار شد و یارانش را به سوی چپ برد. حضرت می خواست آنان را پراكنده سازد ولی حر می آمد و آنان را باز پس می برد. حسین نیز او را عقب می برد. چون آنان را سوی كوفه پس می زد، مقاومت


می كردند و آن گاه راه بالا گرفتند و همچنان با هم راه پیمودند تا به نینوا، جایی كه حسین در آن فرود آمد، رسیدند.

در این هنگام شخصی سوار بر اسبی اصیل، مسلح و با كمانی بر پشت از سوی كوفه پدیدار شد؛ همگی ایستادند و منتظر او ماندند. چون به آنها رسید به حر بن یزید ریاحی سلام كرد، ولی بر حسین و یارانش سلام نكرد. سپس نامه عبیدالله زیاد را به حر داد كه در آن آمده بود: اما بعد، چون نامه ام به تو رسید، بر حسین سخت بگیر، تاآن كه نامه ام به تو برسد و پیكم نزدت بیاید. او را جز در زیر آسمان و در زمین بی آب و آبادی فرود میار؛ من به پیكم فرمان داده ام كه با تو باشد و از تو جدا نگردد تا خبر اجرای دستورم را بیاورد. والسلام.

حر پس از خواندن نامه گفت: این نامه ی امیر عبیدالله زیاد است كه به من فرمان می دهد همانجایی كه نامه اش به من رسید شما را در زمین ناهموار فرود آورم. و این پیك اوست كه به وی فرمان داده است از من جدا نشود تا نظر و امر او را اجرا كنم!

یزید بن زیاد بن مهاصر - یعنی ابوشعثای كندی نهدی [1] - نگاهی به فرستاده ابن زیاد كرد و او را شناخت و گفت: آیا تو مالك بن نسر بدی هستی!؟

گفت: «بله»، وی از قبیله ی كنده بود.

یزید بن زیاد گفت:مادر به عزایت بنشیند، برای چه آمده ای!؟

گفت: برای چه آمده ام؟ پیشوایم را اطاعت كردم و به بیعتم وفا نمودم.


ابوشعثا گفت: عصیان پروردگار كردی و از پیشوایت در هلاكت نفس خویش اطاعت كردی! و ننگ و جهنم را به دست آوردی! كه خدای عزوجل فرمود: «و جعلناهم ائمة یدعون الی النار»(قصص/41)؛ آنها را پیشوایانی قرار دادیم كه به سوی جهنم بخوانند و روز رستخیز یاری نبینند و آن پیشوای تو است.

حر بن یزید، حسین و یارانش را ناگزیر كرد كه در آن جای بدون آب و آبادی فرود آیند. گفت: بگذار در این روستا (نینوا) یا آن روستا (غاضریه) [2] و یا آن دیگری (شفیه) [3] فرود آییم.

گفت: نه به خدا سوگند نمی توانم! این مرد را جاسوس من فرستاده اند.

زهیر بن قین گفت: ای فرزند رسول خدا (ص) جنگ با اینان، از جنگ با آنها كه از این پس به مقابله ما می آیند، آسان تر است. به جانم سوگند، از پی اینان كه می بینی كسانی سوی ما می آیند كه ما یارای مقابله با آنان را نداریم!

حسین (ع) گفت: من كسی نیستم كه جنگ آغاز كنم.

زهیر بن قین گفت: ما را به این روستا ببر تا در آنجا فرود آییم كه استوار است؛ و بر ساحل فرات واقع می باشد. اگر ما را نگذارند با آنها می جنگیم، و جنگ ما با اینان از جنگ با آنهایی كه از پی آنان می آیند آسان تر است.

حسین فرمود: آن چه روستایی است؟

گفت: عقر. [4] .

حسین گفت: خدایا به تو پناه می برم از عقر!

سپس فرود آمد؛ و این به روز پنج شنبه دوم محرم سال 61 بود.» [5] .


در روایت دینوری آمده است:«... زهیر بن قین به امام (ع) گفت: اینجا در نزدیكی ما بر كنار نهر فرات، روستایی در دره ای بس تنگ واقع است. و فرات جز از یك سو بدان راه ندارد!

حسین فرمود: اسم آن روستا چیست؟

گفت عقر

فرمود به خدا پناه می برم از عقر!

آنگاه حسین به حر گفت: اندكی با ما حركت كن سپس فرود آییم.

حر همراه حضرت رفت تا به كربلا رسیدند! حر و یارانش در مقابل امام (ع) ایستادند و از رفتن جلوگیری كردند. گفت: در این مكان فرود آی كه فرات به تو نزدیك است!

حسین گفت: نام اینجا چیست؟

گفتند كربلا!

فرمود: (دارای كرب و بلااند و گرفتاری)! پدرم هنگام رفتن به صفین از اینجا گذشت و من نیز همراهش بودم. چون از آنجا پرسید، نامش را به وی گفتند. فرمود: اینجا محل فرود آمدن آنها است و خونشان در همین جا می ریزد! چون از او در این باره پرسیدند فرمود: گرانمایه هایی از خاندان محمد در این جا فرود می آیند!

سپس حسین فرمود تا بار و بنه اش را در آنجا پایین آوردند و آن روز چهارشنبه اول محرم سال 61 هجری بود. [6] .

در روایت سید بن طاووس آمده است: سپس امام برخاست، سوار شد و حركت كرد.

هر چه آهنگ حركت می كرد، گاه او را باز می داشتند و گاه به سوی چپ می بردند و او را رها نمی كردند. تا آن كه به كربلا رسید، و این به روز دوم محرم بود. چون به آنجا رسید گفت: نام این زمین چیست؟ گفتند: كربلا. فرمود: خداوندا به تو پناه می برم از كرب و بلا (از سختی و گرفتاری) سپس فرمود: این جای سختی و گرفتاری است! فرود آیید، اینجا


محل خوابیدن شتران ما و محل ریختن خون ما و محل قبرهای ما است. این را پیامبر (ص) به من خبر داد. سپس همگی فرود آمدند. [7] .

در تذكرةالخواص آمده است: «چون به حسین گفتند كه اینجا سرزمین كربلا است، آن را بویید و گفت: به خدا این زمینی است كه جبرئیل به رسول خدا (ص) خبر داد و من در آن كشته می شوم!» [8] .

در مقتل منسوب به ابومخنف آمده است: همگی حركت كردند تا به زمین كربلا رسیدند. و این روز چهارشنبه بود. اسب حسین ایستاد و حضرت فرود آمد و اسب دیگری سوار شد. ولی یك گام هم برنداشت! او همچنان از اسبی بر اسب دیگر سوار می شد، تا آن كه هفت اسب را سوار شد؛ و همه از رفتن سرباز زدند. چون این را دید فرمود: ای مردم نام این زمین چیست؟

گفتند: سرزمین غاضریه.

گفت: نام دیگری هم دارد؟

گفتند: آن را نینوا هم می گویند.

فرمود: نام دیگری هم دارد؟

گفتند: شاطی ء الفرات.

فرمود: نام دیگری ندارد؟

گفتند: كربلایش خوانند.

در این هنگام امام نفس بلندی كشید و فرمود: سرزمین كرب و بلا (سختی و گرفتاری)! سپس فرمود: فرود آیید، اینجا محل خوابیدن شتران ما است. در اینجا خون ما ریخته می شود. به خدا سوگند در اینجا حرمت ما شكسته می شود. به خدا سوگند در اینجا مردان ما كشته می شوند. به خدا سوگند در اینجا كودكان ما سر بریده می شوند. به خدا سوگند قبر ما را در اینجا زیارت می كنند. جدم رسول خدا (ص) مرا به این خاك وعده داده است و گفتار او خلاف نیست. سپس از اسب خویش فرود آمد...» [9] .



[1] يزيد بن زياد بن مهاصر، ابوالشعثاي كندي بهدلي (در متن روايت طبري، نهدي)، از مردان شجاع و بزرگوار بود. پيش از رسيدن حر به امام حسين (ع)، از كوفه نزد آن حضرت آمد.

ابومخنف گويد: ابوشعثا سواره جنگيد و چون اسبش را پي كردند، در برابر حسين (ع) زانو زد و صد تير افكند كه جز پنج تاي آنها به خطا نرفت. او تيزانداز بود و هر تيري كه مي انداخت، مي گفت:



من پسر بهدله ام

سواركار عرجله ام



حسين (ع) فرمود: خدايا تيرش را به هدف بنشان و پاداش او را بهشت قرار ده. چون تيرهايش تمام شد برخاست و گفت: جز پنج تير به خطا نرفت. سپس با شمشير به دشمن حمله كرد و مي گفت:

من يزيدم و پدرم مهاصر است؛ مانند شيري هستم كه در جايگاه شيران قرار گرفته است.

پروردگارا من ياور حسين ام و از ابن سعد دور و بيزارم

او آن قدر جنگيد تا سرانجام كشته شد. (ر. ك: ابصارالعين، ص 172-171).

[2] غاضريه: دهكده اي منسوب به غاضره از بني اسد. به فاصله حدود يك كيلومتر در شمال كربلا (خطب الامام الحسين (ع)، ج 1، ص 134).

[3] شفيه: نيز روستايي نزديك كربلا (ابصار العين، ص 168) و آن چاهي است از بني اسد (خطب الامام الحسين، ج 1، ص 134).

[4] عقر: «... عقر چند جا است. از آن جمله است عقر بابل نزديك كربلا از سوي كوفه...» (ر. ك: معجم البلدان، ج 4، ص 136).

[5] تاريخ الطبري، ج 3، ص 309؛ الارشاد، ص 209 با اندكي تفاوت؛ و ر. ك: انساب الاشراف، ج 3، ص 385-384 و مثير الاحزان، ص 48.

[6] الاخبار الطوال، ص 253-252.

[7] اللهوف، 35.

[8] تذكرةالخواص، ص 225.

[9] مقتل الحسين (ع)، ابن مخنف، ص 76-75.