کد مطلب:129557 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

اشاره
در زیارت ناحیه مقدسه سلام بر بشر بن عمر حضرمی و ستایش از وی با همان عبارتی آمده است كه به امام حسین (ع) گفت. به این صورت: درود بر بشر بن عمر حـضـرمـی، خـداوند سخن تو را قبول كند كه چون حسین به تو اجازه بازگشت داد، گفتی: درنـدگـان مـرا زنـده بـخـورنـد اگر از تو جدا شوم، آیا خبر تو را از كارواینان جویا شوم. و تو را با وجود اندك بودن یاران رها كنم! هرگز چنین چیزی نمی شود. [1] .


سماوی گوید: بشر بن عمرو بن الاحدوث الحضرمی الكندی از حضرموت بود و در زمره كـنـدیـان مـحـسـوب می شد. او از تابعان بود و فرزندانی داشت كه در جنگ ها نام و نشان داشتند. بشر از كسانی بود كه پیش از جنگ نزد امام حسین (ع) آمد. سید داودی گوید: چون روز دهـم مـحـرم فـرارسـیـد و جـنـگ روی داد، بـه بـشـر كـه در حـال و هـوای جنگ بود گفتند: پسرت عمرو در مرزی اسیر شده است! گفت: من خودم و او را به حساب خدا می گذارم! دوست نمی دارم كه او اسیر گردد و من پس از او باقی بمانم! چون امام حسین (ع) سخن او را شنید فرمود: خداوند رحمتت كند من بیعتم را از تو برداشتم برو و برای آزادی پسرت اقدام كن!

گفت: درندگان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا شوم، ای ابا عبداللّه!

امام فرمود: بیا و این جامه های برد را به پسرت محمد ـ كه همراهش بود ـ بده تا در آزادی بـرادرش خـرج كـنـد. آنـگـاه پـنـج جـامـه بـه ارزش هـزار دیـنـار بـه او عـطـا فرمود. [2] .

از آنـچـه سـمـاوی نـقل كرده استفاده می شود كه نام این شهید بشر و نام پسرش كه با او همراه بود محمد و نام پسرش كه در مرز ری به اسارت رفت عمرو بود.

بنابراین نام این شهید ـ مطابق با آنچه در زیارت ناحیه مقدسه آمده است ـ بشر بن عمرو (یـا عـمـر) حـضـرمـی اسـت؛ و آن گـونه كه در تاریخ ابن عساكر و لهوف آورده محمد بن بشیر حضرمی نیست!

دوم ایـنـكه نوشته سماوی صراحت دارد در اینكه این واقعه، روز دهم اتفاق افتاده است و نه شب عاشورا؛ آن گونه كه از سیاق كتاب لهوف بر می آید.

مـؤیـد این كـه واقـعـه یـاد شـده در روز دهـم اتـفـاق افـتـاده نـوشـتـه ی ابو الفرج در كتاب مـقـاتل الطالبیین است؛ آنجا كه می گوید: مردی آمد تا به سپاه حسین (ع) وارد شد و نزد یـكـی از یـاران آن حـضـرت آمـد و گـفت: خبر این است كه فلان پسرت را دیلم ها اسیر گرفته اند. با من بازگرد تا برای آزادی او تلاش كنیم؟


گفت: چه بكنم؟! من او و خود را به حساب خدا می گذارم!

امام حسین (ع) فرمود: باز گرد من بیعتم را از تو برداشتم و سر بهای پسرت را به تو می دهم!

گفت: هرگز چنین مباد كه از تو جدا شوم و سپس خبرت را از كاروانها بگیرم! به خدا سوگند هرگز چنین چیزی نمی شود و من از تو جدا نمی گردم!

سـپـس بـه دشـمـن حـمـله كـرد و جـنـگـیـد تـا كـشـتـه شـد ـ رحـمـت و رضـوان خدا بر او باد ـ. [3] .

نـمـی دانـیـم... شـایـد عـبـارت اخـیـر نـقـل ابـوالفـرج اصـفـهـانـی مـسـتـنـد نـقـلهـای بـعـدی گـشته و گفته اند كه این واقعه در روز دهم بوده است و نه در شب دهم؛ همان طور كه سماوی به نقل از سید رضی الدین داودی گفته است. واللّه العالم.


[1] بحار الانوار، ج 45، ص 70؛ و ج 101، ص 272.

[2] ابصار العين، ص 173 ـ 174.

[3] مقاتل الطالبيين، ص 78.