کد مطلب:129775 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:201

اشاره
همه ی روایتهای تاریخی تأكید دارند بر اینكه امام زین العابدین (ع) در كربلا بیمار بود، اما درباره ی اینكه این بیماری تا چه زمانی ادامه یافت چیزی نگفته اند. ولی از برخی اشاره های تاریخی چنین برمی آید كه ایشان حتی در شام نیز بیمار و ناتوان بود.

برخی گفته اند كه او بر اثر چشم زخم بیمار شد. مانند احمد بن حنبل كه - به نقل ابن شهرآشوب - بر این باور است كه آن حضرت زرهی را پوشید و برایش بلند بود. پس، زیادی آن را گرفت و پاره كرد؛ و این موجب بیماری او گشت. [1] .

دیگران این را بعید شمرده اند، قضیه از اعتقاد ابن حنبل فراتر می رود. زیرا اراده ی خداوند بر این تعلق گرفته بود كه وی پس از پدرش زنده بماند؛ زیرا ایشان از مصادیق


«بقیة الله» و یكی از حلقه های سلسله ی مبارك امامت است. خداوند خواست كه در آن دوران بیمار باشد تا جهاد در ركاب پدر از او ساقط گردد و بدین وسیله، سلسله ی امامت تا قیامت حفظ شود. [2] .

میان اینكه بیماری امام (ع) علت بیرونی داشته و یا هدف از بیماری ایشان حفظ سلسله ی امامت بوده است، منافاتی وجود ندارد؛ چرا كه امور با اسباب و لوازمشان به انجام می رسند. در اینجا می خواهیم این نكته را یادآور شویم كه هرچند بیماری عامل منصرف شدن دشمن از قتل ایشان بود ولی این تنها عامل نبود. بلكه آنچه ایشان را از قتل رهانید، فداكاری حضرت زینب بود كه خود را بر روی آن حضرت انداخت و خطاب به شمر گفت: «همین اندازه كه از ما خون ریخته ای تو را بس است، به خدا سوگند كه از او جدا نمی شوم. اگر قصد كشتن او را داری مرا نیز با او بكش!». [3] .

زینب (س) در كوفه نیز همین عمل فداكارانه را تكرار كرد و خود را روی برادرزاده اش انداخت و گفت: «باید اول مرا بكشید سپس او را...» [4] .

نیز شایسته است كه یادآور شویم، نه تنها نقش مثبتی كه حمید بن مسلم برای خود در جلوگیری از كشته شدن امام زین العابدین به دست شمر ترسیم كرده است، بسیار جای شك و تردید است، بلكه در همه ی نقشهای مثبتی كه او - طبق نقل طبری و دیگران كه مطالبشان را بدون ارزیابی از او گرفته اند - برای خود ترسیم كرده است شك و تردید فراوان است. زیرا همین حمید بن مسلم در روز عاشورا در لشكر عمر سعد حضور داشت و از مجموعه ی روایاتش چنین برمی آید كه او در نزد فرماندهان لشكر شناخته شده بوده است. برای اثبات این ادعا همین بس كه او به همراه خولی بن یزید اصبحی، به فرمان عمر سعد، سر


امام حسین (ع) را نزد ابن زیاد بردند. [5] وانگهی همه ی روایتهایی كه نشانگر نقش مثبت و تأثیرگذار او به نفع اهل بیت و دفع شر از آن بزرگواران می باشد، از خود او نقل شده است؛ و این خود انگیزه ای است كه دست كم از تصدیق روایات او خودداری كنیم و در آنها تأمل بورزیم.


[1] ر. ك. مناقب آل ابي طاب، ج 4، ص 142.

[2] خوارزمي گويد: «علي بن الحسين، زين العابدين، كه از برادر شهيدش كوچك تر بود و نسل آل محمد (ص) با وي ادامه يافت، در حال بيماري بيرون رفت، او توان حمل شمشير را نداشت. ام كلثوم پشت سر وي ندا مي داد: پسرم برگردد. گفت: عمه جان! بگذار در حضور فرزند رسول خدا (ص) بجنگم. حسين (ع) به ام كلثوم فرمود: او را بگير و بازگردان. زمين نبايد از خاندان محمد (ص) تهي بماند!» (مقتل الحسين (ع)، ج 2، ص 36).

[3] الارشاد، ج 2، ص 116.

[4] ر. ك. الارشاد، ج 2، ص 116؛ اللهوف، ص 202؛ مثيرالاحزان، ص 91.

[5] ر. ك. الارشاد، ج 2، ص 113.