کد مطلب:141586 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

قادسیه
چشمه ای در نزدیكی كوفه است. «حصین بن نمیر» به دستور ابن زیاد سوارانی را از «قادیسه» تا «خفان» گمارده بود و از آنجا تا «قطقطانه» را از نیروهای خود پوشش داده بود. هنگامی كه سفیر امام، «قیس بن مسهر»، قصد ورود به كوفه داشت، سربازان «ابن نمیر» او را دستگیر كردند، ولی قیس نامه امام را پاره كرده بود تا نوشته امام مكتوم بماند.

وقتی او را نزد «ابن زیاد» بردند و او پرسید: «چرا چنین كردی؟» گفت: «تا تو ندانی امام چه نوشته است». «ابن زیاد» اصرار داشت بداند نوشته امام چه بوده است؛ اما نتوانست از «قیس» اطلاعی بگیرد. بنابراین از «قیس» درخواست كرد تا بر منبر رود و به امام حسین، پدر، و برادرش علیهم السلام توهین كند. او را تهدید كرد كه اگر چنین نكند، تكه تكه اش خواهد كرد. «قیس» برفراز منبر رفت و در برابر جمع، سپاس خداوند گفت و بر پیامبر درود فرستاد و از درگاه خداوند برای امیرالمومنین علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام طلب رحمت كرد و دنبال آن عبیدالله بن زیاد، پدرش، و بنی امیه را لعنت گفت. پس از آن گفت: «ای مردم، من فرستاده حسین بر شما هستم. من از او در فلان موضع جدا شده ام. پس او را اجابت كنید». «ابن زیاد» دستور داد كه او را از بالای قصر به پایین پرتاب كنند. پس از آن استخوانهای او شكست و جان داد. [1] سلام و رضوان خداوند بر او باد.


[1] مقتل الحسين مقرم، ص 220.