کد مطلب:162576 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:289

نیازها
هر درگیری، احتیاج به نیرو و نفرات و رهبر دارد، و این رهبر است كه باید افرادش را بسازد و نفراتش را تربیت كند و به آنها نیرو برساند.

هر چقدر هدف عمیق تر و پخته تر باشد، این رهبری سنگین تر و دقیق تر خواهد شد. برای رسیدن به نان و دستیابی به قدرت می توان از زد و بند و غارت هم استفاده كرد، اما هدف های آزادی و توحید... با پای اسارت و با دست شرك به جایی نمی رسند.

برای ساختن مجاهدینی در سطح پایین می توان از دردها و رنج ها و محرومیت ها بهره گرفت و می توان از خفقان ها و فشارها نردبانی ساخت، اما برای هدف های بالاتر از رفاه و آزادی و عدالت، نمی توان با این پاها راه رفت و بر این دست ها تكیه داد.

هر چقدر هدف ها عالی تر و عمیق تر و وسیع تر باشند، رهبر باید در تهیه ی نیرو و ساختن نفرات، رنج ها و صدمه های زیادتری ببیند و تمام كار را خود به عهده بگیرد. و از زد و بندها و ائتلاف ها بپرهیزد، مگر هنگامی كه در سطح برتر و پایگاه محكم تری قرار گرفته باشد، و بتواند بهره برداری كند.

رسول صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه هنگامی با یهود، ائتلاف می كند كه دارد از آنها، جزیه می گیرد و آنها در دست او و محكوم او هستند، نه در آن هنگام كه اسیر و زبون و جزیه پرداز آنهاست.


آنها كه در راه هدف های بلند، هدف هایی بالاتر از آزادی و عدالت و رفاه، هدف هایی در سطح رشد و توحید و از آزادی آزاد شدن، آنها كه در راه این هدف ها خود كار نمی كنند و پاها را نمی سازند، ناچار طعمه می شوند. گفتم آنها كه نیازها را تامین نمی كنند مجبورند كه امتیاز بدهند.

این رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود كه سیزده سال كوشید تا پاهای بلند كه او را تا آن قله ها می رسانند، فراهم كند.

و این علی علیه السلام بود كه بیست و پنج سال برای تهیه ی نفراتش كوشید تا این كه از دل دشمنش فرزندها بیرون آورد. از ابوبكر، محمد را و از سعد بن عباده قیس را.

و این هم رهبران دیگر بودند، مادام كه خود پای خویشتن را نساختند، گام برنداشتند. اگر چه قرن ها بر آنها گذشت و آوار روزها و ماه ها و سال ها، بر سرشان ریخت كه این آوار، سبك تر آز آوار انتحار است و این راه، آسان تر از مرگ احمقانه است، كه مهم رسیده نیست، مهم در راه بودن و درست رفتن است.

این رهبران در این سطح، هدفشان دنیا طلبی نبود، هدفشان خوب شدن مردم نبود، كه هدفشان ایجاد زمینه برای انتخاب انسان بود تا اگر بخواهند خوبی را انتخاب كنند و خود به پا بایستند و با میكروب ها و طاعون ها درگیر شوند و آنها را كنار بریزند.

و همین تغییر و همین تفاوت در هدف بود كه آنها را از ضعف اعصاب و سل سینه و زخم معده نجات داد و راهشان را به نور بست. آن كس كه می خواهد مردم خوب بشوند و می سوزد و خوبی را نمی بیند، خواه و ناخواه، تمام می شود. اما آن كس كه می خواهد زمینه ها را فراهم كند و برای آنها كه می خواهند راهی بگذارد و تضادی را به وجود بیاورد، این چنین روحیه ای همیشه موفق است و همراه با مقصود.

آن هدفی كه بزرگ تر است، نیروها و نفرات ساخته شده تری می خواهد و


به پای خویش نیازمندتر است، كه با پای بیگانه نمی توان راه رفت و با چراغ آنها نمی توان به مقصد رسید، كه چراغ آنها، راه خودشان را روشن می كند و در نتیجه آنها كه در هدف و در راه و در روشن ساختن افراد، با آنها تفاوت دارند، نمی توانند از آنها بهره بگیرند كه بهره ی آنها خواهند گردید.

برای این هدف های بزرگ، رهبر باید انگیزه های بزرگ را به وجود بیاورد و مانع هایی را كه در روحیه ی سربازانش خانه گرفته اند بیرون بریزد، كه این مانع ها سخت مزاحم هستند و جای پای مزاحم های خارجی هم می گردند و دستاویزی برای آنها هم خواهند شد.