کد مطلب:163175 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:240

آثار
ما به اندازه انتظاری كه از ولی داریم، باید برای او آماده شویم و زمینه سازی كنیم.

اگر من ضرورت ولایت را احساس كرده ام و حجت را برای تمامی زمین و تمامی آدم هایی می خواهم كه سر در لاك هفتاد سال رفاهشان دارند و به یك دامپروری مدرن و فارغ فكر می كنند ناچار باید این ضرورت را به همه ی این ها منتقل كنم و باید برای این رهبری بزرگ مهره های كار آمد را بسازم و با حلم و ظرفیت و ظرافت و با زاویه ی دید و زاویه ی برخورد به كوثر و بهره برداری و خیز كثیر برسانم.

هدف های بزرگ را نمی شود با گشاد بازی به سامان كرد و ناچار تو كه در سیاست و اخلاق و حقوق و اقتصاد، مبانی و اهداف دیگر و شكل كار و روش كار مشخص داری، نمی توانی بدون این تربیت و این تولد و تولید لحظه ای را بگذرانی كه باید تمامی كارهای پراكنده ی تو به دور این محور بچرخد و به یارگیری و نصرت و جاسازی و جایگزینی آن ها منتهی شود.چون یارانی كه در جایگاه خود نشسته باشند كار آمد نیستند و یاران كار آمدی كه جایگزینی نداشته باشند، كمرشكن هستند و همین است كه باید حساب خط دوم را و صف دوم را از همین اول داشت و زایید و رویید و دوباره رویید.

هر نوع رشد و توسعه ی اقتصادی اجتماعی از فرهنگی برخاسته و به فرهنگی می انجامد و این تحول فرهنگی چه در فرهنگ دینی و یا غیر دینی، محتاج طرح و


مدیریت و مهره های كارآمد و جایگزینی و جاسازی آن هاست.

و این كار سنگین كسانی است كه انتظار حجت را دارند و آدمی را با قدر و استمرار و روابطش در نظر گرفته اند و برای این همه در این مجموعه برنامه ریزی كرده اند.

بن بست فرهنگ های هنری، علمی، فلسفی و عرفانی و جمعی و یا نارسایی آن ها، خلوتی برای فرهنگ دینی می آورد تا به آدم آزاد عادل آگاه، حلم و ظرفیت و ظرافت، و امن و فراغت و خیر كثیر و كوثر و زاویه ی دید و زاویه ی برخورد را بیاموزد.

كسانی كه از حجت تا این حد انتظار دارند باید در تمامی ابعاد آماده شوند.ما باید از اول حساب را روشن كنیم كه برای چه كسانی و تا چه مرحله ای برنامه داریم، تا مسؤولیت ها و زمینه سازی ها مناسبت و مشخص داشته باشیم.

كسانی كه برای داخل مرزها و برای یك دسته از مسلمان ها آن هم تا سر حد قدرت و رفاه برنامه دارند، ناچار با آن ها كه برای تمامی نسل ها و تا سرحد عزت نه قدرت، و فراغت نه رفاه، و كوثر نه نعمت را می خواهند یكسان نخواهند بود.

ما كه از حجت انتظار بینش و بیان و نگاه تازه و برخورد تازه و زندگی تازه و و آزادی و آموزش و میزان و فرقان داریم و امانت و كرامت او را می خواهیم، ناچار باید با ورع و اجتهاد و عفت و سداد كمكشان باشیم كه خواسته اند؛ «اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد». [1] .


من در نوشته ی درس هایی از انقلاب، سه مرحله ی انتظار و تقیه و قیام را شرح داده ام و اشاره كرده ام كه چگونه باید در فكر و بینش و در قلب و ظرفیت و ظرافت، و در طرح و مدیریت، و در تربیت و جاسازی و جایگزینی تربیت شده ها بكوشیم.و در این جا از دو روایت یاد می كنیم و به بیان امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت باقر علیه السلام توجه بیشتری می نماییم.

در كمال الدین صدوق واسطی از امام باقر علیه السلام نقل می كند: «قلت له اصلحك الله لقد تركنا اسواقنا انتظارا لهذا الامر... فقال یا عبدالحمید أتری من حبس نفسه علی الله عزوجل لا یعجل الله مخرجا بلی والله لیجعلن الله مخرجا.رحم الله عبدا حبس نفسه علینا.رحم الله عبدا احیی امرنا». [2] .

عبدالحمید به امام باقر علیه السلام می گوید: بازار و ثروت و زندگی خود را به خاطر انتظار امر شما و حكومت شما رها كرده ایم.حضرت می فرماید: یا عبدالحمید آیا خیال می كنی كسی كه خودش را وقف كند و محبوس در راه خدا سازد و از غیر او بگسلد، خدا برای او راهی از بن بست نمی گذارد؟ چرا حتما برای او راه رهایی می گذارد.و سپس حضرت دو نكته را با تأكید مطرح می كند، رحمت خدا بر بنده ای كه خودش را وقف ما ساخته و حبس برخواسته ی ما نموده. رحمت خدا بر بنده ای كه امر ما و كار ما را زنده می كند و سامان می دهد و حیات می بخشد.

دو نكته در مرحله ی انتظار مطرح است، یكی حبس نفس بر ولی و حجت و دیگری احیای امر ولی و حجت حبس نفس، به مبانی نظر دارد.و احیای امر به


هدف.و كسانی كه در مبانی و اهداف استوار و پا برجا و وقف و محبوس شدند، ناچار در هر شرایط و در هر زمینه به شكل كار و روش كار خویش می رسند و از بن بست بیرون می آیند.اما اگر در مبانی به جای معرفت و ایمان و عشق و سنت و تقوا، به احساس های برخاسته از ظلم و خروش های برتافته از اختناق و یا استقامت های سرشار از غرور ملیت و ناسیونالیزم و رادمردی لوطیانه روی آوردیم، و یا به فسفه ی علمی و تحلیل طبقاتی و تاریخی گره خوردیم، و یا رویارویی تمدن ها را در نظر گرفتیم و یارگیری كردیم و اگر در اهداف، به قدرت و رفاه و تكاثر و یا امن و رفاه و رهایی روی آوردیم و در هفتاد سال زندگی فارغ و مرفه محبوس شدیم، و از ولایت ولی و حجت خدا جدا شدیم و حكومت علوی را نخواستیم و زندگی و مرگ محمدی را در نظر نگرفتیم، اولا نباید خود را منتظر ولی خدا بدانیم و بازار بسته را به رخ او بكشیم و ثانیا نباید از مبانی و اهداف محمدی - علوی، توقع فتوحات داشته باشیم، كه هر جریانی فقط بار ریشه های خود را به دوش می كشد.



[1] بحارالانوار، ج 33، ص 473.نهج البلاغه ي صبحي صال، نامه ي 45.

[2] كمال الدين، محمد بن علي بن بابويه، ص 644.