کد مطلب:173283 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

شجاعت
شجاعت حد اعتدال روحیه تهور و ترس، موجب صیانت از اعتقادات، جان و مال است، و مانع تسلط ستمگران می شود. آرامش نفس، عزت، منزلت و نام نیك، از دیگر آثار شجاعت است.

قرآن كریم انسان های برخوردار از این صفت را می ستاید و می فرماید:

(الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحدا الا الله...)؛ [1] آنان (پیامبران پیشین) كسانی بودند كه تبلیغ رسالت های الهی را می كردند و (تنها) از او می ترسیدند و از هیچ كس جز خدا بیم نداشتند و همین بس كه خداوند، حسابگر است...

خداوند درباره جنگجویان احد كه هنوز زخم های آنان التیام نیافته بود و به سوی سرزمین «حمراء الاسد» حركت كردند، می فرماید:

آنان كسانی بودند كه (بعضی از مردم) به آن ها گفتند: مردم (لشكر دشمن) برای حمله به شما


اجتماع كرده اند، از آن ها بترسید؛ اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را كافی است و او بهترین حامی ماست. [2] .

در آیه دیگر آمده است:

(فلا تخشوا الناس و اخشون)؛ [3] از مردم نهراسید و از من بترسید.

و انسان های ترسو را مذمت می كند و می فرماید:

آیا ندیدی كسانی را كه (در مكه) به آن ها گفته شد: (فعلا) دست از جهاد بردارید و نماز را بر پا كنید و زكات بپردازید. (اما آن ها از این دستور ناراحت بودند) ولی هنگامی كه (در مدینه) فرمان جهاد به آن ها داده شد، جمعی از آنان از مردم می ترسیدند، همان گونه كه از خدا می ترسند، بلكه بیشتر و گفتند: پرودرگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتی؟ چرا این فرمان را اندكی به تأخیر نینداختی؟ [4] .

اهل بیت علیهم السلام اسوه ی دل انگیز صفت شجاعت بوده و در زندگی و سیره عملی خویش ثابت كرده اند كه از هیچ قدرتی غیر خداوند، هراسی ندارند.

امام علی علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند! اگر تمام عرب ها برای جنگ با من همداستان شوند، من پشت نخواهم كرد. [5] .

امام زین العابدین علیه السلام در خطبه ای كه در مسجد شام ایراد نمود، فرمود:

به ما اهل بیت، شش صفت عطا شده است: دانش، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در دل های مومنان. [6] .

فردی از راویان دشمن می گوید:

والله ما رأیت مكثورا قط قد قتل اهل بیته و ولده و اصحابه اربط جأشا منه؛ [7] به خدا سوگند كه دل شكسته ای این چنینی كه تمام اصحاب و اهل بیت و فرزندانش كشته شده باشد و این گونه برخوردار از قوت قلب باشد، ندیده ام.

و زمانی كه حضرت جنگ تن به تن را آغاز كرد، هر یك از نیروهای دشمن را كه در مقابل او قرار می گرفت، به هلاكت می رساند. عمر بن سعد كه احساس كرد كسی را یارای هماوردی او نیست، بر سپاهیان خویش نهیب زد:

وای بر شما! آیا می دانید با چه كسی جنگ می كنید؟ این، فرزند آن پدری است كه شجاعان


عرب و دلیران آنان را به هلاكت رسانده است. روح علی در پیكر اوست.

در این زمان از هر طرف به امام هجوم آوردند.

شجاعت ابی عبدالله علیه السلام به گونه ای است كه حتی مورخان غیر مسلمان را تحت تأثیر قرار داده است و درباره آن سخن گفته اند. یكی از آن ها «جمیز كارگرن» هندو مسلك است كه محدث نوری رحمه الله در كتاب «لؤلؤ و مرجان» كلام او را نقل نموده است. وی در آغاز می نویسد:

مثل مشهور است كه «دوای یكی، دو باشد»؛ یعنی از آدم تنها كار برنمی آید، مگر دومی برایش مددكار باشد. مبالغه بالاتر این كه در حق كسی گفته شود كه دشمن، او را از چهار طرف احاطه كرده است؛ ولی حسین علیه السلام و یارانش را هشت قسم دشمن محاصره نموده بود و در عین حال، ثابت قدمی خویش را از دست ندادند. سپس هشت نوع دشمن را چنین می شمارد: از چهار طرف، ده هزار فوج یزید بود كه بارش نیزه و تیرشان مثل بادهای تیره، طوفان ظلمت برانگیخته بود. دشمن پنجم، گرمی و حرارات آفتاب عرب بود كه گفته اند: «تمازت و گرمی عرب، غیر از عرب یافت نمی توان شد». دشمن ششم، ریگ تفتیده میدان كربلا بود كه در گرمای آفتاب شعله زن و مانند خاكستر تنور گرم، سوزنده و آتش افكن بود؛ بلكه دریای قهاری بود كه حباب هایش آبله های پای بنی فاطمه بودند. دو دشمن دیگر كه از همه ظالم تر بود، تشنگی و گرسنگی بود كه مثل سربازان دشمن باز ساعتی جدا نبودند. خواهش و آرزوی این دو دشمن همان وقت كم می شد كه زبان ها از تشنگی چاك چاك می گردید. پس كسانی كه در چنین معركه، هزارها كافر را مقابله كرده باشند، نهایت شجاعت برای ایشان می باشد.

محدث نوری رحمه الله پس از نقل این كلام، می نویسد:

سزاوار است كه در ستایش او، گفته شود: «به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» كه با امور محسوسه و معلومه، اشجعیت آن حضرت، بلكه سایر انصار را بر تمام شجاعان روزگار ثابت كرد. [8] .

امام جواد علیه السلام از پدران خویش، حالت امام حسین علیه السلام و یاران خاص وی را پس از سخت شدن كارزار، این چنین نقل می كند:

و كان الحسین علیه السلام و بعض من معه من خصائصه تشرق ألوانهم و تهدئی جوارحهم و تسكن نفوسهم، فقال بعضهم لبعض انظروا لا یبالی بالموت؛ [9] حسین علیه السلام و یاران مخصوص وی چهره هایشان می درخشید و اعضا و جوارح آن ها ساكن و آرام و روحشان استوار و باآرامش بود. سپس هر یك به دیگری می گفت: نگاه كنید كه چگونه از مرگ باكی نداشته و بدان اعتنا نمی كند.

سلام و صلوات خدا بر امام حسین علیه السلام در آن هنگام كه متولد شد و جبرئیل و ملائك تبریك گویان به استقبالش شتافتند و آن هنگام كه مقام وصایت را عهده دار گشت و آن زمان كه با چهره برافروخته به سوی لقای حق شتافت و جهان را شیفته صفات زیبای خویش نمود.



[1] احزاب «33» آيه ي 39.

[2] آل عمران «3»، آيه ي 173.

[3] مائده «5» آيه ي 44.

[4] نساء «4»، آيه ي 77.

[5] نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 45، ص 971.

[6] بحارالأنوار، ج 45، ص 138.

[7] تاريخ طبري، ج 6، ص 259؛ لهوف، سيد بن طاووس، ص 220.

[8] لؤلؤ و مرجان، ص 196-198.

[9] بحارالأنوار،، ج 44، ص 297، به نقل از معاني الاخبار، ص 288، باب معني الموت.