کد مطلب:202 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:336

کــفــالـت
مسأله 1985ـ هرگاه كسی بر دیگری حقّی داشته باشد (مثلاً طلبی یا قصاصی یا دیه ای یا حقّ دیگری) یا ادّعای حقّی كند كه دعوی او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود كه صاحب حق یا مدّعی، شخص متّهم را رها كند و هر وقت او را خواست به دست او بسپارد این قرار داد را «كفالت» و به كسی كه ضامن این كار می شود «كفیل» گویند.



مسأله 1986ـ كفالت را می توان با صیغه لفظی ادا كرد، مثلاً كفیل به طلبكار بگوید من ضامنم هر وقت بدهكار را بخواهی به دست تو دهم و طلبكار هم قبول نماید، یا كاری انجام دهند كه معنی این صیغه لفظی را برساند خواه از طریق امضاء سندی باشد یا غیر آن، كفالت صحیح است.







شرایط كفالت و كفیل



مسأله 1987ـ در كفالت رضایت كسی كه حق بر عهده اوست لازم نیست، بنابراین رضایت بدهكار شرط نمی باشد.



مسأله 1988ـ كفیل باید بالغ و عاقل باشد و او را در كفالت مجبور نكرده باشند و بتواند كسی را كه كفیل او شده بموقع حاضر نماید.



مسأله 1989ـ چند چیز كفالت را به هم می زند: 1ـ طلب طلبكار داده شود.

2ـ طلبكار از طلب خود بگذرد. 3ـ بدهكار بمیرد. 4ـ بدهكار یا شخصی را كه متّهم









[384]



است به دست طلبكار یا مدّعی بدهند. 5ـ طلبكار حقّ خود را از كفیل ساقط كند. 6ـ كفیل بمیرد. 7ـ صاحب حق طلب خود را به وسیله حواله یا طور دیگر به شخص دیگری واگذار كند.



مسأله 1990ـ هرگاه كسی به زور بدهكاری را از دست طلبكار رها كند، چنانچه طلبكار توانایی دسترسی به او را نداشته باشد واجب است او را به دست طلبكار برساند یا دین او را ادا نماید و اگر شخص یا اشخاصی قاتلی را از دست صاحبان خون بگیرند و فراری دهند حاكم شرع می تواند آن شخص یا اشخاص را زندانی كند تا قاتل را به وسیله كسان خود تحویل دهند و اگر تحویل قاتل ممكن نشود باید دیه شخص مقتول را بپردازند.



مسأله 1991ـ هرگاه كفالت به اجازه شخص مدیون باشد و كفیل ناچار شود طلب طلبكار را بدهد، حق دارد آن را از بدهكار بگیرد، ولی اگر به اجازه او نبوده حق ندارد.