کد مطلب:212643 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:43

ابوبصیر
لیث بن بختری مرادی كوفی، مكنی به ابوبصیر و ابومحمد، از شمار نیكان و پاكانی



[ صفحه 38]



است كه حضرت جعفر بن محمد صلوات الله علیه، ایشان را به بهشت بشارت داده، و او را از اصحاب اجماع [1] شمرده اند. [2] .

جمیل بن دراج كه خود از اصحاب اجماع است از حضرت صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: «بشر المخبتین بالجنه: برید بن معاویه العجلی و ابوبصیر لیث بن البختری المرادی و محمد بن مسلم وزراره، اربعة نجباء امناء الله علی حلاله و حرامه لولا هؤلاء انقطعت آثار النبوة و اندرست». بشارت بده مخبتین [3] را به بهشت: برید بن معاویه و ابوبصیر و محمد بن مسلم و زراره كه این چهار تن از نجباء و امناء خدایند بر حلال و حرامش اگر این چهار نفر نبودند، آثار نبوت قطع می شد و كهنه می گشت. [4] .

و روی عن الصادق (ع): «ما احد احیی ذكرنا و احادیث ابی الا زراره و ابوبصیر لیث



[ صفحه 39]



المرادی و محمد بن مسلم و برید بن معاویه العجلی و لولا هؤلاء ما كان احد یستنبط هذا هؤلاء حفاظ الدین و امناء ابی علی حلال الله و حرامه و هم السابقون الینا فی الدنیا و السابقون الینا فی الاخرة. [5] و عنه (ع) قال: اوتاد الارض و اعلام الدین اربعة محمد بن مسلم و برید بن معاویه و لیث بن البختری المردای (ابوبصیر) و زرارة بن اعین». [6] .

ترجمه: از حضرت صادق (ع) روایت شده كه فرمود: كسی مانند زراره و ابوبصیر و محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی، نام ما و احادیث پدرم را زنده نكرده و اگر این جماعت نبودند، احدی استنباط این امر را نمی كرد. این گروه نگهداران دین و امناء پدرم بر حلال و حرام خدا می باشند و ایشان سبقت جویندگان به سوی ما در دنیا و آخرت می باشند. نیز از آن حضرت روایت شده كه فرمود: میخ های زمین و اعلام دین چهار تن هستند: محمد بن مسلم و ابوبصیر و برید بن معاویه و زرارة بن اعین.

شیخ كشی (ره) از امام هفتم (ع) در حدیث حواریین نقل كرده كه فرمود: در روز قیامت منادی ندا می كند كجایند حواریون امام باقر (ع) و امام صادق (ع) پس عبدالله بن شریك عامری و ابوبصیر لیث بن بختری بر می خیزند. [7] .

و عن داود بن سرحان عن الصادق (ع) قال: «ان اصحاب ابی كانوا زینا احیاء و امواتا اعنی زراره و محمد بن مسلم و منهم لیث المرادی و برید العجلی هؤلاء القوامون بالقسط هؤلاء القوامون بالصدق هؤلاء السابقون اولئك المقربون».

داود بن سرحان از امام صادق (ع) نقل كرده كه حضرت فرمود: مرده و زنده یاران پدرم نیكو بودند و ایشان: زراره و محمد بن مسلم و ابوبصیر و برید عجلی می باشند و اینان قیام كنندگان به عدل و راستی و سبقت جویندگان به خوبی و مقربینند. [8] .

از امام صادق (ع) روایت شده كه فرمود: زراره و ابوبصیر و محمد بن مسلم و برید از كسانی هستند كه خدا درباره آنان فرمود: «السابقون السابقون اولئك المقربون». [9] .

از ابوبصیر روایت شده كه گفت: روزی به خدمت امام صادق (ع) رفتم، از یمن پرسیدند: وقت مرگ علباء بن دراع اسدی، حاضر شده بودی؟ گفتم: بلی و او در آن حال مرا خبر داد كه شما برای او ضامن بهشت شده بودی، و از من استدعا كرد كه این مطلب را



[ صفحه 40]



به شما یادآور شوم. حضرت فرمود: راست گفته است. پس من به گریه افتادم و گفتم كه جان من فدای تو باد، تقصیر من چیست كه قابل این عنایت نشده ام، مگر من پیری سالخورده نابینا و منقطع به درگاه دین پناه شما نیستم؟ حضرت به من عنایتی نمود و فرمود: برای تو نیز ضامن بهشت شدم. عرض كردم: می خواهم پدران بزرگوار خود را ضامن آن سازی و یكی را بعد از دیگری نام برم. آن حضرت فرمود كه ضامن گردانیدم آنان را. باز گفتم: می خواهم جد عالی مقدار خود را نیز ضامن سازی. حضرت لحظه ای سر مبارك را به زیر افكند، آن گاه فرمود: خدا را هم ضامن نمودم. [10] .

در كتاب بصایر الدرجات از ابوبصیر روایت شده كه گفت: مردی از شام بر ما وارد شد، من مراسم تشیع بر او عرضه داشتم قبول كرد. هنگام مرگش بر او وارد شدم، گفت: ای ابوبصیر! آن چه تو گفتی قبول كردم، آیا من اهل بهشتم؟ گفتم: من از طرف حضرت صادق (ع) برای تو بهشت را ضمانت می كنم. آن مرد، مرد. همین كه بر حضرت صادق (ع) وارد شدم، به من فرمود: وعده ای كه به دوستت دادی، وفا شد. [11] .

راوندی در خرائج، از صفار، از ابوبصیر نقل كرده كه به حضرت صادق (ع) عرض كردم: ما، شیعیان، بر مخالفین چه برتری داریم؛ به خدا، بعضی از آنان را می بینم كه زندگانی بهتر و آسایش بیشتر و حالی نیكوتر و به بهشت امیدوارتر می باشند. حضرت سكوت فرموده و جوابی نداد تا در مكه. به ابطح كه رسیدیم متوجه ناله های مردم به سوی خدا شدیم. حضرت فرمود: ضجه و ناله بسیار است و حج گزارنده اندك؛ قسم به خدایی كه محمد (ص) را به نبوت فرستاده و روح مطهرش را به بهشت برده، خدا این اعمال را قبول نمی كند مگر از تو، و یاران تو، فقط. سپس دستش را به چشم من كشید، دیدم بیشتر مردم را به صورت حیواناتی همانند: خوك، الاغ و بوزینه می بینم و گاهی لابلای آنان انسانی دیده می شد. [12] .

در كتاب كافی، از ابوبصیر، نقل شده كه امام صادق (ع) راجع به آیه «و من یؤت الحكمة فقد اوتی خیرا كثیرا» [13] - به هر كس كه حكمت داده شد، خیر بسیار داده شد



[ صفحه 41]



- فرمود: مراد از حكمت، اطاعت خدا و معرفت امام است. [14] .

همچنین در كافی آمده است كه ابوبصیر گوید: به امام صادق (ع) آیه «انما انت منذر و لكن قوم هاد» [15] - همانا تویی بیم دهنده و برای هر گروه رهبری است - را عرض كرم، فرمود: بیم دهنده رسول خدا (ص) و رهبر علی (ع) است. ای ابامحمد! آیا امروز رهبری هست؟ عرض كردم: آری فدایت گردم، همیشه از شما خانواده، رهبری پس از رهبر دیگر بوده، تا به شما رسیده است. فرمود: خدایت رحمت كناد، ای ابامحمد! اگر چنین می بود كه چون آیه ای درباره ی مردی نازل می شد كه و آن مرد می مرد، آیه هم از بین می رفت (بدون مصداق می ماند) كه قرآن مرده بود؛ ولی قرآن همیشه زنده است، بر بازماندگان منطبق می شود، همچنان كه بر گذشتگان منطق می شد. [16] .

و نیز در همان كتاب نقل شده كه اسماعیل بن محمد خزاعی گوید: من می شنیدم كه ابوبصیر از امام صادق (ع) می پرسید: آیا شما فكر می كنید كه من حضرت قائم (ع) را درك می كنم؟ فرمود: ای ابابصیر! مگر نه این است كه تو امامت را می شناسی؟ عرض كرد: چرا به خدا، شمایید امام من - و دست حضرت را گرفت - حضرت فرمود: ای ابابصیر! به خدا، از اینكه در سایه خیمه قائم صلوات الله علیه به شمشیرت تكیه نكرده ای، باك نداشته باش (یعنی تو به آن پایه رسیده ای و پاداش برابر داری). [17] .

و نیز مرحوم كلینی نقل كرده كه ابوبصیر گوید: شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: آزاد مرد در همه احوال آزاد مرد است. اگر گرفتاری برایش پیش آید، صبر و استقامت كند، و اگر مصیبت ها بر سرش ریزد، او را شكسته نكند، اگر چه اسیر شود و مغلوب گردد و سختی جایگزین آسایشش شود. چنانكه یوسف صدیق امین، صلوات الله علیه، را بردگی و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشید، و تاریكی و ترس چاه و آن چه بر سرش آمد زیانش نزد، تا خدا او را به رسالت فرستاد و به سبب او ره امتی رحم كرد. صبر این چنین است و خیر در پی دارد، پس شكیبا باشید و دل به شكیبایی دهید تا پاداش بینید. [18] .

نویسنده گوید: از روایت صحیحه كلینی رحمه الله، ظاهر می شود كه ثقة جلیل القدر،



[ صفحه 42]



محمد بن مسلم، با آن جلالت شأن، در طریق مكه، با بعض اصحاب دیگر پشت سر ابوبصیر نماز گذاشتند، و حدیث چنین است: ثقة الاسلام كلینی و همچنین شیخ طوسی، از محمد بن مسلم روایت كرده اند كه در راه مكه با ابوبصیر نماز گذاشتیم - شتری از ساربان گم شده بود - ابوبصیر در سجده گفت: بارالها شتر فلان بن فلان را به او بازگردان. محمد بن مسلم گوید: هنگامی كه بر حضرت صادق (ع) وارد شدم و جریان را عرض كردم، فرمود: ابوبصیر چنین گفت؟! عرض كردم: بلی، دوباره پرسید، ابوبصیر چنین گفت؟ عرض كردم: بلی، آن گاه سكوت كرد. عرض كردم: نماز را اعاده كنم؟ فرمود: نه. [19] .

بر كنار از معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، دیگران حتی اصحاب بزرگ و عالی مقام پیامبر و ائمه مصون از لغزش و خطا نبوده و گاهی اشتباهی از روی غفلت از آنان سر زده است كه با تذكر، مجددا راه اصلاح را پیموده اند.

ابوبصیر گوید: در كوفه به زنی قرآن تعلیم می دادم، روزی به او كلامی از سر شوخی گفتم. همین كه به محضر حضرت باقر (ع) شرفیاب شدم، حضرت سرزنشم داد و فرمود: هر كس در خلوت مرتكب گناهی شود، خداوند به او نظر لطف نمی كند، به آن زن چه گفتی؟ من از كثرت خجلت صورتم را پوشانیدم و توبه كردم. امام فرمود: دیگر چنین كاری مكن. [20] .

نویسنده گوید: یكی از گناهانی كه در عصر ما اهمیت خود را از دست داده و واقعا آن را گناه نمی شمارند شوخی با نامحرمان است كه امر را رایجی بین بیشتر طبقات شده و حتی آن را نمونه تربیت و اخلاق خوش می دانند؛ و اگر كسی از آن اجتناب كند، او را عقب افتاده و بد اخلاق می شمارند در حالیكه این گناه از نظر پروردگار بسیار بزرگ است و در روایت نبوی است كه: «من فاكه امرأة لا یملكها حبس بكل كلمة كلمها فی الدنیا الف عام»، هر كس با زن نامحرمی كه از آن او نیست شوخی كند، به ازاء هر كلمه هزار سال (در آتش) زندانی خواهد بود. [21] نستجیر بالله و نعوذ به.

در پایان اشاره به این نكته لازم است كه ابوبصیر ما بین لیث مذكور و یحیی بن قاسم نابینا [22] مشترك است، و گاهی این دو با هم اشتباه می شوند.



[ صفحه 43]




[1] اصحاب اجماع هجده تن به شمار رفته اند و تمامي علماي شيعه متفقند بر تصحيح حديثي كه به سند صحيح از اين جماعت نقل شود؛ يعني اگر حديثي به سند صحيح از اين گروه نقل شود ديگر ملاحظه ما بعد سند را تا به معصوم نمي نمايند و تلقي به قبول مي گردد. علامه بحرالعلوم (ره) در اشعارش به اين جماعت اشاره كرده است:



قد اجمع الكل علي تصحيح ما

يصح عن جماعة فليعلما



و هم اولو نجابة و رفعة

اربعة و خمسة و تسعة



فالستة الاولي من الامجاد

اربعة منهم من الاوتاد



زرارة كذا بريد قد اتي

ثم محمد و ليث يا فتي



كذا الفضيل بعده معروف

و هو الذي ما ببينا معروف



و الستة الوسطي اولوالفضائل

رتبتهم ادني من الاوائل



جميل الجميع مع ابان

والعبدلان ثم حمادان



و الستة الاخري هم صفوان

و يونس عليهم الرضوان



ثم ابن محبوب كذا محمد

كذاك عبدالله ثم احمد



و ما ذكرناه الاصح عندنا

و شذ قول من به خالفنا



اين جماعت كه صاحب نجابت و رفعتند هجده تن به شمار رفته اند:

1 - زرارة بن اعين 2 - بريد بن معاويه 3 - محمد بن مسلم ثقفي 4 - ابوبصير 5 - فضيل بن يسار 6 - معروف بن خربوذ 7 - جميل بن دراج 8 - ابان بن عثمان 9 - عبدالله بن مسكان 10 - عبدالله بن مغيره 11 - حماد بن عثمان ناب 12 - حماد بن عيسي 13 - صفوان بن يحيي 14 - يونس بن عبدالرحمن 15 - حسن بن محبوب 16 - ابن ابي عمير 17 - عبدالله بكير 18 - احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي.

[2] اختيار معرفة الرجال، ص 238 و خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 67 - 66.

[3] فروتنان، كه تفسير آن در سوره حج، آيه 35، آمده است.

[4] رجال كشي، ص 152.

[5] اختيار معرفة الرجال، ص 136 - بحارالانوار، ج 47، ص 390 (به نقل از اختصاص).

[6] اختيار معرفة الرجال، ص 238.

[7] اختيار معرفة الرجال ص 170.

[8] اختيار معرفة الرجال ص 170.

[9] پيشي گيرندگان به ايمان و خوبي، مقربان درگاهند (سوره واقعه، آيات 10 و 11). (تنقيح المقال، ج 2، رديف 9998).

[10] اختيار معرفة الرجال، ص 171 - و نيز رجوع شود به رجال علامه حلي، ص 130.

[11] بصائر الدرجات، ج 5، باب 12، ص 68.

[12] خرائج، ج 2، باب 16، ح 34، ص 821 - بحارالانوار، ج 27 ص 29.

[13] سوره بقره، آيه 270.

[14] اصول كافي، ج 1، ص 142.

[15] سوره الرعد، آيه 7.

[16] اصول كافي، ج 1، ص 148.

[17] اصول كافي، ج 1، ص 303.

[18] اصول كافي، ج 1، ص 73.

[19] فروع كافي، ج 1، ص 89 - وسائل الشيعه، ج 4، ص 973.

[20] رجال كشي، ص 154 - خرائج، ج 2، فصل اعلام امام باقر (ع)، ح 5، ص 594.

[21] عقاب الاعمال، ص 334.

[22] ابومحمد، يحيي بن قاسم حذاء، معروف به ابوبصير اسدي (متوفي به سال 150 هجري) از اصحاب حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) و نيز موسي بن جعفر (ع) مي باشد. كلام علماي رجال در مورد او يكسان نيست. با اينكه در زمان حيات حضرت موسي بن جعفر (ع) از دنيا رفته، شيخ طوسي، او را واقفي خوانده، و كشي، او را مخلط دانسته، ولي نجاشي او را ثقه و وجيه و از روايان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مي داند، و علامه حلي، عمل كردن به روايات او را جايز، اگر چه مذهبش فاسد باشد. [جامع الروات ج 2 ص 334 - تحفة الاحباب، ص 418].

- مرحوم سيد صدر گويد: ثقه بودن يحي بن قاسم مسلم است، و همگان بر تقدم او در فقه و علم باور دارند، و نجاشي كتاب تفسير القرآن او را ذكر كرده است. او در زمان حيات امام صادق (ع) در سال 148 هجري وفات يافت [تأسيس الشيعه، ص 327].