کد مطلب:212876 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:85

رجعت
نویسنده گوید: موضوع رجعت از مباحثی است كه در بین شیعه شهرت دارد، و



[ صفحه 481]



مخالفین شدیدا بر شیعه انتقاد كره، و این عقیده را بر خلاف نوامیس طبیعت دانسته و آن را انكار كرده اند. ما برای روشن شدن مطلب خلاصه ای از این بحث را تقدیم خوانندگان عزیز می داریم:

رجعت یا برگشت به این معنی است كه پیش از قیامت، در زمان حضرت بقیةالله صلوات الله علیه، جمعی از نیكان بسیار نیك و بدان بسیار بد به دنیا بر می گردند. نیكان برای آنكه به دیدن دولت حقه امامان خود چشمهایشان روشن شود و به پاره ای از پاداشهای خود در دنیا برسند، و بدان برای آنكه مقداری از عقوبت و عذاب خود را در دنیا بچشند و دولت كسانی را كه معتقد به امامتشان نبودند مشاهده نمایند. و سایر مردم در قبرها می مانند تا در قیامت محشور شوند.

این مقدار از معنی رجعت، از ضروریات مذهب شیعه است، و اعتقاد به آن لازم واز متممات ایمان و تشیع است.

شیخ حر عاملی، در كتاب «الایقاظ من الهجمة بالبرهان علی الرجعة» كه مشتمل بر بیش از ششصد و بیست آیه و حدیث [1] درباره رجعت است، گوید: همه علمای معروف و مصنفین مشهور اعتقاد به رجعت را از ضروریات مذهب امامیه دانسته اند [2] سپس گوید: موافق و مخالف می داند كه رجعت امر معلومی از مذهب شیعه است [3] و معنای ضروری مذهب غیر از این نیست و این معنایی بالاتر از اجماع است. [4] .

در خصوص رجعت نه تنها در كتب شیعه احادیث زیادی ذكر شده، بلكه در كتب عامه نیز روایات بسیاری در این باره آمده است، به طوری كه سید بن طاووس فرماید: من در روایات اهل تسنن دیده ام كه آنها بیش از شیعه در این خصوص روایت نقل كرده اند. [5] .

گروهی از بزرگان علمای شیعه در خصوص رجعت تألیفات گرانبهایی به یادگار گذارده اند، مانند: كتاب «رجعت»، و كتاب «اثبات الرجعة» فضل بن شاذان نیشابوری



[ صفحه 482]



(متوفی 260 هجری) [6] ، و كتاب «رجعت» ابونصر محمد بن مسعود عیاشی (صاحب تفسیر معروف) [7] ، و كتاب «رجعت» تألیف شیخ صدوق رحمه الله (متوفی 381 هجری) [8] ، و كتاب «اثبات الرجعة» تألیف حسن بن یوسف معروف به علامه حلی (بزرگ مجتهد شیعه، متوفی 726) [9] و كتاب «اثبات الرجعة» شیخ نورالدین علی بن عبدالعالی معروف به محقق كركی (متوفی 940 هجری) [10] ، و «كتاب الرجعة و ظهور الحجة» تألیف سید میرزا محمد مؤمن استر آبادی (شهید در مكه به سال 1088 هجری) [11] ، و كتاب «رجعت» تألیف شیخ حسن بن سلیمان حلی (شاگرد شهید اول و صاحب «مختصر البصائر») [12] ، و كتاب «اثبات الرجعة» تألیف شرف الدین یحیی بحرانی (شاگرد محقق كركی) [13] ، و كتاب «اثبات الرجعة» میرزا حسن بن ملا عبدالرزاق لاهیجی (صابح شمع الیقین) [14] ، و «اثبات الرجعة»، فارسی، تألیف علامه بزرگوار مجلسی ثانی (متوفی 1111 هجری)، [15] ، و كتاب «اثبات الرجعة» به نام «تفریج الكربة عن المنتقم لهم فی الرجعة» تألیف سید محمود بن فتح الله الحسینی الكاظمی نجفی (كه معاصر با شیخ حر عاملی است)، [16] و كتاب



[ صفحه 483]



«الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة» تألیف شیخ حر عاملی (متوفی 1104 هجری) [17] ، و كتاب «حیوة الاموات بعد الموت» تألیف شیخ احمد بن ابراهیم بحرانی (متوفی 1131 هجری) [18] و كتاب «حیوة الاموات» تألیف آقا حسین بن جمال الدین محمد خوانساری (متوفی 1131 هجری) [19] ، و كتاب «ارشاد الجهلة المصرین علی انكار الغیبة و الرجعة» تألیف آمدی (صاحب غرر الحكم) [20] ، و «اثبات الرجعة» تألیف شیخ سلیمان قطیفی بحرانی (متوفی 1266 هجری) [21] .

مسئله رجعت به قدری نزد شیعه قطعی و مسلم است كه از قدماء مانند: ثقةالاسلام كلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی، سید مرتضی، نجاشی، كشی، عیاشی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید، كراچكی نعمانی، صفار، سعد بن عبدالله، ابوقولویه، علی بن عبدالحمید، سید علی بن طاووس، محمد بن علی بن ابراهیم، فرات بن ابراهیم، شیخ ابوالفضل طبرسی، شیخ ابوطالب طبرسی، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن عباس بن مروان، برقی صاحب محاسن، ابن شهر آشوب، حسن بن سلیمان، قطب راوندی، علامه حلی، سید بهاء الدین علی بن عبدالكریم، و شیخ شهید محمد بن مكبی، و... قطعیت آن را پذیرفته اند.

و به فرموده علامه مجلسی بیش از چهل تن از محدثین بزرگ و علمای اعلام، در متجاوز از پنجاه كتاب، قریب دویست روایت، درباره رجعت، به طور تواتر نقل كرده اند. پس جایی برای تردید باقی نمی ماند. [22] .

مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، در كتاب «مختصر الكلام فی مؤلفی



[ صفحه 484]



الشیعه من صدرالاسلام» [23] در ترجمه جابر بن یزید جعفی [24] كه قائل به رجعت پیامبر (ص) و ائمه طاهرین (ع) و خواص مؤمنین در زمان ظهور حضرت حجت (عج) بوده، كلامی بسیار مستدل و متین درباره رجعت دارد:

مرحوم شرف الدین پس از نقل عقیده جابر درباره رجعت گوید: رجال شیعه این عقیده را دارند و برای این رجعت نظایری در خارج هست كه قرآن كریم اثبات آن فرموده، و قبلا واقع شده، مانند داستان اصحاب كهف. [25] .

همچنین روشنگر این مدعاست آیه: «او كالذی مر علی قریة و هی خاویة علی عروشها قال انی یحیی هذه الله بعد موتها فاماته الله مائة عام ثم بعثه... فلما تبین له، قال اعلم ان الله علی كل شی ء قدیر» [26] - یا به مانند آن كس [27] كه، بر دهكده ای فرو ریخته و ویران شده گذر كرد، گفت: در شگفتم كه خدا كی و چگونه این مردگان را زنده خواهد كرد، پس خداوند او را صد سال میراند، او را برانگیخت... پس همین كه بر او آشكار و روشن گردید، گفت: همانا اكنون (به حقیقت و یقین) دانستم كه خداوند بر هر چیز قادر و



[ صفحه 485]



تواناست - [28] .

هیچ عاقل مؤمنی تردید ندارد كه خداوند قدرت بر زنده گردانیدن مردمی، در پایان جهان، را دارد. و این معنی فی نفسه محال نیست. پس وقتی ثابت شد كه رجعت از حیز قدرت خداوند خارج نیست، عقلا ممكن و جایز خواهد بود. [29] .

از طرفی، آیات بسیاری از قرآن مسئله رجعت را تأیید می كند. امام باقر (ع) فرمود: (آنانی كه رجعت را انكار می كنند) مگر این آیه قرآن را نمی خوانند كه «و یوم نحشر من كل امة فوجا»؟ [30] و روزی كه از هر قومی یك دسته را بر می انگیزیم. [31] .

و امام صادق (ع) در پاسخ شخصی كه گفت: عامه تصور می كنند كه آیه «و یوم نحشر من كل امة فوجا» مربوط به قیامت است، فرمود: آیا خداوند در قیامت فقط گروهی را برانگیخته و بقیه را رها می كند؟ نه، این آیه بیانگر رجعت است؛ آیه مربوط به قیامت این است:

«و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا» [32] و همه آنان را بر انگیزیم و یك نفرشان را هم فرونگذاریم. [33] .

پس شكی نیست كه رجعت عقلا و شرعا ممكن است. [34] .

سپس مرحوم شرف الدین روایت صحیح مسلم، از جراح بن ملیح، را نقل می كند كه جابر گفت: هفتاد هزار حدیث از پیامبر (ص)، به روایت امام باقر (ع)، نزد من است. [35] .

و نیز مسلم، در صحیح خود، از جریر نقل كرده كه گفت: جابر بن یزید جعفی را ملاقات كردم ولی روایتی از او یادداشت ننمودم، زیرا كه به رجعت معتقد بود. [36] .



[ صفحه 486]



مرحوم شرف الدین گوید: باور رجعت، به دین جابر ضرری نمی رساند و عدالتش را مخدوش نمی كند، همچنانكه این گفته شیخ یوسف نبهانی [37] كه: «عبدالله بن عبدالمطلب پس از مرگ خود به عالم دنیا بازگشت و به دست فرزندش حضرت محمد (ص) مسلمان شد و سپس از دنیا رفت»، موجب طعنی در دین نبهانی (و دیگر گویندگان این گفتار) نیست، و گفته جابر همانند این گفته می باشد.

انصاف آن بود كه هفتاد هزار حدیث جابر از پیامبر (ص) را، كه شاید پاره ای از آنها دال بر صحت اعتقاد او به رجعت بود، می شنیدند و خود را از چنین علوم بسیاری محروم نمی كردند. [38] .

سپس مرحوم شرف الدین گوید: گویا اعتقاد به رجعت، از نظر اهل سنت، خروج از دین است. اگر چنین است، پس امام آنان، عمر بن الخطاب، هم قائل به رجعت بوده؛ زیرا وقتی خبر وفات پیامبر (ص) به او رسید، گفت: آن حضرت رجعت می كند و دست و پای مردانی كه او را مرده پنداشته اند قطع می نماید. [39] .

ابن سعد در طبقات و طبری در تاریخش نقل كرده اند كه هنگام وفات پیامبر (ص)، عمر گفت: پیامبر نمرده و لیكن به سوی خدای خود رفته است، و همان گونه كه موسی بن عمران چهل شب از امت خود دور شد، و پس از آنكه مردم گفتند او مرده، رجعت كرد، و الله كه به تحقیق رسول خدا نیز رجعت خواهد كرد و دست و پای مردانی كه گمان



[ صفحه 487]



كرده اند كه او مرده قطع خواهد نمود. [40] .

شیخ صدوق، محمد بن بابویه قمی، رحمه الله، در كتاب «صفات الشیعه» از امام صادق (ع) روایت كرده كه حضرت فرمود: هر كس به شش چیز اقرار نماید و آنها را قبول داشته باشد، مؤمن است: «البرائت من الطواغیت و الاقرار بالولایة و الایمان بالرجعة...»، بیزاری و دوری از متجاوزان و گردنكشان، اقرار به ولایت و باور داشتن رجعت... [41] و همچنین از حضرت رضا (ع) روایت كرده كه فرمود: هر كس اقرار به توحید و نفی تشبیه كند، و اقرا نماید كه حول و قوه، اراده و مشیت، خلق و امر، و قضا و قدر از خداوند است؛ و شهادت بر رسالت پیامبر (ص) و امامت علی (ع) و ائمه بعد از او دهد، و دوستان آنان را دوست بدارد، و از گناهان كبیره اجتناب ورزد؛ و اقرار به رجعت نماید، و متعه حج و زنان را بپذیرد؛ و به معراج، و سؤال در قبر، و حوض كوثر، و شفاعت، و خلق بهشت و دوزخ، و صراط و میزان، و برانگیخته شدن از گورها و زنده شدن در روز قیامت، و حساب و جزاء ایمان داشته باشد، پس چنین شخصی مؤمن حقیقی است و از شیعیان ما اهل بیت می باشد. [42] .

و نظایر این احادیث، كه در آنها باور رجعت دلیل بر كمال ایمان، و انكار آن گر چه موجب خروج از اسلام نمی باشد، اما خدشه در اعتقاد كامل به ائمه اطهار (ع) و پیروی همه جانبه از ایشان به وجود می آورد. [43] همچنانكه شیخ صدوق (ره)، در كتاب «فقیه» از امام



[ صفحه 488]



صادق (ع) روایت كرده است كه فرمود: لیس منا من لم یؤمن بكرتنا...»، از ما نیست آنكه ایمان به رجعت ما نداشته باشد... [44] .

احادیث در باب رجعت متظاهر و متواتر است [45] ، و به هیچ وجه شكی در آن و در بسیاری از خصوصیات آن كه در احادیث متواتره صحیحه معتبره وارد شده است، نیست. بسیاری از اكابر و اعاظم علمای امامیه، مانند: محمد بن بابویه قمی، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طبرسی، و سید بن طاووس، و... رضوان الله تعالی علیهم اجمعین، ادعای اجماع بر حقیقت رجعت نموده اند، و در محل خود ثابت شده كه اجماع طایفه امامیه حجت است؛ زیرا حاكی از وجود قول امام (ع) می باشد. [46] .

شیخ مفید (ره)، در كتاب «اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات»، گوید: فرقه امامیه بر رجعت كثیری از مردگان (صالحان برتر و فاسقان دون تر) به دنیا، قبل از وقوع قیامت، متفق اند، اگر چه در بین آنان، در معنی رجعت، اختلاف است. [47] .

و نیز شیخ مفید در كتاب، «تصحیح الاعتقاد یا شرح عقائد صدوق (ره)»، می گوید (امام صادق (ع) فرمود): هنگام قیام حضرت حجت، امام زمان (عج)، جمعی از مؤمنین خالص و عده ای از كافرین و مشركین محض به دنیا بر می گردند. [48] .



[ صفحه 489]



و همچنین شیخ مفید در كتاب «المسائل السرویه» [49] همین گونه فرموده است. [50] .

و سید مرتضی، رحمه الله، در جواب مسائل اهل ری كه از حقیقت رجعت، از او سؤال كرده بودند [51] ، چنین پاسخ داده كه عقیده شیعه امامیه این است كه خداوند به هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) عده ای از پیروان آن حضرت را كه قبلا از دنیا رفته اند و همچنین عده ای از دشمنان او را به دنیا بر می گرداند. [52] .

سید بن طاووس 0ره)، در كتاب «كشف المحجة» گوید: در مجلسی با جمعی از اهل سنت حاضر بودم، به ایشان گفتم: فاش بگویید كه اعتراض شما بر امامیه چیست تا جواب گویم؟ آنان گفتند: یكی از اعتراضات ما این است كه شما به رجعت قائل هستید. من در جواب گفتم: شما خود روایت كرده اید كه نبی اكرم (ص) فرموده است: در امت من جاری شود هر آنچه در امتهای گذشته جاری شده است [53] ، و قرآن به رجعت و زنده شدن جماعتی تصریح نموده و می فرماید: «الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذرالموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم» [54] - آیا ندیدی آن هزاران تنی را كه از ترس مگر از دیار خود بیرون رفتند، پس امر الهی رسید كه بمیرید، (همه مردند)، سپس ایشان را زنده كرد [55] - و این همان رجعت است كه امامیه به آن قائلند و باید در این امت نیز واقع شود. [56] .

قطعیت مسئله رجعت در بین شیعه، و انكار آن به وسیله عده ای از علمای اهل سنت از قدما و متقدمین گرفته تا متأخرین و معاصرین، همواره موجب طعن بر شیعه بوده و پیوسته میان این دو گروه مناظرات و مباحثات در این مسئله بوده است. [57] .



[ صفحه 490]



امام اهل سنت و جماعت، رئیس مذهب حنفی، ابوحنیفه به محدث و متكلم بزرگ شیعه، مؤمن طاق، از روی تمسخر و استهزاء گفت: مگر نه این است كه تو و اصحابت قائل به رجعت می باشید... [58] .

و همچنین شخصی به سیدالشعراء، سید حمیری، گفت: شنیده ام كه تو قائل به رجعت هستی! سید در پاسخ گفت: صحیح است، من بر این اعتقادم [59] آن شخص گفت: آیا دیناری به من می دهی تا در رجعت صد برابر آن را به تو بازپرداخت كنم؟ سید گفت: بیش از این هم خواهد داد اگر تو ضمانت كنی كه به صورت انسان رجعت خواهی كرد... [60] .

از متقدمین علمای عامه كه عدوات فوق االعاده با شیعه داشته، و در مسئله رجعت تاخت و تاز بسیار كرده،شیخ الاسلام تقی الدین، ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم حرانی حنبلی است كه علمای عصرش او را مبدع و زندیق خواندند و تكفیرش نمودند، و والی مصر او را زندانی كرد، و در سال 728 هجری در زندان مراكش مرد [61] «منهاج السنة» از تألیفات اوست. این كتاب از جسارت به پیامبر اسلام (ص) و ائمه طاهرین (ع) و حملات شدید به مذهب شیعه مملو است. [62] .



[ صفحه 491]




[1] مرحوم شيخ حر عاملي، در پايان كتاب، گويد: در اين كتاب، متجاوز از 620 حديث و آيه و دليل ذكر شده، و من گمان نمي كنم در هيچ مسئله اي از اصول يا فروع دين بيش از اين نص و كلام صريح يافت شود.

[2] الايقاظ، باب دوم، دليل پنجم، ص 60.

[3] و طعنه ابوحنيفه بر مومن طاق بر اين اساس بود (الايقاظ، ص 67).

[4] الايقاظ، ص 66.

[5] بحارالانوار، ج 53، ص 141 به نقل از كتاب «سعدالسعود» سيد بن طاووس.

[6] شيخ طوسي، در فهرست، ص 254، گويد: فضل بن شاذان كتابي در اثبات رجعت دارد؛ و شيخ نجاشي، در رجال خود ص 217، گويد: كتاب «اثبات الرجعة» و كتاب «الرجعة» از او است.

[7] فهرست طوسي، ص 319.

[8] رجال نجاشي، ص 277.

[9] الذريعة، ج 1، ص 92.

[10] الذريعة، ج 1، ص 93.

[11] الذريعة، ج 10، ص 163 - شهداء الفضيلة، علماي شهيد قرن 11، ص 199 (چاپ نجف).

[12] الذريعة، ج 10، ص 162.

[13] الذريعة، ج 1، ص 95.

[14] الذريعة، ج 1، ص 92.

[15] الذريعة، ج 1، ص 90 - كتاب رجعت علامه مجلسي، به فارسي، در تهران سال 1367 چاپ شده است.

گذشته از اين كتاب، مرحوم مجلسي، در ج 53 بحارالانوار، در باب الرجعة، نقطه نظرات خود را در تذييل سودمندي آورده است.

[16] الذريعة، ج 1، ص 94 و ج 4، ص 230.

مؤلف در اين كتاب از قرآن و سنت و اجماع و عقل استدلال كرده و در پايان از كساني كه رجعت مي كنند نام برده، و رد منكرين رجعت را نوشته است. ولي چون اين كتاب مشتمل بر اشياء غريبه مستبعده بوده كه موجب توقف شيعيان در مسئله رجعت شده تا آنجا كه براي بعضي منجر به انكار آن گرديده بود، لذا شيخ حر عاملي كتاب معروف خود «الايقاظ من الهجعة بالبرهان علي الرجعة» را كه بهترين كتاب در اين موضوع است تأليف نموده و در آن كلمات مستبعده معاصر خود را رد كرده است.

[17] اين كتاب در سال 1079 قمري تأليف و در سال 1341 شمسي به فارسي ترجمه و چاپ گرديده است.

[18] الذريعة، ج 7، ص 116.

[19] الذريعة، ج 7، ص 116.

[20] الذريعة، ج 1، ص 513 - مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني پس از نقل عنوان كتاب، گويد: اسم مؤلف كتاب مشخص نيست، اما من اين كتاب را به خط مولي محمد هاشم هروي خراساني ديده ام كه در سال هاي 1126 و 1127 هجري فارغ از كتابت آن شده است، و اكثر كتاب انتخاب از «غررالحكم» آمدي است.

[21] الذريعة، ج 1، ص 92.

[22] بحارالانوار، ج 53، ص 122.

[23] مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني، در كتاب الذريعة، ج 20، ص 205، گويد: پاره اي از تراجم اين كتاب در مجله عرفان چاپ شده است.

- بخشهايي از اين كتاب نيز در نجف و تهران، تحت نام «مؤلفوا الشيعه في صدر الاسلام» چاپ شده است.

[24] جابر بن يزيد جعفي (متوفي 128 هجري) از اصحاب امام باقر و حامل علوم اهل بيت (ع)، و يكي از حفاظ حديث است كه بزرگاني از عامه همچون شعبي، سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، زهير بن معاويه، شريك، و... از او نقل حديث كرده اند، و او را راستگو و پرهيزكار در نقل حديث دانسته اند، و هيچ يك از معاصرينش او را حديث ساز و دروغزن معرفي نكرده است (كتاب الجرح و التعديل، ابن ابي حاتم رازي، ج 2، ص 497 (چاپ بيروت).)

اما چون جابر ايمان به رجعت داشته، جرير، به روايت مسلم در صحيح خود، از او حديثي نقل نمي كند، هر چند كه، به گفته جراح بن مليح، هفتاد هزار حديث از پيامبر (ص) در نزد جابر باشد. (صحيح مسلم، ج 1، ص 15 (چاپ اول))

به گفته مجتهد بزرگ، مرحوم محمد حسين آل كاشف الغطاء، پاره اي از علماي جرح و تعديل عامه هرگاه ذكري از بعض از بزرگان روات و محدثين شيعه مي نمايند و هيچ گونه دستاويزي براي طعن در وثاقت و صداقت و درستي او نمي يابند، او را به اتهام اعتقاد به رجعت مي رانند، آنچنان كه گويا او بتي را پرستش نموده يا براي خداي تعالي شريكي قائل شده است. (اصل الشيعه و اصولها، ص 36 (چاپ بيروت)).

[25] سوره كهف، آيات 9 تا 26.

[26] سوره بقره، ايه 259.

[27] برخي از مفسرين گفته اند كه مراد عزير است.

[28] مؤلفوالشيعه، ص 37.

[29] اين نظريه سيد مرتضي است (به نقل علامه مجلسي در بحارالانوار، ج 53، ص 138).

[30] سوره نمل، آيه 83.

[31] بحارالانوار، ج 53، ص 40.

[32] سوره كهف، آيه 47.

[33] بحارالانوار، ج 53، ص 52 - 51.

[34] مؤلفوالشيعه، ص 37.

[35] صحيح مسلم، ج 1، ص 15)چاپ اول)

سيد بن طاووس (ره)، در كتاب طرائف، ص 191، پس از نقل اين دو روايت از صحيح مسلم فرموده: بنگر! (خدايت رحمت كند) كه چگونه اين جماعت انتفاع از هفتاد هزار حديث پيامبرشان را بر خود حرام كرده اند، رواياتي كه راوي آن امام باقري است كه از بزرگان اهل بيت اوست، اهل بيتي كه رسول خدا (ص) تمسك به ايشان را امر فرموده بود. مگر اكثر مسلمين، يا همگي آنان زنده شدن پاره اي از مردگان در دنيا را نقل نكرده اند؟ مگر زنده شدن مردگان در گور براي سؤال را روايت ننموده اند؟ مگر قصه اصحاب كهف در قرآن نيست؟ مگر آيه «الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذرالموت فقال لهم اله موتوا ثم احياهم» (آيا نديدي آناني را كه از ترس مرگ از ديار خود خارج شدند در حالي كه هزاران تن بودند، پس خدا ايشان را فرمود كه بميريد، سپس آنها را زنده كرد) متضمن زنده گردانيدن مردگان نيست؟ مگر هفتاد تن همراهان موسي (ع) را صاعقه قهر به كام خود نكشيد، آن گاه پس از مرگ خداوند ايشان را زنده كرد؟ مگر از مردگاني كه عيسي بن مريم (ع) ايشان را زنده كرد داستانها نياورده اند؟ پس چه فرقي ما بين اين ها و احاديثي كه اهل بيت (ع) و شيعيانشان در خصوص رجعت روايت كرده اند مي باشد؟ و جابر در اين باب چه گناه و تقصيري دارد كه حديثش از درجه اعتبار ساقط است؟.

[36] صحيح مسلم، ج 1، ص 15 (چاپ اول)

سيد بن طاووس (ره)، در كتاب طرائف، ص 191، پس از نقل اين دو روايت از صحيح مسلم فرموده: بنگر! (خدايت رحمت كند) كه چگونه اين جماعت انتفاع از هفتاد هزار حديث پيامبرشان را بر خود حرام كرده اند، رواياتي كه راوي آن امام باقري است كه از بزرگان اهل بيت اوست، اهل بيتي كه رسول خدا (ص) تمسك به ايشان را امر فرموده بود. مگر اكثر مسلمين، يا همگي آنان زنده شدن پاره اي از مردگان در دنيا را نقل نكرده اند؟ مگر زنده شدن مردگان در گور براي سؤال را روايت ننموده اند؟ مگر قصه اصحاب كهف در قرآن نيست؟ مگر آيه «الم تر الي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذرالموت فقال لهم اله موتوا ثم احياهم» (آيا نديدي آناني را كه از ترس مرگ از ديار خود خارج شدند در حالي كه هزاران تن بودند، پس خدا ايشان را فرمود كه بميريد، سپس آنها را زنده كرد) متضمن زنده گردانيدن مردگان نيست؟ مگر هفتاد تن همراهان موسي (ع) را صاعقه قهر به كام خود نكشيد، آن گاه پس از مرگ خداوند ايشان را زنده كرد؟ مگر از مردگاني كه عيسي بن مريم (ع) ايشان را زنده كرد داستانها نياورده اند؟ پس چه فرقي ما بين اين ها و احاديثي كه اهل بيت (ع) و شيعيانشان در خصوص رجعت روايت كرده اند مي باشد؟ و جابر در اين باب چه گناه و تقصيري دارد كه حديثش از درجه اعتبار ساقط است؟.

[37] نبهاني، يوسف بن اسماعيل بيروتي، محدث فاضل اهل تسنن، و صاحب تأليفات بسيار از جمله كتاب «الشرف المؤبد لآل محمد» مي باشد. او از معاصرين سيد شرف الدين است. (الكني و الالقاب، ج 3، ص 205).

[38] مؤلفوالشيعه، ص 39.

[39] مناهج المعارف، پاورقي ص 498، به نقل از «مختصر الكلام في مؤلفي الشيعه».

[40] الطبقات الكبير، ج 2، ص 53 - تاريخ طبري، ج 4، سنه 11، ص 1815.

[41] صفات الشيعه، ح 41.

در بحارالانوار، ج 53، ص 121، حديث اين گونه نقل شده: شيخ صدوق در كتاب صفات الشيعه، به اسناد خود، از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه فرمود: هر كس اقرار به هفت چيز كند، مؤمن است؛ و از جمله اعتقاد به رجعت را شمرد.

[42] صفات الشيعه، ح 71.

[43] مرحوم شيخ محمد رضا مظفر، در كتاب «عقائد الشيعه» گويد: گر چه رجعت از اصول اعتقادي شيعه نيست، اما اعتقاد ما به آن به تبع اخبار متواتر صحيح وارده از اهل بيت (ع) مي باشد، آناني كه ما به عصمتشان از هر گونه دروغ و خلاف گويي معتقديم؛ و اين مطلب از امور غيبي است كه آنان بدان خبر داده اند و حتما واقع شدني است. و بر اين اساس است كه رجعت صورت ضروري به خود مي گيرد (پس انكار رجعت به انكار اهل بيت (ع) برمي گردد).

ناباوري رجعت همان ناباوري برانگيخته شدن در روز قيامت است، آن گونه كه قرآن حكايت مي كند كه آن ناباور گفت: اين استخوان هاي پوسيده را كي زنده مي كند؟ (سوره يس، آيه 78). (عقائد الشيعه، ص 63 - 61).

[44] من لا يحضره الفقيه، ج 3، باب المتعه، ص 219 - وسائل الشيعه، ج 14، ص 438.

[45] بحارالانوار، ج 53، ص 122.

[46] بحارالانوار، ج 53، ص 139 - الايقاظ، ص 43 - مناهج المعاف، ص 495.

[47] اوائل المقالات في المذاهب و المختارات، ص 13.

و در صفحه 50 كتاب، تحت عنوان، «القول في الرجعة»، پس از بيان چگونگي رجعت، شيخ مفيد گويد: «اماميه همگي بر اين باورند مگر گروه اندكي از ايشان كه اخبار وارده در خصوص رجعت را تأويل كرده و به صورت ديگر وصف نموده اند».

در بين شيعه بوده اند كساني كه رجعت را تأويل نموده و گفته اند كه معني رجعت، بازگشت دولت، و امر و نهي به دست ائمه شيعه است، بي آنكه اشخاص رجعت كنند و مردگان زنده شوند.

اين تأويل صحيح نيست، زيرا رجعت با ظواهر اخبار ثابت نگشته تا تأويل پذير باشد. و چگونه مي توان چيزي را كه به استناد آيات و اخبار صحيح به آن قطع و يقين است تأويل كرد؟ بلكه رجعت به معناي بازگشت پاره اي از نيكان بسيار نيك و بدان بسيار بد، به دنيا، در زمان قيام قائم (ع) طبق روايات متواتره صحيح قطعي است (ر. ك. بحارالانوار، ج 53، ص 139 - 138).

[48] شرح عقائد صدوق يا تصحيح الاعتقاد، ص 40.

[49] سؤالاتي كه از ساري مازندان در خصوص رجعت و... از وي پرسيده بودند (اوائل المقالات، پاورقي ص 50).

[50] بحارالانوار، ج 53، ص 136.

[51] زيرا گروه اندكي از شيعيان آن زمان را عقيده چنين بوده است كه رجعت يعني بازگشت دولت آل محمد در زمان قائم (عج)، نه رجوع بدنهاي ايشان.

[52] بحارالانوار 7 ج 53، ص 138.

[53] به نقل علامه مجلسي در بحار، ج 53، ص 140، سيد بن طاووس، در كتاب «سعدالسعود»، اين روايت را از حميدي صاحب كتاب «جمع بين صحيحين» نقل كرده است.

[54] سوره بقره، آيه 243.

[55] به نقل تفاسير، خداوند آنان را پس از گذشت زماني به دعاي «حزقيل» كه از پيامبران بني اسرائيل بود زنده نمود.

[56] كشف المحجة، فصل 76.

[57] اصل الشيعه و اصولها، ص 36.

[58] فهرست ابن النديم، تكمله، ص 8.- كامل اين گفتگو در ذيل حالات مؤمن طاق نقل شده است.

[59] سيد حميري از اين اعتقاد خود در مجلس منصور دوانيقي، آن گاه كه سوار قاضي به منصور گفت كه او قائل به رجعت است، دفاعي محكم و متين و مستند به آيات و روايات نمود و در پايان به عنوان نتيجه گفت: رجعتي را كه من بدان معتقدم، مسئله اي است كه قرآن به آن ناطق و سنت پيامبر (ص) بر آن شاهد است. (مشروح بيان سيد، در فصول المختاره، ص 61 و بحارالانوار، ج 10، ص 232 و ج 53، ص 131 نقل شده است).

[60] الاغاني، ج 7، ص 242 (چاپ مصر) - الامام الصادق، محمد ابوزهره، ص 240.

[61] الكني و الالقاب، ج 1، ص 232.

[62] و از متأخرين نيز بر اعتقاد شيعه به رجعت تاخته اند كه مرحوم كاشف الغطاء، در كتاب «اصل الشيعه و اصولها» ص 35، با كلام مستدل و متين به نسبت هاي ناروا پاسخ گفته است. مرحوم محمد رضا مظفر نيز، در كتاب عقائد الشيعه، ص 62، در اين زمينه به دفاع برخاسته است.