کد مطلب:231298 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:308

توضیح
در اینحدیث شریف مواردی را لازم است توضیح بدهیم:

1- فضل أنبیاءه: ملائكه از عالم ماورای ماده بوده و اجسام لطیفی هستند، و خلقت آنها روی صفا و خلوص و طهارت بوده، و در عین حالیكه مختلفند، ولی هر نوعی در فطرت واحد و یكنواخت و برای برنامه معین و محدودی آفریده شده اند. نوعی همیشه در سجودند، و نوعی دیگر در ركوعند، و صنفی همیشه در قیامند، و گروهی در تسبیح و ذكر هستند، و جمعی مأموریت دارند، و بهرحال همه مطابق خلقت و فطرت ذاتی خودشان انجام وظیفه میدهند.

ملائكه استعداد سلوك و پیشرفت و تكمیل و ریاضت و تحصیل مراتب و معارف مختلف نداشته، و هر كدام مظهر یك صفت از اسماء وء صفات الهی هستند، و از حدود خود نمیتوانند خارج شوند.

ولی انسان استعداد و زمینه سلوك و تحصیل مقامات مختلف داشته، و میتواند مظهر صفات جلال و جمال باشد. و انبیاء چنین مظهریت را پیدا كرده، و تكوینا ، و بعد از لحاظ و مرحله عمل، و توجه خاص پروردگار متعال، مظهر تام اسماء الهی و صفات جلال و جمال واقع میشوند.

2- و الفضل بعدی لك: امام بعد از پیغمبر خدا خلیفه و نماینده او و مظهر تام صفات جلال و جمال است، امام وجه الله و حجت خدا است كه بوسیله او بندگان



[ صفحه 31]



پروردگار متعال بسوی او سیر كرده، و حقایق و معارف و احكام الهی را یاد میگیرند.

و مقام امامت مانند نبوت: تكوینی و ذاتی بوده، و از روز اول روی زمینه مظهریت تامه و استعداد جامع و كامل آفریده شده، و سپس با مجاهده و عمل، و با نظر و توجه خاص پروردگار متعال و با تعیین او: این مقام فعلیت پیدا میكند.

3- و ان الملائكة لخدامنا: ملائكه بطوریكه گفته شد: ذاتا و عملا همیشه در عبادت و اطاعت و خضوع و خشوع در برابر عظمت پروردگار متعال هستند. و چون انبیاء و حضرات ائمه علیهم السلام و اولیاء مقربین، جهت وجه اللهی و مظهریت و فناء در حق پیدا كرده، و از انانیت و ماسوای خدای متعال منقطع میشوند: قهرا در مورد تكریم و تعظیم و اطاعت ملائكه واقع خواهند شد.

4- لولا نحن ما خلق الله آدم: خداوند متعال میفرماید: و ماخلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون - 56:51 - نظر از خلقت انس و جن تنها پیدایش عبودیت است.

عبودیت یعنی بنده شدن و آن خضوع تام و اطاعت كامل و تسلیم شدن صرف است كه هیچگونه نظر و غرض و نتیجه ای ملحوظ نگشته، و خود را مالك و مختار و ذی نفع نداند. عبودیت در آخرین مرحله ایمان و سیر بسوی خدا قرار گرفته، و با تحقق حقیقت فناء صورت میگیرد. و این یكی از صفات ممتاز و مخصوص انبیاء و ائمه علیهم السلام است، اینستكه در مقام توصیف و معرفی پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) گفته میشود - اشهد ان محمدا عبده و رسوله. و در قرآن مجید نیز انبیاء با این صفت معرفی میشوند -



[ صفحه 32]



سبحان الذی اسری بعبده، عبده زكریا، و اذكر عبدنا داود، و اذكر عبدنا أیوب، لن یستنكف المسیح أن یكون عبدا.

و همینطوریكه پیغمبر اكرم برگزیده و منتخب از همه انبیاء است: ائمه اطهار نیز منتخب از همه اوصیاء و خلفاء باشند، و قهرا از لحاظ صفت عبودیت نیز در مرتبه كمال خواهند بود. پس منظور از خلقت كه عبودیت است: بنحو اكمل و اتم در وجود آنان ظهور كرده، و حقیقت عبودیت در درجه اول و اعلی با آنان واقعیت و مصداق كامل پیدا خواهد كرد.

در اینصورت قدر مسلم از تحقق عبادت كه نتیجه خلقت است ( لیعبدون ) عبودیت پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و أئمه أطهار باشد، و در نتیجه آنچه از خلقت آدم و نسل او و بهشت و جهنم و آسمان و زمین بطور قاطع منظور میشود: عبادت آنان باشد، اگر چه در آخرین مرتبه مقصود گردد.

5- لأن اول ما خلق الله أرواحنا: زمان و مكان در عالم ماده است، و در عالم أرواح تقدم زمانی یا مكانی یا حدود مادی نیست، و ما از نظر توجه و ارتباط با أرواح گذشتگان، مانند أنبیاء و أولیاء گذشته، احتیاجی بتصور زمان گذشته نداریم، و با توجه خالص بجهت روحی آنان: در همان حین توجه با آنان مرتبط شده، و زمان و مكان را هیچگونه دخیل نمیدانیم .

همچنین است اگر بتوانیم از ارواح آینده كسی را شناسایی كرده و با او مرتبط شده و بسوی او توجه كنیم كه: در اینصورت از زمان و مكان و سائر قیود مادی منسلخ شده، و آنرا در همان حین توجه حاضر و موجود در عالم ماورای ماده دیده،



[ صفحه 33]



و با او مرتبط میشویم. پس قبلیت و بعدیت در عالم ارواح از لحاظ معنوی و روحانی و نورانی است، نه بلحاظ زمان و مكان. مثلا در عالم ماده امكان ندارد كه حضرت موسی با حضرت عیسی و آنها با رسول اكرم و یا با حضرات ائمه علیهم السلام: مصاحبت و مجالست و موانست جسمانی داشته باشند، ولی چون حجابهای زمانی و مكانی و مادی منتفی شده، و بجهان ماورای ماده كه از حدود و قیود مادی در آنجا چیزی نیست، وارد شدیم: حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و همه انبیاء گذشته در مقابل خاتم انبیاء و خلفاء او، تأخر رتبه ای پیدا كرده، و تقدم زمانی آنان با محو و برداشته شدن فاصله حجابی زمان، از میان خواهد رفت.

6- ثم ان الله تعالی خلق آدم فاودعنا صلبه: اینكلام دلالت میكند بر قانون توارث در عوالم ماده، مثلا چون ما متوجه باشیم بر یكی از انواع نباتات، می بینیم كه یكنوع از اشجار در قرون متمادی روی همان خصوصیات و صفات مخصوصه و امتیازاتیكه دارند تبادل نسل میدهند، و در هر مرتبه و طبقه ای همه آن صفات و خصوصیات از جهت تنه و شاخه و برگ و گل و میوه و طعم، پس از جریان تبادل نسل در قرون متمادی، محفوظ میماند.

در طبقات حیوان و انسان نیز چنین است: و همینطوریكه صفات ظاهری از نظر شكل و پوست و خصوصیات قیافه، در نسلهای متعاقب باعقاب منتقل میشود، صفات و خصوصیات باطنی نیز چنین است.

و این وراثت بوسیله سلولهای خون و بدن بأعقاب خود اگرچه در طول قرون



[ صفحه 34]



متمادی باشد، انتقال پیدا خواهد كرد - رجوع شود بكتب مربوطه.

7- فلما انتهیت به الی حجب النور: حجب دو نوع است:

اول - حجابهای ظلمانی: و اینمعنی متداول و مستعمل در كلمات اهل علم است، و آن عبارتست از اعمال سوء و محرمات و معاصی كه برخلاف تكالیف و وظائف الهی صورت بگیرد، و اخلاق و صفات رذیله كه در باطن انسان جایگیر میشود، و افكار و اعتقادات سست و باطل، و غفلت و هوی و تمایلات نفسانی، و آنچه نورانیت و روحانیت را از دل انسان برده وایجاد ظلمت میكند. و همه آنها مانع از معرفت و شهود نور حق و وصول بلقاء میشود.

دوم - حجابهای نورانی: و آن عبارتست از آنچه درك و توجه بذات خالص و مجرد را مانع شود، و آن در درجه اول صفات پروردگار متعال است، و پس از آن اسماء الهی است. و در مرتبه سوم افعال و صفات فعل است، و سپس موجودات و اعیان خارجی و مخلوقات خداوند عزوجل باشد.

پس اینها در عین حالیكه از تجلیات و آثار حق تعالی و تبارك باشند: ولی از معرفت كامل او در مقام توحید خالص، مانع و حاجب میشوند، از اینجهت است كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: و كمال توحیده نفی الصفات عنه، لشهادة كل صفة انها غیرالموصوف. و در این مورد: مراد وصول بمقام جبروت اعلی است كه استغراق در تجلیات صفات باشد.

8- المكتوبون علی ساق العرش: از اینجا دو مطلب فهمیده میشود :

اول - اینكه این دوازده تن در میان انواری از جبروت أعلی كه جبرئیل از عروج



[ صفحه 35]



بآنمقام عاجز و ضعیف گردید: كتابت و ضبط شده، و كتابت بعمنی ثبوت و لزوم است.

دوم - آنكه اسامی و ظهورات آنان در ساق عرش ثابت بود، و عرش بمعنی تجلیات صفات جلال و جمال است كه همان جبروت أعلی میشود. و ساق بمعنی پایه و وسیله سوق و حركت ظهور است. و این كنایه از مقام أعلای جبروت میشود.

و تفصیل و شرح بیشتر در اینحدیث شریف: محول میشود به جاهای دیگریكه مقتضی بر تفصیل باشد.



[ صفحه 36]