کد مطلب:231327 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:309

توضیح
در سوره مباركه ی توحید پس از ذكر تسمیه ( بسمله ) چهار آیه ی شریفه ذكر شده است، و در هر یك از این چهار آیه بمرتبه ای از مراتب توحید اشاره فرموده است:



[ صفحه 154]



1- قل هو الله احد: بگوی و عقیده داشته باش كه او خداوند و یگانه است.

در این آیه شریفه سه مقام از مقامات توحید ذكر شده است :

اول - هو: بطوری كه گفته شد، این كلمه دلالت می كند به مقام غیب و نفس ذات بدون لحاظ صفات و به هویت مطلق. به تناسب ضمیر و مفرد غایب مطلق بودن كلمه ی هو.

و چون در دلالت این كلمه هیچ گونه نظری به صفات نیست، و منظور توجه به ذات حق و نور نامحدود و نامتناهی است از این لحاظ در عداد اسماء حسنی ذكر نشده است.

و در توجه به این مقام غیبی حقیقت و كمال اخلاص در توحید حاصل گشته و عنوان - كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه - در خطبه ی نهج البلاغه، تحقق پیدا خواهد كرد .

دوم - الله: گفتیم كه كلمه الله، اسم علم است برای خداوند متعال، و این علمیت حتی در ملل گذشته نیز ثابت و محقق بوده است.

و از لحاظ تجزیه و تركیب، ضمیر هو مبتدا و الله خبر اول، و أحد خبر دوم می باشد، چنانكه می گوییم: هو زید عالم. و احتمالات دیگر بر خلاف تحقیق بوده و نادرست است. و منظور تطبیق نام الله است به آن هویت مطلقی كه مورد بحث و گفتگو بوده است، و اشاره بآن خداوندی است كه در میان همه ی ملتهای خداپرست معلوم بوده است.

و چون مقام غیب مطلق بدون قید و وصف كه مبدأ جهان و جهانیان است،



[ صفحه 155]



بطور اجمال نزد همه ی ملل متدین مورد اتفاق و مسلم است آن را مبتدا قرار داده، و الله و أحد را به آن نسبت و تطبیق داده است. و چون الله اسلم و علم است برای خداوند معبود و مبدأ جهان و جهانیان قهرا می باید نور نامتناهی و نامحدود و حی مطلق و عالم و قادر و محیط و مرید باشد. پس در كلمه ی الله صفات جلال و جمال اعتبار می شود.

سوم - أحد: به معنی یكتای مطلق است كه هیچ گونه نسبت و انضمامی در آن وجود نداشته باشد. و چون این كلمه بطور مطلق ذكر شد دلالت می كند به یكتا بودن از جمیع جهات، و نفی شریك و همتا و جزء و عضو و ضمیمه.

و در مورد اطلاق این كلمه به خداوند متعال (الله) قهرا شریك و قرین خارجی و جزء و عضو داخلی و هرگونه تركب، از لحاظ روحانی كه مناسب مقام الوهیت است نفی خواهد شد.

و ذكر این كلمه بعد از مقام الله كه دلالت می كرد به صفات جلال و جمال، اشاره می شود به اعتبار صفات از نظر تصور و تفهیم و تعریف، نه به لحاظ حق و واقعیت و هویت ذات.

پس او جل و عز از لحاظ هویت ذاتی (مقام هو) و وجود حق ثابت، أحد است و صفات و ضمائم انتزاعی و تخیلی ، تنها در مقام تصور و اعتبار باشد، و از این معنی تعبیر می شود به مقام أحدیت و توحید ذاتی.

توضیح این كه: او نور بسیط من جمیع الجهات، و ذات نامحدود و حق نامتناهی است. و از این حقیقت صفاتی قهرا انتزاع می شود، یعنی نامحدود و



[ صفحه 156]



نامتناهی بودن كشف می كند از حیات ذاتی و مطلق در او. و احاطه او به همه ی عوالم و موجودات كشف می كند از علم نامتناهی او. و حد و قید نداشتن كشف می كند از قدرت كامل و تمام او، و همچنین از اراده ی مطلق او تعالی و تبارك.

پس همه ی صفات او از همان ذات بسیط نامتناهی انتزاع می شود، و برگشت آنها به نور مطلق أحد و به هویت حق بسیط خواهد بود.

2- الله الصمد: چون در آیه گذشته كلام و بحث به احدیت یعنی به بساطت مطلق و هویت بلا وصف پروردگار متعال منتهی شد قهرا تخیل این معنی پیش آید كه خداوند متعال با بندگان و عوالم خارجی و مخلوقات، ارتباطی ندارد، و از آنها كنار و منعزل است.

از این لحاظ كلمه الله را كه معبود و مورد توجه و عبودیت بندگان است، با وصف صمدیت ذكر فرموده است.

و صمد به معنی مقام عالی رفیع متفوقی است كه به دیگران علو و برتری و احاطه پیدا كرده و دیگر به او تفوق پیدا نكند. و مصداق كامل و تمام این معنی خداوند متعال است كه محیط و فوق همه ی موجودات و عوالم است، و همه اشیاء و مخلوقات در مقابل او خاضع و مقهور بوده و تحت عظمت او هستند.

و از ثبوت و تحقق این معنی درباره ی پروردگار متعال فهمیده می شود كه او محیط به همه موجودات وعالم به همه ی موجودات و عالم به همه ی آنهاست. و چون تحت سلطه و عظمت و قاهریت او هستند ، قهرا قادر و توانای مطلق خواهد بود، و همچنین ثابت می شود كمال نفوذ اراده و ادراك او .



[ صفحه 157]



و هم تحقق این صفت درباره ی او دلالت می كند بر آن كه حیات او از خود و ذاتی بوده، و هرگز به موجود دیگری كه تحت سلطه و نفوذ اوست، احتیاج ندارد و از قدرت و نفوذ موجودی دیگر استفاضه نمی كند.

پس او ازلی و ابدی و محیط و نامحدود و نامتناهی خواهد بود. و هم اداره و تدبیر و ادامه ی زندگی و تقدیر همه ی موجودات و عوالم با علم و قدرت و نفوذ واراده ی او صورت خواهد گرفت.

و در این صورت می فهمیم كه خداوند متعال در همه ی اوقات محیط و حاضر و ناظر و نافذ در تمام عوالم و موجودات می باشد. و كلمه ی الصمد خبر است، و چون معرف به لام است دلالت می كند بر مفهوم مطلق و جنس صمدیت.

3- لم یلد و لم یولد: در آیه ی گذشته ربط فیمابین خالق و مخلوق ثابت شد و برای رفع توهم والد و مولود بودن او كه سابقه ای در ادیان گذشته وجود داشته است، این جمله ذكر می شود.

و مقصود تكون و به وجود آمدن او از چیزی و یا تكون و جدا شدن چیزی است از ذات و وجود او.

اما عدم تولد او از چیزی زیرا : اگر او از چیز دیگری متكون شده به وجود آید معلول و حادث و محتاج و محدود در زمان و در ذات خواهد بود، و خداوند متعال مبدء همه ی موجودات و ازلی و غنی بالذات و نامحدود بوده و هیچ گونه احتیاج و محدودیتی در وجود او نباید باشد.

و اما متولد نشدن چیزی از او زیرا: اگر چیز دیگری از او متكون شده و متولد







[ صفحه 158]



گردد، قهرا دومی جزو اولی شده، و در وجود اول تركیب و تجزیه و محدودیت لازم خواهد آمد.

4- و لم یكن له كفوا احد: در آیه ی گذشته نفی والدیت و مولودیت شد، یعنی درما قبل و ما بعد ( متقدم و متاخر ) و از جنس خود او چیزی نبوده است. و در این ایه ی شریفه نفی كفویت می شود.

و كفو به معنی مماثل و مشابه در خصوصیات و صفات است، و این موضوع در مقابل و در عرض اولی واقع می شود ،نه در طول آن.

و چون فرض ما مماثل شدن با وجوب واجب بذاته است قهرا لازم است كفو او نیز واجب و مماثل او در صفات وجوب باشد، و این معنی محال است زیرا واجب بذاته باید غنی فی ذاته و نامحدود و نامتناهی بوده (زیرا محدود بودن و فقر و محسوس و مركب شدن برخلاف وجوب وجود است ) و شریكی در مقابل او نباشد.

پس برگشت نفی تولد و كفویت به صمدیت است، و برگشت صمدیت به الوهیت (الله ) باشد، و برگشت الله بهویت ( هو ) خواهد بود.

و در این سوره ی كریمه حقایق توحید و لب مقام احدیت تام ذكر شده است. و اگر كسی بخواهد به كمال توحید برسد می باید این سوره ی شریفه را به آنطوری كه واقعیت دارد بفهمد و بخواند.

و معنی - كذلك الله ربی - همین معرفت و شهود است. و برای توضیح و تحقیق این مباحث رجوع شود به شرح خطبه ی توحیدیه.



[ صفحه 159]