کد مطلب:231329
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:284
توضیح
در این حدیث شریف از چند جهت مقتضی بر بحث است:
1- اقتدار از باب افتعال است، و صیغه افتعال دلالت به اختیار كردن و انتخاب و اخذ و مطاوعه می كند، و این معنی ملازم است به آن كه در تحت تأثیر نفوذ دیگری واقع شده و چیزی را از خارج اختیار كند.
و چون فرض شد كه قدرتی از خود و یا بوسیله نباشد، و از جانب دیگر خلق اشیاء خواه و ناخواه محتاج و متوقف به قدرت است لذا به كلمه ی اقتدار تعبیر شد، یعنی لازم است كه بگوییم خداوند متعال اختیار و طلب قدرت كرده و با اخذ قدرت از خارج جریان خلقت را انجام می دهد .
2- خلقها بالقدرة: حرف باء برای ربط است، و دلالت می كند به سببیت و مصاحبت و وساطت، و در نتیجه اثبات وسیله و مصاحبت شده و نشان میدهد كه خلق اشیاء به همراهی و به رابطه ی قدرت صورت گرفته است. و این معنی مستلزم وجود خارجی و مستقل موضوع قدرت می شود، تا بوسیله و مصاحبت او امر خلقت انجام بگیرد.
و در این صورت لازم می شود كه در مقابل وجود حق و غنی و نامحدود پروردگار متعال، وجود دیگری كه قدرت و آلت و وسیله و واسطه در مقام خلقت است
[ صفحه 167]
هستی داشته باشد، و این شرك است.
و مانند استقلال و وجود خارجی داشتن قدرت است اگر آن را از صفات خارج و غیر حقیقت ذات بدانیم، زیرا لازم آید كه وجود پروردگار متعال كه از جمیع جهات واحد است، مركب از ذات و صفت باشد.
و كمال توحیده نفی الصفات عنه لشهادة كل صفة أنه غیر الموصوف .
3- خلق الاشیاء بغیر قدرة: خلق اشیاء با نبودن قدرت از امور ممتنعه به شمار آید، چون هر فعلی متوقف به توانایی و قدرت داشتن است. و قدرت نداشتن ملازم با ضعف و عجز و محدود بودن می باشد.
و بطوری كه در باب 34 ذكر شد قدرت از آثار نامتناهی بودن و نامحدود شدن ذات واجب متعال است، و محدودیت و تقید به هر اندازه ای باشد به همان مقدار موجب ضعف و عجز و احتیاج خواهد بود.
توضیح این كه صفات و قوای هر وجودی تابع ذات آنست، و ذات شی ء اگر محدود گشت قهرا صفات و قوای او محدود خواهد بود. و چون ذات و صفات محدود شد، هرگز نمی تواند مبدأ مطلق و خالق توانا و محیط نامتناهی بوده و عجز و ضعفی نداشته باشد.
و مبدأ و خالق جهان و جهانیان لازم است، و حیات عبارت از فعلیت وجود و قوای وجودی است، و آن را در مقابل موت و هلاكت باشد. و حیات در خداوند متعال
[ صفحه 168]
باید اتم و اكمل و به نحو اطلاق و بدون هرگونه حد قیدی باشد.
و در واقع حقیقت وجود عبارت است از فعلیت حیات، و حیات در هر چیزی به اندازه ی سعه و مقدار احاطه او باشد، تا منتهی میشود بنور محیط و طلق و نامتناهی و نامحدود و ازلی و ابدی خداوند متعال كه خالق همه ی موجودات و عوالم است.
و این حیات عین ذات اوست و ذكر این صفت از باب اعتبار و برای تفهیم و تفاهم است، نه آنكه اضافه بر نفس ذات او باشد.
و چون معلوم شد كه ذات پروردگار متعال حی مطلق و نامحدود است، قهرا قادر مطلق فی ذاته و عالم فی ذاته خواهد بود.
زیرا حقیقت علم عبارت است از احاطه كردن به معلوم، و هر مقداری كه از احاطه كاسته شده و محدود گشت، ناچار جهل خواهد بود.
چنان كه قدرت نیز در مقابل ضعف و عجز است و هر چه در فعلیت وجود و حیات چیزی محدودیت و قیودی پیدا شد قهرا از قدرت و اختیار او كاسته شده و به همان مقدار ضعف و عجز پیدا خواهد شد.
پس قدرت تمام و اختیار كامل و بی قید و بی نهایت برای نور مطلق و حی نامحدود و ذات نامتناهی او ثابت خواهد بود.
[ صفحه 169]