کد مطلب:231334 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:268

توضیح
در این مورد از چندین موضوع لازم است بحث شود.

1- خلق به معنی ایجاد چیزی است به كیفیت و خصوصیت مخصوص. و تقدیر به معنی تعیین حدود و اندازه گیری است.

پس خلق دلالت می كند بر ایجاد و تكوین كه بقید تقدیر و تعیین حدود باشد، و



[ صفحه 191]



مطلق تكوین را خلق نگویند.

2- فعل عبارت است از ایجاد و برآوردن عملی كه نسبت آن به فاعل داده می شود . و اگر نظر به جهت وقوع آن در خارج باشد آن را عمل گویند.

و افعال انسان در احاطه نور علم نامحدود پروردگار متعال است، و در این جهت فرقی در میان افعال گذشته و موجود و آینده نیست.

آری زمان و مكان بطور كلی برای ما موجب محدودیت و محجوبیت می شود، و چون ما محدود و مقید به حدود مادی و جسمانی هستیم نمی توانیم از محیط زمان و مكان و از جریان آنها خارج بشویم. و زمان گذشته و حال و آینده به نسبت و اعتبار وجود ما ملحوظ می شود، ولی خداوند متعال كه محیط و در مافوق زمان و مكان و همه حدود و قیود است، نمی تواند در محدوده ی زمان واقع شده و قبل و بعد زمانی داشته و از لحاظ احاطه علم مطلق او در این جهت فرقی حاصل شود.

3- أفعال الانسان مخلوقة: این مسأله مبتنی است بر موضوع اختیار برای انسان، پس اگر برای انسان در اعمال و افعال خود اختیار و قدرتی نباشد قهرا مخلوق خدا بوده و با اختیار و قدرت پروردگار متعال صورت وجود خواهد گرفت، و این معنی عقیده ی جمعی است كه معتقد به جبر هستند. و ما در باب گذشته بتفصیل بطلان جبر را روشن كرده و اثبات نمودیم كه انسان در مرتبه ی خود قدرت دارد، یعنی اگر اراده كند می تواند عملی را انجام بدهد، و معنی اختیار همین است.

و در صورتی كه افعال عباد مخلوق باشد نباید فعل قبیحی در عالم انسانها دیده شود، و عدالت كامل و صلاح تمام در همه اعمال افراد انسان محقق گردد، و بعث



[ صفحه 192]



رسل و تنزیل كتب بی فائده شود. گذشته از این مجبور بودن انسان در اعمال خود برخلاف حس و وجدان است، و بلكه حیوانات نیز در محدوده قدرت خود ودر مرتبه ی حیات ذاتی، دارای اختیار هستند، اگرچه اختیار آنها بخاطر محدودیتهای مادی و طبیعی، و مقهور بودن در مقابل قوای حیوانی ضعیفتر است.

4- أفعال العباد مقدرة: برگشت تقدیر اعمال به وجود حدود و قیود است. این معنی آزادی مطلق و تفویض را هم نفی می كند.

و توضیح این جهت آن كه ایجاد و تكوین موجودات به دست قدرت و اختیار مطلق و تام خداوند متعال است، و كسی را در این مرحله شركت و مداخله و اختیاری نباشد.

و ربك یخلق ما یشاء و یختار ما كان لهم الخیرة سبحان الله و تعالی عما یشركون. [1] .

و نظام در عوالم نیز لازم است به نظر حكیمانه و با تقدیر دقیق و تدبیر كامل او باشد، و اگر نه مرحله ی خلق و تكوین ناقص و مختل بوده و به فساد و اختلاف و تناقض كشیده شده و نتیجه معكوس خواهد داد.

زیرا پس از ایجاد و تكوین در مرتبه اول، وجود نظام در مرتبه دوم و در بقاء و ادامه ی حیات ضروری و لازم است. پس نظام تكمیل و تتمیم مرحله تكوین و ایجاد خواهد بود، و مخصوصا این كه لازم است نظم و تدبیر و تقدیر نیز بطور حتم به دست همان ایجاد كننده و آفریننده باشد، تا بطور دقیق جهت نظام با آفرینش تطبیق كرده، و غرض و مقصودی كه منظور است حاصل شده، و نتیجه ی خلاف و



[ صفحه 193]



معكوسی نبخشد.

و چون مورد بحث ما نظام تكوینی است پس نظام در عوالم نیز می باید مانند اصل تكوین از جانب خداوند متعال باشد.

الذی خلق سبع سماوات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور ثم ارجع البصر كرتین ینقلب الیك البصر خاسئا [2] .

و لم یكن له شریك فی الملك و خلق كل شی ء فقدره تقدیرا. [3] .

پس مقدر بودن افعال به معنی واقع شدن آنهاست در محدوده نظام تكوین و نظام عالمی عمومی و جریان نظام در افراد، و از این لحاظ افعال انسان از هر جهت محدود و اندازه گیری شده (مقدر) می باشد.

و برگشت این معنی به محدود بودن اختیار انسان است در مقابل حدود و قیود عمومی و خصوصی و داخلی و خارجی كه در مرحله ی تكوین موجودات و سپس در مراحل بقا و تداوم آنها موجود است.

ضمنا معلوم شود كه تشریح احكام الهی موافق همین تقدیرات و حدود نظام عمومی و خصوصی، صادر می شود.

5- قبل خلق العباد بألفی عام: عام به معنی تحول و جریان طبیعی و سال باشد. و الف عدد كثیر است و در مقام امتداد طولانی و زیاد استعمال می شود. و بعید نیست كه مراد تحول و امتداد دو عالم جبروت و ملكوت یعنی عالم ارواح و عقول و عالم ملائكه باشد.



[ صفحه 194]



و البته تقدیر طبقات عوالم و موجودات لازم بود كه پیش از خلق همه عوالم باشد ، زیرا عوالم همه مرتبط و وابسته به همدیگر هستند.

و اندازه گیری و تعیین خصوصیات یك عالم بدون در نظر گرفتن خصوصیات عوالم دیگر امكان پذیر نباشد، چنان كه تقدیر حدود و خصوصیات بدن انسان بدون توجه بخصوصیات روح آن موجب حدوث اختلاف شدید و عدم انطباق یكی بر دیگری خواهد بود.



[ صفحه 195]




[1] قصص :68.

[2] ملك :3.

[3] فرقان :2.