کد مطلب:231336 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:281

توضیح
لازم است موضوعات و كلمات این حدیث شریف را توضیح بدهیم :

1- عرش: چیزی است كه در بالای سر منبسط و گسترده گردد، چنان كه فرش چیزی است كه در زیر پای انسان گسترده شود.

و گاهی عرش نسبت بمافوق خود فرش می شود، مانند سریر سلطان كه نسبت به افرادی كه در پایین هستند عرش است، و نسبت به سلطان فرش خواهد بود .

و عرش مطلق كه نسبت به همه ی موجودات علوی و سفلی داده شده و هم به آن اطلاق عرش الهی می شود، یعنی عرشی كه خداوند متعال برآن استواء داشته و محیط به همه ی عوالم و مخلوقات است لازم است مافوق همه ی عوالم و مخلوقات باشد.

گذشته از این عرشی كه خداوند متعال بر آن استواء دارد ( ثم استوی علی العرش یدبر الامر - ) [1] : می باید از عالم لاهوت و نامتناهی و نامحدود، و وجود واجب و مطلق داشته باشد.

البته منظور وجود و وجوب ظلی است نه استقلالی، و اگر نه ملازم می شود با شرك و تعدد قدماء و بودن عرش توأم با پروردگار متعال.

پس بطوری كه در حدیث اصول كافی (باب العرش و الكرسی، ح 2) از امام



[ صفحه 205]



هشتم نقل می كند كه « العرش لیس هو الله، و العرش اسم علم و قدرة، و عرش فیه كل شی ء » منظور از عرش إلهی: صفات حیات و علم و قدرت و إراده است كه از ذات واجب نامتناهی مطلق منتزع گشته و همه ی تجلیات و فیوضات و ظهورات و صفات و عوالم از همین صفات ذاتی أربعه سرچشمه و فعلیت می گیرند.

پس خداوند متعال استواء و احاطه و اعتلاء به این صفات داشته، و با این استواء و اعتلاء تدبیر و تقدیر و تنظیم همه ی خلق و عوالم را اداره و تحت نظر خود می گیرد.

آری خداوند متعال به موجب علم و قدرت و اراده و حیات، و به اقتضای این صفات ثابت و ذاتی، به همه ی امور عوالم رسیدگی می كند زیرا علم و قدرت او نامتناهی و نامحدود و محیط به هر چیزی است.

و بطوری كه در باب 33 و 34 گفته شد منشأ انتزاع همه ی صفات خداوند متعال صفت حیات است، و آن عین ذات بوده و نامحدود مطلق و واجب بودن آن اقتضای علم و احاطه و قدرت و اراده می كند.

2- عمود: به وزن ذلول صفت است، به معنی چیزی كه مورد تمایل و ركون و استناد باشد، مانند عصا و ستون كه مورد استناد و تمایل بوده و وسیله ی قوام و اجرای عمل و اظهار برنامه و ادامه ی امر باشند.

و در این مورد برای عمود خصوصیاتی ذكر شده است:

اول - رأسه تحت العرش: دلالت می كند این عمود در رابطه ی عرش و تحت نفوذ و تأثیر آن قوام پیدا كرده و به تناسب مفهوم آن: مظهر برنامه ی فكری و وسیله ی اجرای امور و مورد توجه و استناد عرش الهی می باشد.



[ صفحه 206]



و به این لحاظ می باید این عمود مرتبط معنوی و متناسب صفاتی با عرش بوده، و جنبه ی روحانی و معنوی داشته باشد.

پس قهرا این عمود یك نور ممتد و نیرومند و یك نیروی فعال و قوی و نافذ، و متجلی از حقیقت عرش الهی كه حیات و علم و قدرت و اراده است، بوده و وسیله ی اعمال مشیت و اجرای فرمان و محیط به همه ی مراتب خواهد شد.

دوم - و أسفله علی ظهر الحوت فی الارض السابعة السفلی: اشاره می شود به امتداد این عمود از عرش تا زمین هفتم كه پایینترین عالم امكانی است، و چون مبدأ این عمود از عرش باشد، و آن محیط و متفوق به همه ی عوالم است، قهرا بعد عرضی این عمود كه متنزل از عرش است محیط به همه ی موجودات و فراگیرنده ی جمیع عوالم مادی و روحانی خواهد بود.

و در این صورت همه ی مراتب وجود امكانی، حتی ارض سفلی نیز در محیط این عمود، و در تحت نفوذ و قدرت و اختیار آن قرار خواهد گرفت.

سوم - من یاقوتة حمراء: یاقوت اشرف احجاز كریمه است، و آن به انواع مختلف حاصل شود سرخ، زرد، كبود، سفید، و به نوشته ی خواجه نصیرالدین طوسی در كتاب تنسوخ نامه ( تنسوخ نادر و نفیس، و معرب آن تنسوق است ): شریفتر و عزیزتر و نفیس تر جواهر یاقوت است، از روی طبیعت و متانت صورت و فایده ی خاصیت و بقای جسمیت و زیادتی قیمت، باری تعالی می فرماید: كانهن الیاقوت و المرجان، و چه دلیل باشد زیادت از این كه باری سبحانه و تعالی تشبیه به یاقوت می كند. و علت آن است كه: یاقوت با آتش مقاومت می تواند كرد، و اجزای او را متفتت نتواند كرد .- ص 29.



[ صفحه 207]



و شریفترین و عزیزترین أجناس یاقوت سرخ است، بدان سبب كه لون سرخی از عوارض صحت است، و توابع فرح، و علامت اشتعال حرارت عزیزی است. و دیگر آن نوع عزیزالوجود است، و بیش قیمت. و خواص و فعل و اثر آن زیادت از جمله ی انواع یاقوت است. و او جواهری است كه سوهان برو كار نكند، و هیچ جوهر او را نتراشد، مگر سنگ الماس، و او جمله ی جواهر صلب را بتراشد. ص 30.

و در كتاب الابنیه از ابومنصور علی هروی (از قرن پنجم) گوید: از یاقوت بهترین سرخ است، و خاصیت آن است كه تشنگی بنشاند، و اگر بكوبند و خرد بسایند و به زهر داده دهند سود دارد، و مردم زهر خورده را از وی هیچ چیز بهتر نبود، و خاصیتش آن است كه دل را خرم دارد، و اگر كسی نگینی یاقوت دارد بی آنكه خرم بود خرمی همی آوردش، و علامت آن كه بشناسندش آن كه همیشه سرد بود و هرگز گرم نگردد، و آتش او را كار نكند - انتهی.

پس تشبیه عمود به یاقوت حمراء در جهت صفا و محكم بودن و علو قدر و ارزش و نفوذ و سنگینی و تحت تأثیر قرار نگرفتن و ایجاد فرح و انبساط روحی است. و این معانی منطبق می شود بر تجلی و بسط و ظهور صفات حیات و علم و قدرت و اراده كه نافذ و محیط و مؤثر به همه ی موجودات و عوالم بالا و پایین و روحانی و جسمانی بوده و همه در تحت پرتو و زیر نظر و اداره این عمود روحانی هستند.

3- و أسفله علی ظهر الحوت: حوت بفتح اول به معنی روغان، یعنی میل به سوی كسی داشتن تا از راه حیله چیزی از او به دست آورد. و چون ماهی بزرگ (حوت بضم اول) در دریای آب كه برای تحصیل غذا و صید، پیوسته در حركت و



[ صفحه 208]



احتیاج بوده، و تمام فكر و برنامه اش روی این مقصد دور می زند، به این اسم عنوان شده و از مصادیق كامل این مفهوم قرار گرفته است.

و اما اطلاق حوت در این مورد برای تفهیم و اشاره بخصوصیات و برنامه ی زندگی در ارض سفلی است كه روی صفات مخصوص حوت صورت گرفته و همه فعالیتها و حركات و نیتها در دایره احتیال و كسب غذا و به دست آوردن صید مصروف می شود.

و افرادی كه در این مرتبه زندگی كرده و ادامه ی حیات می دهند همه ی آنها خواه از افراد انسان باشند یا از حیوان، روی همین برنامه حوتی و حیوانی تأمین حیات می كنند.

پس زندگی در مرتبه ی حیوانی سفلی (أرض سابعه سفلی) روی خصوصیات و برنامه ی حوت كه حیوانی فعال و محتال و پیوسته در پی تحصیل صید است، صورت می گیرد، و نظر در این تعبیر به بیان كردن برنامه ی زندگی در ارض سفلی است.

4- اهتز العرش و تحرك العمود: كلمه لا إله إلا الله: اشعار به حقیقت توحید و احدیت نور محیط و مطلق پروردگار متعال، و نفی همه ی آلهه و هر آن چیزی است كه به نحو استقلال مورد توجه و پرستش واقع می شود.

و در صورتی كه چنین حقیقتی جلوه گر شود ارتباط پیدا می شود با نور ذات احدیت كه حق مطلق و نامحدود در جهان هستی است، و از عظمت و جلال و كبریایی این تجلی عرش خداوند كه ظهور صفات است بلرزه درآمده و سپس به عمود كه جلوه عرش است تأثیر كرده و حتی در عرض سفلی نیز نفوذ و ظهور می كند.



[ صفحه 209]



گذشته از این: قلب مؤمن عرش پروردگار متعال است، یعنی مجلی و مظهر صفات جمال حق است، و مظهر تكوینی و خارجی است، و جلوه گاه نور الهی و رحمت بوده و وجه خداوند عزیز و جلیل است.

و مخصوصا چون حقیقت توحید و نور احدیت و شهود جلوه حق در قلب مؤمن متجلی گردد عرش الهی می شود.

و در این صورت اختلافات برطرف شده و ارتباط كامل با عرش و صفات جمال و جلال پیدا می شود.

أتزعم انك جرم صغیر و فیك انطوی العالم الاكبر.

آری روح انسانی كه حقیقت انسان است، می تواند مظهر همه ی عوالم باشد، او اگر مجلی صفات الهی گشته و فانی در عظمت و كبریایی حق متعال شد عرش الهی و محل جلوه انوار پروردگار متعال می گردد.

و اگر صفا و طهارت و نزاهت و اطاعتی پیدا كرده و از معاصی و خلاف بكلی پرهیز كرد به عالم ملكوت ملحق شده و چون ملائكه شود.

و در صورتی كه در مادیات و تعلقات و تمایلات و شهوات دنیوی فرورفت در ارض سفلی زندگی خود را ادامه خواهد داد.



[ صفحه 210]




[1] يونس :3.