کد مطلب:283801 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:269

ظهور
اینك مسئله ی حیاتی و سرنوشت ساز دیگری مطرح می شود. آیا در حركت بی نهایت انسان و تحقّق آرمانشهر موعود، این دو عامل، كافی است و با وجود قانون و فهم عاری از خطا، بشریّت به سر منزل مقصود می رسد یا خیر؟ آیا برای تكمیل این فرآیند، حلقه ای مفقود است كه باید آن را یافت؟ سؤال را به گونه دیگر طرح كنیم. اگر عناصر لازم برای هدایت بشری، طبق قواعد عقلی و كلامی، تهیّه و تعبیه شده است، چرا بشریّت و حتی مسلمانان و شیعیان، به آرمانشهر موعود و مدینه ی فاضله نرسیده اند؟ اگر عناصر لازم، ناكافی است، چه حلقه ای مفقود است؟ علّت فقدان آن چیست؟ چه گونه محرومیّت جامعه ی بشری از این فیض و شاهرگ حیاتی كه بدون آن تمام برنامه ها بی نتیجه مانده است، توجیه و تحلیل می شود؟

كند و كاو و تفحّص از حلقه ی مفقود كه سعادت بشریّت، رهین آن است، كارگشا است و تحلیل آن، تا بیابیم كه این اضطرار چگونه در دورانی گرفتار فترت شده است، بسیار مهمّ به نظر می رسد.

در تفكّر شیعی، حلقه ی مفقود - كه بسیار حساس و حیاتی است - آن است كه نه تنها انسان ها برای پیمودن مسیر خود محتاج به تلقّی معصومانه از وحی و تفسیر صواب و برخاسته از عصمت آن است كه در اجرای آن قانون و برداشت نیز محتاج به توان و «مدیریّت معصوم»اند. این، همان خلأی است كه پس از رحلت پیامبر به وجود آمد. با وجود اعتراف به فضل و علم و فهم ممتاز علوی، با بهانه های كودكانه، عرصه ی مدیریّت جامعه را مستغنی و مستقل از توان معصوم معرفی نمودند و تاریخ، در عمر دراز خود، سرخوردگی انسانیّت را از این محرومیّت، به كرّات مشاهده كرده است.

در این نگاه و با این تحلیل، تحقّق جامعه ی آرمانی برای شهروند فضیلت مدار یا جامعه ی توسعه یافته، محتاج سه عامل است:

نخست، برنامه و قانون كامل و جامع كه همه جانبه باشد و خیر و صلاح جامعه را در نظر گرفته باشد. این مهم، با خاتمیّت و به دست پر بركت سیّد رسولان، حضرت محمدصلی الله علیه وآله، همو كه فرمود: «أُوتیتُ جوامع الكلم» [1] ، كه تبلور و ظهور آن را در جامعیت دین و شریعتش نظاره گر هستیم، حاصل شد.

دوم، فهم و برداشت صحیح از قانون. هر اندازه، قانون، بی نقص باشد، اگر مفسّر آن، ناقص باشد، در اندام زیبای آن، اعوجاج می اندازد. تاریخ، شاهد صدق گفتار ما است كه گروه های مختلفی، از همین قانون كامل الهی، برداشت های ناصواب و خطرناكی داشته اند تا آن جا كه فهم معصوم و مطّلع و آگاه (علی علیه السلام) را بر آن داشت كه بفرماید:

«كلمةُ حقٍ یراد بها الباطل».

خوارج و جریان تفكّر اشعری گرایی و تفكّر اعتزالی و... از این نمونه اند.

این مهم نیز با جریان امامت معصوم كه ملجأ و مرجع علمی و ملاك صحت و سقم فهم ها است، در تفكّر شیعه، تأمین شد.

سوم، مدیریّت و اجرای كامل این قانون است. این، نیز در گرو عصمت است؛ زیرا، انسان اسیر جهل و خواهش... از اجرای قانون عدالت الهی، عاجز است. او، كه مطیع شهوت و قدرت و ثروت است در اجرای قانون شریعت، تعلّل می وزد.

با تحقّق این مهم، اصلاحات بشری و حركت به سوی كمال، به سر منزل مقصود می رسد.

نكته ای كه باید تحلیل و تبیین شود، این است كه «چرا جامعه ی بشری، از این عامل محروم است؟» و «خدای كه دو عامل و زمینه ی قبلی را فراهم كرده چرا زمینه ظهور و تحقّق عامل سوم را فراهم نكرده است؟» و «اصولاً، تكلیف انسان ها در دوران غیبت حجّت چیست؟» و «در تفسیر قانون و در اجرای آن، چه باید بكنند؟» آیا این نسل گرفتار ظلمت و مستحقّ لعنت اند كه از مواهب بی بهره باشند یا راز و رمز مسئله را در جای دیگری باید جست؟

روشن شدن این نكته، مرهون این است كه بدانیم، امام و حجّت الهی، در یك منظر، دو رسالت خطیر بر عهده دارد: الف) تفسیر قانون؛ ب) اجرای قانون.

ائمه علیهم السلام برای تعلیم برداشت صواب و فهم صحیح از قانون، تلاش مستمر و ستودنی داشتند و سعی وافری كردند تا اصحاب خود را با شیوه ی فهم دین - اجتهاد - آشنا كنند.

علینا القاء الاصول و علیكم بالتفریع، از این نمونه است.

اوج این حركت را در زمان عسكریین علیهما السلام با ارجاع مردم در وجوه شرعی و فتوا به وكلای خویش مشاهده می كنیم كه شیوه ی فهم بشری از قانون الهی، را تعلیم و تصویب نموده اند و اندازه ی لازم، برای حركت در مسیر رشد را تأمین كردند.

با تعلیم خود ائمه علیهم السلام، حدّاقل لازم در عرصه ی فهم شریعت، تحت مقوله ی اجتهاد، حاصل شد و فقیهان، بارِ رسالت ائمه علیهم السلام را در این حوزه - حوزه ی تفسیر دین - به دوش كشیدند.

بُعد دیگر شئون امامت، اجرای قانون شریعت است كه بالمآل به عدالت مطلق ختم می گردد. حكومت و مدیریّت جامعه نیز، عرصه ی حضور معصوم برای راهنمایی و رشد انسان ها به سوی كمال است.

حلقه ی سوم، اضطرار بشری و نیاز به مدیریّت معصوم است كه قانون فرا انسانی را با فهمی عاری از خطا و توانی معصومانه، به اجرا بگذارد. این مهم،

بر خلاف دو عامل گذشته، یك سویه و یك طرفه نیست، بلكه تحقّق آن، وابسته ی یك نوع تعامل و خواست دو طرفی است، یا بهتر بگوئیم منوط به خواست مردم است.

حكومت بر مردم، فرع قبول آنان است و حركت اصلاحی انبیا، از همان آغاز، برای این بوده كه مردم، خود، به قسط قیام كنند «لیقوم الناس بالقسط». تحقّق حاكمیّت معصوم، ظرفیّت و قابلیّت و بلوغی خاص می طلبد. انسان باید به جایی برسد كه خیر خودش را كه تن دادن به حاكمیت عدل است، تشخیص بدهد. تجربه ی حاكمیّت معصوم، بدون بلوغ و كمال در فهم، با شكست و عدم توفیق ظاهری روبه رو می شود. رسیدن به این بلوغ فكری، زمینه و زمان می خواهد. انسان، با رشد و توسعه در علوم و تجربه ی انواع حكومت ها و یأس عمومی از مدیریّت غیر معصوم، می یابد كه رشد و سعادت خویش، در گرو یأس از زمین و زمینیان و جستجوی حلقه ی سوم، یعنی مدیریّت معصوم است. مدیریت دانش و ارزش نه مدیریت خواهش.

هر مدیریّتی غیر از مدیریّت ارزشی، اگر عنان جامعه را به دست بگیرد، و لو در نقاب موجّه و عناوین فریبا، دوری از مسیر حركت و رشد است. جامعه ی هبوط زده، شاید بتواند با مدیریّت علمی، آن هم علم در مقابل دین، حیات خود را اداره كند، امّا جامعه ی مدنی ایمانی، بر محوریّت مدیریّتِ ایمان و علمِ توأم با آن (مدیریّت ارزش) راه رشد و صلاح خود را می یابد.

همین جا، به اشاره می گویم، در عصر فقدان و حرمان از مدیریّت معصوم، نیابت فقها از معصوم در حاكمیّت، به حركت و رشد جامعه ی انسانی به سوی كمال، كمك مؤثّر و شایانی می كند. فقیهان، به نص معصوم علیه السلام، همچنان كه در عرصه ی فهم شریعت، نایبان معصوم اند و مراجعه ی به آنان، مأجور است، در حوزه ی مدیریّت و حاكمیّت نیز جانشینان آن امام همام اند تا جامعه، با تجربه ی حكومت دینی، خود را برای تجربه ی حكومت معصوم، آماده كند.

تحقّق حكومت معصوم، وامدار ایجاد مقتضی و رفع موانعی است كه سد فهم و خواست انسان ها است، لذا در روایات، آمده است كه در آستانه ی حكومت امام مهدی(عج) قتال با ائمه ی كفر و كسانی كه صدّ عن سبیل الله كنند، و به عنوان یك حركت نمادین، قتل شیطان، تحقّق می یابد.

در طرف تأمین ایجاد مقتضی، تكمیل عقول عباد، آموزش و تعلیم عمومی، رشد علم و... مطرح می شود. با ایجاد مقتضی و رفع موانع، زمینه ی تحقّق حكومت عدل جهانی، با مدیریّت معصوم، به سرانجام می رسد. و با تحقق حلقه ی سوم، مدیریت معصوم علیه السلام، آرمانشهر موعود همه ادیان و ملت ها بدست ابر مرد موعود جهان بشری «مهدیّ الامم» تحقق می یابد.

به امید آن روز


[1] الشواهد الربوبية، ملاصدرا، اشراق دوازدهم، شاهد دوم از مشهد چهارم.