کد مطلب:2958 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:292

پیشگفتار
نوع شناخت یك مكتب از جامعه و از تاریخ و طرز برداشت آن از ایندو، نقش تعیین كننده در ایدئولوژی آن مكتب دارد؛ از این رو ضرورت دارد در متن جهان بینی اسلامی طرز نگرش اسلام به جامعه و به تاریخ روشن گردد.

بدیهی است كه اسلام نه مكتب جامعه شناسی است و نه فلسفه تاریخ. در كتاب آسمانی اسلام هیچ مطلب اجتماعی یا تاریخی با زبان معمول جامعه شناسی یا فلسفه تاریخ طرح نشده است، همچنان كه هیچ مطلب دیگر اخلاقی، فقهی، فلسفی و غیره با زبان معمول و در لفافه اصطلاحات رایج و تقسیم بندیهای مرسوم بیان نشده است. در عین حال مسائل زیادی از آن علوم كاملًا قابل استنباط و استخراج است.

تفكر اسلامی درباره جامعه و تاریخ- كه ما از آن جهت كه به یكدیگر مربوطند و بعلاوه می خواهیم به اختصار درباره آنها بحث كنیم آنها را در یك فصل قرار می دهیم- از اهمیت ویژه ای برخوردار است كه شایسته مطالعه و تحقیق است و مانند بسیاری از تعلیمات دیگر اسلامی نشانه عمق و ژرفایی این تعلیمات است.

البته ما از مسائل مربوط به جامعه و تاریخ آن اندازه طرح می كنیم كه فكر می كنیم در

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 2، ص: 330

شناخت ایدئولوژی اسلام ضرورت دارد.

از جامعه آغاز می كنیم و سپس به تاریخ می پردازیم. مسائل جامعه اینهاست:

1. جامعه چیست؟

2. آیا انسان بالطّبع اجتماعی است؟

3. آیا فرد اصیل است و جامعه انتزاعی، یا برعكس جامعه اصیل است و فرد انتزاعی، یا شقّ سوم در كار است؟

4. جامعه و سنت

5. آیا فرد در برابر جامعه و محیط اجتماعی مجبور است یا مختار؟

6. جامعه در تقسیمات اولیه خود به چه نهادها و چه قطبها و چه گروههایی تقسیم می شود؟

7. آیا جامعه های انسانی مطلقاً دارای یك ماهیت و یك نوعیت اند و اختلافات آنها از قبیل اختلافات افراد یك نوع است، و یا برحسب اختلاف منطقه ها و شرایط زمانی و مكانی و درجه فرهنگها و تمدنها انواع متعدد و ماهیتهای مختلف می گردند و طبعاً جامعه شناسی های متعدد می یابند و هر نوع از یك ایدئولوژی خاص می تواند برخوردار باشد مغایر با ایدئولوژی نوع دیگر؟ به عبارت دیگر، آیا همان طور كه انسانها با همه اختلافات منطقه ای و نژادی و تاریخی، از نظر جسمی نوعیت واحد دارند و قوانین پزشكی و فیزیولوژیك واحد بر آنها حكمفرماست، از نظر اجتماعی نیز نوعیت واحد دارند و سیستم اخلاقی و اجتماعی واحدی می تواند آنها را اداره كند و ایدئولوژی واحد می تواند بر بشریت حاكم باشد، یا هر جامعه ای برحسب شرایط منطقه ای و فرهنگی و تاریخی، جامعه شناسی ویژه دارد و ایدئولوژی خاص را ایجاب می نماید؟

8. آیا جامعه های انسانی كه از فجر تاریخ تا عصر حاضر به صورت پراكنده و مستقل از یكدیگر بوده و نوعی كثرت و اختلاف بر آنها حكمفرما بوده است (لااقل اختلاف فردی نه نوعی)، به سوی وحدت و یگانگی سیر می كنند و آینده بشریت، جامعه یگانه و تمدن یگانه و فرهنگ یگانه و بالاخره یك رنگ و یك شكل شدن بشریت است و دوگانگیها- چه رسد به تضادها و تزاحمها- از میان

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 2، ص: 331

برخواهد خاست، و یا بشریت محكوم است به ادامه چند رنگی و چند شكلی و چند گانگی از ناحیه فرهنگ و ایدئولوژی و آنچه مقوّم وجود اجتماعی اوست؟

اینها یك سلسله مسائل است كه از نظر ما شایسته و بایسته است دیدگاه اسلام درباره اینها روشن شود. در اینجا به ترتیب و به اختصار درباره اینها بحث می كنیم.