کد مطلب:300726 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:267

پیشگفتار


یا...!

معذورم بدار!

اگرت نامی به میان آمد،

به، «ضرورت» بود،

ورنه، اینقدرم عقل و كفایت باشد،

كه نامت را،

همچو منی،

نباید برد!

فسوسا و صد دریغ


این «مُركب» ها كه «مَركب» معانی شده اند، همه، از «فاطمه» می گویند، آن یك «گل» سرخ!

كه شمیمش آكنده داشت جان و جهان را، و عصر و مصر ما را،

سلامش باد روزی كه بیامد، و روزی كه برفت!

و نیز بر همگانی كه ره پویند راهش را،

و چه بسیارند!

و از آن بسیار آن پر فروغ «مادر» است،

كه همچنان می تابد بر دلبند فرزند ماهوار خویش،

و براستی كه جوادش «ماهواره» ای است،

و بایدش «بالا» برد!

ماهواره ی «خدای»،

یعنی كتابش،

آری، «قرآن» را می گویمی.

و می تواند چه «تهاجم» ها كه بدارد، «فرهنگ» فرنگ را،

اگرش دریابند!

باری،

این نوشته ام را هدیت می دارم به مادرش؛ سركار، خانم فروغی،

كه بس سرافراز است،

آنهم به پاس تعلیم ادب و كرامت مر فرزند خویش را.

و نیز اخلاص، صفا، و مردم اندیشی خویش،

و از یاد نبردنش بی بضاعت مردمان را!

نصرت حق ناصرش!