کد مطلب:312008 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:301

آینده
پیشتر نوشتیم كه سال ولادت دختر پیغمبر را با این همه گفتارهای متناقض، كه از دانشمندان و مورخان شیعه و سنی نقل شده، نمی توان به طور تحقیق و دقیق معلوم كرد، از این رو نمی دانیم، دختر پیغمبر چندساله از دنیا رفته است.



عمر او را هنگام وفات از هیجده سال تا سی و پنج سال نوشته اند.



ولی بین تمام این گفته ها دو عقیده بیشتر از سایر عقاید طرفدار دارد.



* وی در سال بنای خانه كعبه (پنج سال قبل از بعثت پدرش) به دنیا آمده، در آنوقت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) سی و پنج ساله بود. بنابراین، سن او هنگام مرگ بیست و هشت سال و چند ماه بوده است.



طرفداران این عقیده فقط مورخان سنی هستند و عقیده دیگر مخصوص مورخان و دانشمندان شیعی (به استثنای معدودی از آن ها) است كه می گویند: وی پنج سال پس از بعثت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به دنیا آمده و طبق این گفته، هنگام وفات هیجده ساله بوده است.



گفتیم سرچشمه این عقیده روایت كلینی(رحمه الله) است. یك حدیثی هم مرحوم مجلسی از منصور دیلمی نقل می كند كه:



روزی عبدالله محض (پسر حسن مثنی و پدر محمد نفس زكیه) در مجلس هشام بن عبدالملك بود كه سخن از سن فاطمه (علیها السلام) به میان آمد، (محمدبن سائب) كلبی نسب دان معروف هم در آن جلسه حضور داشت.



هشام از عبدالله پرسید:



فاطمه وقتی از دنیا رفت چند سال داشت:



ـ سی سال ـ كلبی! تو چه می گویی؟ ـ خیر، سی و پنج ساله بود.



ـ عبدالله كلبی چه می گوید؟ ـ حال مادرم را از من بپرس، بهتر می دانم و از كلبی احوال مادرش را بپرس، بهتر می داند. حالا با این اختلاف عقیده، دادنِ رأی قطعی ممكن نیست. و این مسأله برای شیعه و تمام مسلمین بسیار مایه تأسف است كه سال ولادت و مرگ یگانه دختر پیغمبرشان را درست نمی دانند، در صورتی كه ملل دیگر به جزئی ترین چیزی كه با شخصیت های بزرگ آن ها بستگی داشته باشد، بسیار اهمیت می دهند.



سال ولادت و مرگ به جای خود. آن چه بیشتر موجب تأثر است، اینكه قبر دختر پیغمبر نیز معلوم نیست كجا است.



گروهی از دانشمندان می گویند در خانه خودش و یا در بقعه پدرش دفن شده. ابن شهر آشوب صاحب كتاب مناقب پیرو این عقیده است.



پیدایش این باور از حدیثی است كه از پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده است به این مضمون: میان گور و منبر من باغی است از باغ های بهشت(1) و بنا به نقل بخاری فرموده است میان خانه و منبر من باغی است از باغ های بهشت.



مرحوم مجلسی می گوید: قبرش در گورستان بقیع است. سید مرتضی(رحمه الله) نیز همین عقیده را دارد ولی از روی قرائن گمان می كنیم در خانه دفن شده باشد; زیرا با تأكیدی كه دختر پیغمبر در پنهان داشتن دفن خود داشت و به این منظور به علی (علیه السلام) وصیت كرد، جنازه او را شب دفن كند احتمال كلی می رود علی (علیه السلام) برای اینكه كسی از چگونگی آگاه نشود و جسد دختر پیغمبر از آسیب احتمالی بامداد مرگ محفوظ بماند، وی را در خانه به خاك سپرده باشد چون اگر می خواست او را به بقیع ببرد، هنگام پیمودن مسافت میان خانه و گورستان بقیع ممكن بود كسانی كه علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام)نمی خواستند از واقعه مطلع شوند، آن ها را ببینند و اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم صورت گورهای متعددی در بقیع درست كرده، فقط برای گم كردن نشانی بوده است، در هرحال خدا دانا است.



بامداد مرگ هنگامی كه خلیفه و همكارانش فهمیدند كه علی شبانه دختر پیغمبر را به خاك سپرده، با عصبانیتِ زیاد او را ملاقات نموده و به وی گفتند: تو هیچوقت دست از مخالفت با ما برنمی داری. چرا نگذاشتی صبح شود و ما هم بر جنازه دختر پیغمبر نماز بخوانیم؟ علی (علیه السلام) برای آن ها قسم خورد كه فاطمه وصیت كرده بود او را شب دفن كنم، آن ها هم گفته او را پذیرفتند.



این مقدار نوشته مورخین سنی است، در صورتی كه تاریخ شیعه می گوید: بامداد مرگ وقتی مردم فهمیدند دختر پیغمبر شبانه دفن شده، یكدیگر را سرزنش كردند كه چه مردمی هستید! یك دختر از پیغمبر شما باقی ماند او هم مرد. شما نه بر بالینش حاضر شدید، نه بر او نماز خواندید، نه می دانیدقبرش كجاست.گفتنداهمیتی ندارد. می فرستیم زنی بیایدقبرهارابشكافدواورابیرون بیاوردتابروی نماز بخوانیم!



واقعاً این نمونه از مسلمان ها هم نوبر است! آن ها نظیر مردمی هستندكه برای انجام یك مستحب و تظاهر نمودن به یك شعار دینی حاضرمی شوندبه ننگین ترین كار كه شكافتن قبر دختر پیغمبر است تن دهند، فقط برای اینكه جلوی مردم بگویند ما هم بر دختر پیغمبر نماز خواندیم ـ بله ـ آنوقت دین پیغمبر هم پامال بشود اهمیتی ندارد.



گفتیم یاران پیغمبر برای درك ثواب نماز حاضر شدند قبر دختر پیغمبر را بشكافند، عمر هم با آن ها هم عقیده بود ولی از طرفی علی (علیه السلام) مطلع شده و به شتاب خود را به آن ها رساند و سوگند خورد كه اگر نیش كلنگی به یكی از این گورها بخورد، زمین را از خونتان سیراب می كنم.



با این حال معلوم است، روزهای نخست مخصوصاً تصمیم داشته اند، جای قبر معلوم نباشد ولی متأسفانه امروز هم نشان درستی از قبر فاطمه (علیها السلام) در دست نیست.



فرض كنیم، قبر فاطمه (علیها السلام) در بقیع بود مگر آن چهار نفر پیشوا كه در گورستان بقیع به خاك رفته اند چه نشانی بر قبرشان باقی است؟ صفحه ی 131



این مقدار نوشته مورخین سنی است، در صورتی كه تاریخ شیعه می گوید: بامداد مرگ وقتی مردم فهمیدند دختر پیغمبر شبانه دفن شده، یكدیگر را سرزنش كردند كه چه مردمی هستید! یك دختر از پیغمبر شما باقی ماند او هم مرد. شما نه بر بالینش حاضر شدید، نه بر او نماز خواندید، نه می دانیدقبرش كجاست.گفتنداهمیتی ندارد. می فرستیم زنی بیایدقبرهارابشكافدواورابیرون بیاوردتابروی نماز بخوانیم!



واقعاً این نمونه از مسلمان ها هم نوبر است! آن ها نظیر مردمی هستندكه برای انجام یك مستحب و تظاهر نمودن به یك شعار دینی حاضرمی شوندبه ننگین ترین كار كه شكافتن قبر دختر پیغمبر است تن دهند، فقط برای اینكه جلوی مردم بگویند ما هم بر دختر پیغمبر نماز خواندیم ـ بله ـ آنوقت دین پیغمبر هم پامال بشود اهمیتی ندارد.



گفتیم یاران پیغمبر برای درك ثواب نماز حاضر شدند قبر دختر پیغمبر را بشكافند، عمر هم با آن ها هم عقیده بود ولی از طرفی علی (علیه السلام) مطلع شده و به شتاب خود را به آن ها رساند و سوگند خورد كه اگر نیش كلنگی به یكی از این گورها بخورد، زمین را از خونتان سیراب می كنم.



با این حال معلوم است، روزهای نخست مخصوصاً صفحه ی 132



تصمیم داشته اند، جای قبر معلوم نباشد ولی متأسفانه امروز هم نشان درستی از قبر فاطمه (علیها السلام) در دست نیست.



فرض كنیم، قبر فاطمه (علیها السلام) در بقیع بود مگر آن چهار نفر پیشوا كه در گورستان بقیع به خاك رفته اند چه نشانی بر قبرشان باقی است؟