کد مطلب:315949 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:268

نگاه
امام زین العابدین علیه السلام:

«ان للعباس علیه السلام عند الله تبارك و تعالی منزلة یغبطه علیها جمیع الشهداء یوم القیامة»



[ صفحه 5]





ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب

شرمنده ی مروت تو تا قیامت آب



لب تر نكردی و ز تو ای روح تشنگی

آموخت درس لطف و صفا و سلامت آب



در حسرت نوازش لبهای خشك تو

سر می زند هنوز به سنگ ندامت آب





[ صفحه 7]



نامش: عباس

كنیه اش: ابوالفضل، ابوفاضل.

لقبش: قمر بنی هاشم، سقا، باب الحوائج

او فرزند رشید امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است. در چهارم ماه شعبان سال 26 هجری در مدینه چشم به جهان گشود. مادرش بانوی ارجمند و با ایمان «فاطمه» معروف به «ام البنین» دختر «حزام بن خالد» از قبیله ی بنی كلاب» است...

امیر مؤمنان علیه السلام پیش از ازدواج با این بانوی بزرگوار با برادر خود



[ صفحه 8]



جناب «عقیل بن ابی طالب» كه در شناسائی انساب و قبائل عرب بسیار خبره و آگاه بود مشورت كرد و از او خواست بانوئی با فضیلت و از خاندانی شجاع و نجیب و آبرومند به او معرفی كند و جناب عقیل، «فاطمه» دختر «حزام بن خالد كلابی» را به او پیشنهاد كرد و مدتی بعد پس از خواستگاری و انجام تشریفات مقدماتی، این بانوی شریف به خانه ی امیر مؤمنان آمد، و در همان آغاز زندگی مشترك با امیر مؤمنان علیه السلام عملا روحیه ی نجیب و فروغ ایمان و معرفت خود را نشان داد.

گویند او به خدمت زینب كبری علیها السلام آمد و خطاب به او و دیگر فرزندان حضرت زهرا علیها السلام عرض كرد: عزیزان من، من كنیز شما نوادگان پیامبرم و برای خدمتگزاری شما به اینجا آمده ام!

آری از دامان چنین مادری چنان فرزندی به وجود می آید. فرزندی كه اسوه ی وفا و ادب و مواسات و فداكاری است؛ فرزندی كه تا برترین قله هایی كه فقط برای معصومین عروج به آن ممكن است بالا می رود و به جایگاهی می رسد كه در عرصه ی رستخیز، همه ی شهیدان تاریخ به مقام و منزلت او غبطه می برند...

چهارمین امام حضرت زین العابدین علیه السلام فرمودند: «برای عمویم عباس، نزد خدا مقام و منزلتی است كه در قیامت همه ی شهدا به آن غبطه می برند».

از ام البنین برای امیر مؤمنان علیه السلام چهار پسر به وجود آمد: «عباس»، «جعفر»، «عبدالله»، «عثمان»، و عباس علیه السلام بزرگترین برادران مادری خود بود....

«عباس» در دامان پاك چنین مادر بزرگواری پرورش می یافت، و در سایه ی تربیت پدری كه تاریخ انسانیت مدیون فضیلتهای اوست. محیط



[ صفحه 9]



پرورش عباس، محیط شجاعت و دلاوری، علم و بینش، فصاحت و سخنوری، و اخلاق و فضیلت بود، همه ی این خصلتها در شخصیت عباس جمع شد و در عرصه های گوناگون زندگی او بروز كرد، و آخرین نمود آن، جهاد شگرف او در كربلای حسینی و وفا و ایثار او در ركاب امام و مقاومت و پایداری او در حمایت و دفاع از دین و حقیقت است كه او را در ردیف برگزیدگان آسمانی قرار داده است.

از كودكی آثار عنایتی ویژه در او مشهود بود. گویند امیر مؤمنان گاه او را بر زانوی خود می نشاند و بازوان كوچك او را می بوسید و می گریست.

یك بار پدر بزرگوارش او را بر زانوی خویش نشانده و به او شمارش اعداد می آموخت. عباس كوچك و زیبا را نوازش كرد و به او فرمود: پسرم بگو «واحد» بگو «واحد»....

عباس با لحن كودكانه و ابتدائی خود گفت: واحد....

امیر علیه السلام فرمود: بگو «اثنین»...

عباس با چشمان سیاه و معصومانه ی خود به چهره آسمانی امیر مؤمنان نگریست و گفت: نه پدر جان، با زبانی كه «واحد» گفتم «اثنین» نمی گویم....!

«عباس» از نوجوانی به شهامت و دلیری نامور شد. كاملا آشكار بود كه با همسالان خود قابل قیاس نیست؛ صولت امیر مؤمنان علی علیه السلام در او جلوه گر بود و خیلی زود در میان همگنان و سپس در همه ی اجتماع به دلاوری بی بدیل كه از او حساب می بردند شهرت یافت. اما شجاعت و دلاوری تنها خصلت چشمگیر «عباس» نیست؛ او در مراتب علم و معرفت و عبادت نیز از پدر بزرگوار و برادران معصوم خویش نشانه ها



[ صفحه 10]



داشت. او به راستی عابد محراب شب و شیر عرصه ی روز بود؛ از كثرت عبادت و سجده های طولانی شبهای عبادت، سر مقدس او در میان سرهای شهدا با اثر سجده ی بر پیشانی متمایز بود....

در طی زندگی سی و چند ساله ی خود حوادث مهمی را مشاهده و بحرانهای عظیمی را در اجتماع امت اسلامی دیده و تجربه كرده بود. از كودكی تا نوجوانی در خانه ی امیر مؤمنان و در جو صبر و مظلومیت و استقامت پدر بالیده بود، و گام به گام، امیر ایمان همه ی اعصار را مشاهده كرده بود كه با وجود چنان شجاعت و صولتی، برای مصلحت دین و پیشبرد اهداف الهی و استحكام پایه های اسلام چگونه در برابر غاصبان و انواع نامردمی های آنان تحمل و مدارا می كرد.

و سپس انقلاب مردم و شورش آنان علیه دستگاه خلافت و تحول وضع اجتماع را ملاحظه كرده بود و هجوم تشنگان بیعت با امیر مؤمنان را كه شرمنده و پشیمان از گذشته، با اصرار حكومت او را می خواستند، و سپس فتنه های «ناكثان» و «قاسطان» و «مارقان» را كه با احیاء ضلالتی كه از غاصبان به ارث برده بودند حكومت عدل و نور امیر مؤمنان را بر نمی تابیدند....

و سرانجام شهادت خورشید عدل و علم و فضیلت را در محراب خون دیده بود، و سستی و گمراهی و تباهی مسلمان نمایانی را كه از ثقل عدل علوی رنجور بودند و از دریافت حسن حسنی (علیه السلام) كور، و همان لایق پیشوائی و حكومت حیوانی چون معاویه ی منفور....



[ صفحه 11]



و در این هنگام دیگر عباس جوانی بود كه با تمام وجود در خدمت حق قرار می گرفت و عنصر نورانیش كه از چنان پدری ریشه گرفته و از شیر چنان مادری پرورش یافته بود سراسر وقف راه خدا و دفاع از دین مبین و حمایت از امام راستین می شد؛و بدین گونه بود كه برادری با صولت شیر و دلی سرشار از ایمان و معرفت، در كنار دو برادر ارجمند و دو امام بزرگوار قرار گرفت كه به فرمان صریح رسول خدا صلی الله علیه وآله چه قیام كنند و چه صلح و مدارا، امام بر حق و پیشوای مطلق همه ی مسلمانان می بودند.... كه فرمود: «هذان ابنای امامان قاما أو قعدا».... و هر دو یادگار خاندان نبوت و نور، و پرورده ی دامان كوثر تقوی و شعور، و وارث علم و امامت و، پاسدار ایمان و عدل و دیانت، و پیشوای مؤمنان پاك سرشت، و سرور جوانان بهشت....

پس از آن كه امام مجتبی علیه السلام با دسیسه ی معاویه به شهادت رسید؛ امام حسین علیه السلام از همه ی افراد خاندان تنها «عباس» (علیه السلام) را در كنار خود در تغسیل پیكر مطهر آن امام معصوم شركت داد، و با توجه به آنكه غسل و كفن و دفن معصومین فقط توسط معصوم انجام می شود، این عنایت و مشاركت گویای منزلت ویژه و مقام ارجمند قمر بنی هاشم عباس بن علی علیهماالسلام است... همچنان كه امام صادق علیه السلام نیز در تقدیر از مقام معنوی آن گرامی می فرماید: «كان عمنا العباس بن علی نافذ البصیرة صلب الایمان...»، عموی ما عباس بن علی، بینش و معرفتی ژرف و ایمانی استوار داشت...



[ صفحه 13]