کد مطلب:326854 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:478

سید یحیی دارابی
سید یحیی فرزند سید جعفر دارابی ملقب به كشفی و برادر سید ریحان الله بود. او در جوانی تحصیلات دینی خوبی كرد و در زمره ی علما و مجتهدین درآمد.

در وعظ و خطابه و بیان مردی فصیح و بلیغ بود و در تقریر و استدلال درجه ی اول را در بین اقران و امثال خود حایز شد و علاوه بر این ها دارای شجاعت و نیرو و قوت بازو نیز بوده است. هنگامی كه دعوی بابی گری میرزا علی محمد شیرازی را شنید، برای دیدار وی در سال 1260 قمری به سوی شیراز رهسپار شد و به واسطه ی حاج سید جواد كربلایی و ملا شیخ علی ترشیزی ملقب به عظیم به آیین باب گروید.

سپس از شیراز به بروجرد رفت و با پدر خود در باب ادعای باب مذاكره كرد و او به هیچ وجه زیر بار این قبیل مطالب نرفت، لكن سید یحیی در بروجرد و لرستان مشغول به تبلیغات شد و بعد در سال 1261 قمری از بروجرد و لرستان مشغول به تبلیغات شد و بعد در سال 1261 قمری از بروجرد به اصفهان و از اصفهان به اردستان و بعد به یزد نزد خانواده ی خود رفت.

چندی بعد به تهران آمد. هنگامی كه به تهران وارد شد به سبب معروفیت و شخصیت پدر و همچنین خودش، با امنای دولت ارتباط و رفت و آمد پیدا كرد. چون مردی بود بسیار جاه طلب و حب جاه و مال و مقام داشت نتوانست در تهران به آن مقام دلخواه در كسوت روحانیت برسد. بنابراین برای بیشتر مطرح شدن به تبلیغ دین جدید الولاده ی
سید باب پرداخت. به شیراز رفت و در خدمت باب بود تا این كه سید باب به اصفهان رفت و آن نیز راه یزد را در پیش گرفت.

چندی بعد به تهران آمد و چون برای دین باب تبلیغ می كرد، پس از چندی احساس خطر كرد و دوباره به یزد رفت. از آنجا به خراسان و سپس به قزوین رفت و شش ماه در آن شهر نزد خواهرش ماند.

در این هنگام سید علی محمد باب در ماكو زندانی بود و می گویند كه از قزوین پیاده برای ملاقات وی به ماكو شتافت و در فصل زمستان و سرمای سخت به تهران بازگشت و از این تاریخ به بعد در تهران، قزوین، قم، كاشان، اصفهان، اردستان، اردكان و یزد آشكارا در مساجد و در سر منابر مردم را به آیین جدید باب تبلیغ و ترغیب می كرد. جمعی در این مدت دنباله روی عقاید او شدند و به وی گرویدند. ریشه ی بابی گری در یزد و توابع آن بیشتر بر اثر تبلیغات سید یحیی دارابی می باشد. در نتیجه ی تبلیغات و گرویدن جمعی به وی فتنه ی بابیه ی یزد برخاست و در آن حدود آشوب و اغتشاش روی داد. برای این كه دستگیر نشود از یزد به فسا گریخت و پس از چندی در آنجا هم نتوانست درنگ كند، ناچار از آنجا به نیریز راهی شد و بساط تبلیغ خود را گسترد.

هنگامی كه در سال 1266 ه ق به نیریز رسید، اهالی آن شهر كه از حاكم خود چندان رضایتی نداشتند، بر علیه او شوریدند. سید یحیی كه ملقب به وحید شده بود موقع را مغتنم شمرده برای پیشرفت كار خود به همكاری اهالی شتافت و به آنان پیوست. حاكم ناگزیر شد از آنجا بگریزد و جا را برای سید یحیی خالی كند. سید یحیی به نیریز تسلط یافت.

در این هنگام فارس حاكم نداشت و امور حكومتی با میرزا فضل الله علی آبادی نصیرالملك وزیر و پیشكار فارس بود. او در
ابتدای قیام سید یحیی، هرقدر خواست كه با پند و اندرز او را از حركات و عملیاتش منصرف نماید نتیجه ای نبخشید. بنابراین ناچار شد كه برای سركوب او قوایی به سركردگی مصطفی قلی خان قراگزلو اعتمادالسلطنه و مهرعلی خان نوری شجاع الملك به نیریز گسیل دارد.

جالب اینجاست كه سید یحیی در محل حكومت موقت خود، زندان بان و میرغضب و غیره هم داشته، تاریخ نبیل زرندی ذیل واقعه ی یزد می نویسد: «كربلایی میرزامحمد را دربان قلعه قرار دادند، شیخ یوسف را به مراقبت باغ هایی كه در جنب قلعه قرار داشت مأمور كردند، میرزا احمد دایی علی سردار را به محافظت برج آسیاب چنار كه در مجاور قلعه بود گماشتند، شیخ گیوه كش را منصب میرغضبی دادند. میرزا محمدجعفر پسر عموی زین العابدین خان را منشی و وقایع نگار قرار دادند، و میرزا فضل الله را خواننده ی نامه ها معین نمودند، مشهدی تقی بقال را زندانبان قرار دادند، حاجی محمدتقی را رئیس احصائیه و غلامرضای یزدی را رئیس قوا نامیدند». سران این مذهب ساختگی كه هنوز به حكومت نرسیده و فقط گاهی در چند نقطه برای چند روز یا چند ماه محلی را به اشغال نظامی خود در می آوردند، زندان بان و میرغضب به استخدام می گرفتند وای به حال مردم این مرز و بوم اگر روزی آنان حاكم و مسلط می شدند.

باری پس از زد و خوردهای خونین و كشته شدن عده ی زیادی از هر دو سو، سرانجام سید یحیی در سال 1266 قمری به مصطفی قلی خان تسلیم شد و بعد هنگام خروج از چادر او و رفتن به سرای خود، چون علی اصغر خان برادر بزرگ زین العابدین خان حاكم نیریز در جنگ با او
كشته شده بود، بدین سبب پسران او با عده ای دیگر از بستگان مقتولین جنگ، سید یحیی را در بین راه به وضع فجیعی كشتند. دو پسر خردسال او نیز كه همراهش بودند نزد سید جعفر پدربزرگ آنان به بروجرد فرستاده شدند. پس از كشته شدن سید یحیی، آشوب نیریز برطرف نشد و در سال 1270 قمری دوباره بابی ها در آن حدود آشوب برپا كردند. بین قوای دولت و آنان جنگ سختی درگرفت و سرانجام بیشتر بابی ها در جنگ كشته و دستگیر شدند. طهماسب میرزا مؤیدالدوله حكمران فارس پس از این واقعه دستور قتل عام كلی بابی ها را در آن حدود داد.

منابع:

1. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج / 4.

2. مطالع الانوار «تلخیص تاریخ نبیل زرندی»، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاوری.