کد مطلب:34009 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

تشبیه











«تشبیه» در لغت به معنی چیزی را به چیزی مانند كردن و شبیه گردانیدن و همانند كردن است:[1] و در اصطلاح علم بیان مانند كردن چیزی به چیز دیگر است در صفتی كه میان

[صفحه 300]

هر دو مشترك باشد،[2] و گفته اند كه تشبیه وصفی است كه به وسیله ی آن یكی از دو موصوف به وسیله ی ادات تشبیه جانشین دیگری گردد، خواه نایب مناب باشد، خواه نباشد،[3] و آن شامل جهار ركن است كه آنها را اركان تشبیه گویند:

الف. مشبه: چیزی كه آن را تشبیه كنند،

ب. مشبه به: چیزی كه مشبه را بدان مانند كنند،

ج. وجه شبه: مری كه میان مشبه و مشبه به مشترك است،

د. اداب تشبیه: كلماتی كه دال بر تشبیه است، مانند: مثل، چون همچون، بسان، همانند، مانند. مثلا: «گونه ی یار در سرخی همچون برگ گل سرخ است.» گونه ی بار مشبه، برگ گل سرخ، مشبه به، سرخی، وجه شبه است.[4].

اداب تشبیه در عربی عبارتند از: كاف، كان، مثل، شبه و جز اینها هر چه بر تشبیه دلالت نماید، اعم از آنكه حرف باشد، یا اسم یا فعل و نیز آنچه از نظر معنا مفهوم تشبیه دارد، هر چند كه این الفاظ حذف شده باشد.[5] البته طرفین تشبیه به اعتبار حسی و عقلی بودن چهار صورت دارد: یا هر دو حسی اند، یعنی با یكی از حواس پنجگانه قابل ادراكند، یا هر دو عقلی اند و به وسیله ی ادراك عقلی دریافت می شوند، یا مشبه حسی و مشبه به عقلی است و یا مشبه عقلی و مشبه به حسی است.[6].

«عبدالقاهر جرجانی» ادیب و دانشمند بزرگ قرن پنجم و نخستین كسی كه كتابهایی مدون در علم بلاغت تالیف كرده است،[7] گوید كه تشبیه و تمثیل و استعاره مهمترین اصل در نیكو ساختن كلام است- اگر نگوییم كه همه ی نیكوییهای كلام به تشبیه و تمثیل و استعاره برمی گردد- و اینها همچون قطبهایی اند كه معانی پیرامون آنها می گردند.[8] تشبیه از زیباترین جلوه های لفظی و صنایع ادبی است كه به وسیله ی آن وصف و حال و مقدار و میزان و چگونگی مشبه بیان می شود و در شفاف نمودن مقصود و نزدیك كردن معانی دور از ذهن و افزون ساختن زیبایی و نیكویی معانی مطلوبتری صورت است و این صنعت زیبا و نیكو در والاترین مرتبه و در بهترین جامه و در تمام اقسام آن در كلام امیر بیان علی (ع) آمده است.

[صفحه 301]


صفحه 300، 301.








  1. معجم مقاییس اللغه، ج 3، ص 243، لویس معلوف الیسوعی، المنجد، الطبعه الحادیه و العشرون، دارالمشرق، بیروت 1973 م. صص 373 -372، فرهنگ معین، ج 1، ص 1084.
  2. النوار الربیع، ج 5، ص 195.
  3. كتاب الصناعتین، ص 239.
  4. فرهنگ معین، ج 1، ص 1084.
  5. جواهر البلاغه، ص 217.
  6. همان، صص 202-201.
  7. ن. ك: الاعلام، ج 4،صص 49 -48.
  8. عبدالقاره بن عبدالرحمن بن محمد الجرجانی، اسرار البلاغه، شرح و تعلیق و تحقیق محمد عبدالمنع خفاجی، عبدالعزیز شرف، الطبعه الاولی، دارالجیل، بیروت، 1411 ق. 42 -41.