کد مطلب:35507 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149
خداوند منزه است از گفتار آنهایی كه او را به خلق تشبیه كرده اند. علی (ع) در این خطبه به بیان صفات حق تعالی می پردازد: تو ای آنكه آگاهی از كار دل نلرزیده اندیشه در تار مغز به یكتائیت هست وجدان گواه سزد بنده خویش اگر خوانیم ترا گر نبینند با چشم سر فروغ جمال تو باشد به دل چنان است والا ترا دستگاه ولی هست مهرت چنان دلنواز به بی انتها ذره های وجود خدایا نه آن پایه اوج و علی نه این بیكران مهر بر ذره ها در اوجی و شد خانه ات در فرود خردمند خویش می شناسد ترا به چوبین عصایی كه بخشیده اند ولی عشق چون بر كشد شاه پر چو پروانه برگردد شمع جمال در آن بیكران سفله ز امواج نور [صفحه 179] خدایا شفق چون شود غرق خون ترا می ستایم كه یكتا تویی چو خور كرد روشن سپیده دمان ترا می پرستم تو هستی به یاد چو از گوشه ی چادر این سپهر دمی آشكار است و یك دم نهان ز جاه بزرگ تو غافل نیم جمال تو پیداست در دیدگان سراپای من هست یك پاره دل به هر در كه شد خسته دل، بازگشت ترا می ستایم ز جان بی ریا شود تا كه تكمیل این نعمتت چو جان كرده تقدیم در پیشگاه مرا سوی خود بیشترین كن نیاز تو بنمای بر بنده ات شاهراه تو چون دوست باشی ز دشمن چه باك [صفحه 180]
«تعالی الله عما یقولون المشبهون به»
نگفته همی خوانی اسرار دل
كه می دانی از غیب، اسرار مغز
بزرگی و این بنده ات خاك راه
به خاك در تست پیشانیم
چو اندیشه در هر سری رهسپر
ز عشقت بود سینه ها مشتعل
كه پرواز اندیشه را بسته راه
كه در ژرف دریا شود چاره ساز
به لطف تو هر ذره مشمول بود
كند دور از دامنت دست ما
جدا سازد از تخت شاهی ترا
ز ما دور و جان با تو همسایه بود
ولی نیست آگاه از رازها
در اوهام این راه را دیده اند
كند تا سراپرده سر گذر
زند پر، رسد بر حریم وصال
شود محو و در نور یابد حضور
كشد دیو ظلمت ز خون سر برون
بزرگی و بر جمله دانا تویی
برآورد آیات نور از میان
در آن لحظه جانم به یاد تو شاد
ستاره نمایان كند خوب چهر
شود خود در این عشوه بازیكنان
به خاك در تست پیشانیم
كنم باز چون دیده را بر جهان
كه گردیده از شوق حق، مشتعل
نشاط از حدیث تو آغاز گشت
كه تا ابر رحمت ببارد به ما
دل و جان رهین است از منتت
كه باری پناهم شوی از گناه
تو محتاج بر غیر خویشم مساز
مرا باز بنمای از راه، چاه
كه از دشمنم نیست بیم هلاك
صفحه 179، 180.