کد مطلب:41672 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

اجازه











پیامبر خدا(ص) در منزل یكی از همسران خویش به سر می برد، به قصد دیدار او به آنجا رفتم. پیش از ورود، اجازه خواستم. كه به داخل راهنمایی شدم. همین كه داخل منزل شدم (و در برابر چشمان پیامبر ظاهر گشتم) فرمود:علی! آیا نمی دانی كه خانه من خانه تو است؟! تو برای ورود خود محتاج به اجازه نیستی.

گفتم: ای فرستاده خدا! این اجازه را از روی علاقه گرفتم.

فرمود: تو، به چیزی علاقه داری كه محبوب خداست. تو ادب كردی و به شیوه آداب الهی رفتار نمودی.

آیا نمی دانی كه آفریدگار من نمی خواهد كه هیچ سری از اسرار من بر تو پوشیده بماند؟

علی! تو وصی پس از من هستی، مظلوم و مغلوبی كه پس از من به او جفا كنند.آن كس كه بر پیروی از تو ثابت قدم بماند بر پیروی از من ثابت قدم مانده است. و آن كس كه از تو كناره گیرد از من جدا گشته است. دروغ گوید، كسی كه دعوی محبت من كند و با تو دشمنی ورزد چرا كه خدای متعال آفرینش د من و تو را از نور واحدی قرار داده است.

[صفحه 76]

عن امیرالمومنین قال: دخلت علی النبی و هو فی بعض حجراته فاستاذنت علیه فاذن لی فلما دخلت قال لی: یا علی! اما علمت ان بیتی بیتك فما لك تستاذن علی؟!

فقلت: یا رسول الله (ص)! احببت ان افعل ذلك. قال: یا علی احببت ما احب الله و اخذت باداب الله. یا علی! اما علمت انه ابی خالقی و رازقی ان یكون لی سر دونك؟ یا علی! انت وصیی من بعدی و انت المظلوم المضطهد بعدی. یا علی! الثابت علیك كالثابت معی و المقیم علیك كالمقیم معی و مفارقك مفارقی یا علی! كذب من زغم انه یحبنی و یبغضك لان الله تعالی خلقنی و ایاك من نور واحد.[1] .

[صفحه 77]



صفحه 76، 77.





    1. بحار، ج 27، ص 230 و ج 38، ص 329؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 375.