کد مطلب:41680 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:212
قال علی (ع): جعت یوما بالمدینه جوعا شدیدا فخرجت اطلب العمل فی عوالی المدینه فاذا بامراه قد جمعت مدارا فظنتها ترید بله فاتیتها فقاطعتها كل ذنوب علی تمره، فمددت[1] سته عشر ذنوبا حتی مجلت یدای ثم اتیت الما فاصبت منه ث اتنتها فقلت بكفی هكذا بین یدیها... فعدت لی سته عشره تمره فاتیت النبی فاخبرته فاكل معی منها.[2] . [صفحه 96]
روزی در مدینه سخت گرسنه شدم ؛ در پی یافتن كار به روستاهای اطراف رفتم. در این بین با زنی برخورد كردم كه مقداری كلوخ گرد آورده بود حدس د زدم كه می خواهد آنها را با آب بخیساند. به همین جهت نزد او رفتم و با او قرار گذاشتم كه در برابر هر دلو آب كه از چاه بكشم، یك دانه خرما به من بدهد. شانزده دلو كشیدم و دستم تاول زد، پس قدری آب خوردم و نزد او آمدم و با اشاره دست اجرت خود را طلب نمودم و او نیز شانزده دانه خرما شمرد و به من داد، سپس نزد پیامبر خدا(ص) آمدم و موضوع را تعریف كردم و آن حضرت با من از آن خرماها خورد.
صفحه 96.