کد مطلب:41770 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

افسوس











(ابوبكر در شرایطی) جامه خلافت را بر تن كرد كه خود می دانست منت برای خلافت (از جهت كمالات علمی و عملی) چون محور آسیا هستم و سیل علوم و معارف از چمه پرجوش سینه من سرازیر است. فتح قله های رفیع (دانش و توانایی من) با پرواز هیچ تیز پروازی میسّر نیست (اما با اینهمه) جامه خلافت را رها كردم و از تصدی آن كناره گرفتم و با خود می اندیشیدم كه چه كنم: آنیا با دست خالی بی آنكه یاوری داشته باشم، به پا خیزم و حق خود را مطالبه نایم ؟ یا آنكه بر تاریكی كوری و گمراهی مردم شكیبایی پیشه سازم؟!

شرایط به گونه ای بود كه آدمی را فرسوده می ساخت و سنگینی آن كودكان را پیر می كرد! و مؤمن متعهد را چاره ای نبود، جر آنكه پیوسته در رنج و تعب سر كند تا مرگ او را دریابد (در این حال) دیدم شكیبایی خردمندی است، پس صبر كردم در حالی كه گویا خار در چشمانم باشد و استخوان در گلویم و خود می دیدم كه میراثم را به تاراج می برند....

قال علی (ع):... اما و الله لقد تقمصها ابن قحافه و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحا ینحدر عنی السیل و لایرقی الی الطیر.

فسدلت دونها ثوبا و طویت عنا كشحا. و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذا او اصبر

[صفحه 307]

علی طخیه عمیا؟!

یهرم فیها الكبیر و یشیب فیها الصغیر و یكدح فیها مومن حتی یلقی ربه فرایت ان الصبر علی هاتا احجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا اری تراث نهبا....[1] .

[صفحه 308]



صفحه 307، 308.





    1. نهج البلاغه، بخشی از خطبه های شقیقیه.