کد مطلب:53172 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:282
عبدالله بن عباس می گوید: من در آنجا به حضور امیرالمؤمنین علی رسیدم، دیدم (رئیس مسلمانان، فرمانده كل قوا) خود كفش خویش را وصله می زند. حضرت روی به من كرد و فرمود: ابن عباس! این كفش چه قدر می ارزد؟ قیمت آن چقدر است؟ گفتم: ارزشی ندارد. فرمود: سوگند به خدا! همین كفش بی ارزش از ریاست و حكومت بر شما برای من محبوبتر است. مگر این كه بتوانم با این حكومت و ریاست حق را زنده كنم و باطل را براندازم.[1] . آری! ارزش یك حكومت، بسته به آن است كه در سایه اش حق زنده و باطل نابود گردد و گرنه چه ارزشی دارد؟
علی علیه السلام با سپاهیان اسلام برای سركوبی پیمان شكنان به سوی بصره حركت می كردند. در نزدیكی بصره به محل ذی قار رسیدند. در آنجا برای رفع خستگی و آماده سازی سپاه توقف نمودند.