کد مطلب:572 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:356

وصیت
س 1829: بعضی از شهدا وصیّت كرده اند كه ثلث تركه آنان برای حمایت از جبهه های دفاع مقدس مصرف شود، در حال حاضر كه موضوع این وصیت ها منتفی شده، این وصایا چه حكمی پیدا می كنند؟





در صورتی كه مورد عمل به وصیّتها منتفی شود، ارثِ ورثه آنان می شود و احوط آن است كه با اذن ورثه در راههای خیر مصرف شود.





س 1830: برادرم وصیّت كرده كه ثلث مالش برای مهاجرین جنگی شهر خاصی مصرف شود، ولی درحال حاضر در شهر مزبور هیچ مهاجر جنگی یافت نمی شود، تكلیف چیست؟





اگر احراز شود كه مقصود موصی از مهاجرین جنگی كسانی هستند كه در حال حاضر در آن شهر زندگی می كنند در این صورت چون فعلا مهاجری نیست مال، به ورثه می رسد و در غیر این صورت، باید پول به مهاجرین جنگی كه در آن شهر زندگی می كرده اند داده شود، اگر چه فعلا كوچ كرده باشند.





س 1831: آیا جایز است كسی وصیت كند كه بعد از فوتش نصف مالش را برای مجالس ختم و سوگواری او مصرف كنند، یا آنكه تعیین این مقدار جایز نیست، زیرا اسلام برای این موارد حد و حدود خاصی را معیّن كرده است؟





وصیت به مال برای مصرف كردن در مراسم عزاداری و سوگواری موصی اشكال ندارد و شرعا حد خاصی هم ندارد، ولی وصیت میّت فقط نسبت به ثلث مجموع تركه نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اذن و اجازه ورثه است.





س 1832: آیا وصیت كردن واجب است بطوری كه انسان با ترك آن مرتكب معصیت شود؟





اگر ودیعه ها و امانت های دیگران نزد او باشد و حق الناس یا حق اللّه تعالی بر عهده او باشد و در دوران حیات توانایی اداء آن را نداشته باشد، واجب است در مورد آنها وصیت كند و در غیر این صورت وصیت واجب نیست.





س 1833: مردی كمتر از ثلث اموالش را برای همسرش وصیّت كرده و پسر بزرگترش را وصیّ خود قرار داده است، ولی سایر ورثه به این وصیّت اعتراض دارند، وصیّ دراین حالت چه وظیفه ای دارد؟





اگر وصیّت به مقدار ثلث تركه یاكمتر از آن باشد، اعتراض ورثه به آن وجهی ندارد بلكه بر آنان واجب است طبق وصیّت عمل كنند.





س 1834: اگر ورّاث، وصیّت را بطور مطلق انكار كنند، تكلیف چیست؟





مدّعی وصیّت باید آن را از راههای شرعی ثابت كند و در صورت اثبات آن اگر به مقدار ثلث تركه یا كمتر از آن باشد، عمل بر طبق آن واجب است و انكار ورثه و اعتراض آنان اثری ندارد.





س 1835: شخصی در حضور افراد مورد اطمینان از جمله یكی از فرزندان ذكورش ، وصیّت كرده است كه برای ادای حقوق شرعی كه بر عهده دارد از قبیل خمس و زكات و كفّارات و همچنین واجبات بدنی كه بر عهده اوست مانند روزه ، نماز و حج ، بعضی از املاك او برای مصرف در موارد وصیّت از تركه اش استثنا شوند، ولی بعضی از ورثه آن را رد كرده و خواهان تقسیم همه املاك بدون استثنا بین ورثه هستند. در این مورد تكلیف چیست؟





بعد از فرض ثبوت وصیّت با دلیل شرعی یا اقرار ورثه ، در صورتی كه ملك مورد وصیّت بیشتر از ثلث مجموع تركه نباشد، آنان حق ندارند خواهان تقسیم آن شوند، بلكه واجب است با صرف آن در حقوق مالی و واجبات بدنی كه میّت به آنها وصیّت كرده، به وصیّت او عمل كنند. بلكه اگر از طریق شرعی یا با اعتراف ورثه ثابت شود كه میّت به مردم بدهكار است و یا حقوق مالی مربوط به خداوند مانند خمس و زكات و كفارات و یا مالی و بدنی مانند حج بر عهده اوست ، باز هم بر آنان واجب است همه دیون او را از اصل تركه بپردازند و سپس باقیمانده آن بین ورثه تقسیم شود، هر چند نسبت به آنها وصیّتی نكرده باشد.





س 1836: فردی كه مالك مقداری زمین زراعتی است، وصیّت كرده كه آن را برای تعمیر مسجد مصرف كنند، ولی ورثه او آن را فروخته اند، آیا وصیّت متوفّی نافذ است؟ و آیا ورثه حق فروش آن ملك را دارند؟





اگر مضمون وصیّت، این باشد كه خود زمین زراعتی، فروخته و در تعمیر مسجد مصرف شود و قیمت زمین هم از ثلث تركه، بیشتر نباشد، وصیّت نافذ است و فروش زمین، اشكال ندارد و اگر مقصود موصی، این بوده كه منافع زمین صرف تعمیر مسجد شود، دراین صورت، ورثه حقّ فروش نداشته اند.





س 1837: شخصی وصیّت كرده كه یك قطعه از زمین هایش برای بجا آوردن نماز و روزه از طرف او و كارهای خیر مصرف شود، آیا فروش این زمین جایز است، یا آنكه وقف محسوب می شود؟





تا زمانی كه از شواهد و قرائن فهمیده نشود كه منظورش این بوده كه زمین به حال خود باقی بماند تا درآمدهای آن برای او مصرف شود، بلكه فقط وصیّت كرده كه زمین برای خود او مصرف گردد، این وصیّت در حكم وقف زمین نیست ، درنتیجه اگر پول آن زائد بر ثلث نباشد، فروش و صرف پول آن برای خود او اشكال ندارد.





س 1838: آیا جایز است مالی به عنوان ثلث تركه كنار گذاشته شود و یا نزد شخصی به ودیعه گذاشته شود تا بعد از وفات او به مصرف خودش برسد؟





این كار اشكال ندارد به شرط اینكه بعد از وفات او دو برابر آن مال برای ورثه باقی بماند.





س 1839: شخصی به پدرش وصیّت كرده كه برای قضای چند ماه نماز و روزه ای كه بر عهده اش است، اجیر بگیرد و درحال حاضر آن شخص مفقود شده است، آیا بر پدر او واجب است كسی را برای قضای نماز و روزه او اجیر كند؟





تا زمانی كه موت موصی با دلیل شرعی و یا از طریق علم وصی ثابت نشده، استیجار از طرف او برای قضای نماز و روزه وی صحیح نیست.





س 1840: پدرم ثلث زمین خود را برای ساخت مسجد وصیّت كرده است، ولی با توجه به وجود دو مسجد در مجاورت این زمین و نیاز مبرم به ساخت مدرسه، آیا جایز است به جای مسجد، مدرسه در آن بسازیم؟





تبدیل وصیّت با ساخت مدرسه به جای مسجد جایز نیست، ولی اگر قصدایجاد مسجد در همان زمین نبوده، فروش و مصرف پول آن برای ساخت مسجد در مكانی كه نیازمند مسجد است مانعی ندارد.





س 1841: آیا جایز است شخصی وصیّت كند كه جسد او بعد از مردن در اختیار دانشجویان دانشكده پزشكی قرار گیرد تا برای تشریح و تعلیم و تعلّم مورد استفاده واقع شود یااین عمل به این جهت كه موجب مثله شدن جسد میّت مسلمان می شود حرام است؟





به نظر می رسد ادله تحریم مثله و امثال آن ناظر به امر دیگری است و از امثال مورد سؤال كه مصلحت مهمی در تشریح جنازه میّت وجود دارد منصرف است. اگر شرط احترام جسد میّت مسلمان كه باید اصل مسلّم در نظائر این مسأله قرار داده شود حاصل باشد ظاهرا كالبد شكافی اشكال نخواهد داشت.





س 1842: اگر فردی وصیّت نماید كه بعضی از اعضای بدن او بعد از مردن به بیمارستان

یا شخص دیگری هدیه شود، آیا این وصیّت صحیح و اجرای آن واجب است؟





صحت و نفوذ این قبیل وصایا نسبت به اعضایی كه جداكردن آنها از جسد میت هتك حرمت او محسوب نمی شود، بعید نیست و عمل به وصیّت در این موارد مانعی ندارد.





س 1843: آیا اگر ورثه در زمان حیات موصی ، وصیّت او را نسبت به بیشتر از ثلث اجازه بدهند، برای نفوذ آن كافی است؟ و بر فرض كفایت ، آیا جایز است بعد از مردن موصی از اجازه خود عدول كنند؟





اجازه ورثه در زمان حیات موصی نسبت به زائد بر ثلث، برای نفوذ و صحت وصیّت كافی است و بعد از وفات موصی، حق رجوع از آن را ندارند و رجوع آنان هم اثری ندارد.





س 1844: یكی از شهدای عزیز در مورد قضای نماز و روزه هایش وصیّت كرده است ، ولی تركه ای ندارد و یا تركه او فقط خانه و لوازم آن است كه فروش آنها موجب عسر و حرج فرزندان صغیر او می شود، ورثه او در رابطه با این وصیّت چه تكلیفی دارند؟





اگر آن شهید عزیز تركه ای ندارد، عمل به وصیّت او واجب نیست ، ولی بر پسر بزرگ او واجب است كه بعد از رسیدن به سن بلوغ، نماز و روزه هایی را كه از پدرش فوت شده قضا نماید، ولی اگر تركه ای دارد، واجب است ثلث آن در مورد وصیّت او مصرف شود و مجرّد نیاز ورثه و صغیر بودن آنان عذر شرعی برای عمل نكردن به وصیّت محسوب نمی شود.





س 1845: آیا وجود موصی له در هنگام وصیّت در صحت و نفوذ وصیّت به مال شرط است؟





وجود موصی له هنگام وصیّت در وصیّت تملیكی شرط است، هر چند به صورت جنین در رحم مادرش باشد و یا حتّی جنینی باشد كه هنوز روح در آن دمیده نشده است، به شرط اینكه زنده بدنیا بیاید.





س 1846: موصی در وصیّت مكتوب خود علاوه بر نصب وصی برای اجرای وصیّت هایش، فردی را هم به عنوان ناظر تعیین كرده، ولی تصریح به اختیارات او نكرده است یعنی مشخص نیست كه آیا نظارت او بر كار وصی فقط برای اطلاع از كارهای اوست تا بر خلاف آنچه موصی مقرّر كرده عمل نكند یاآنكه نسبت به اعمال موصی دارای رای و نظر است و كارهای او باید طبق نظر و صلاحدید ناظر صورت بگیرد، اختیارات ناظر در این صورت چگونه است؟





با فرض اطلاق وصیّت، بر وصی واجب نیست دركارهایش با ناظر مشورت كند، هر چند احوط انجام آن است و وظیفه ناظر، نظارت بر وصی جهت اطلاع یافتن از كارهای اوست.





س 1847: فردی پسر بزرگ خود را وصی و مرا ناظر بر او قرار داده و از دنیا رفته است ، سپس فرزند او نیز وفات یافته و من تنها فردمسئول اجرای وصیّت او شده ام، ولی درحال حاضر به علت وضعیت خاصی كه دارم، اجرای اموری كه به آنها وصیّت شده برای من مشكل می باشد، آیا تبدیل مورد وصیّت با پرداخت منافع حاصل از ثلث به اداره بهداشت جهت مصرف در امور خیریه و برای افراد نیازمندی كه تحت تكفل آن اداره هستند ومستحق كمك و مساعدت می باشند، جایز است؟





ناظر نمی تواند بطور مستقل به اجرای وصایای میّت بپردازد هر چند بعد از موت موصی باشد، مگر آنكه موصی بعد از موت وصی او را وصیّ قرار داده باشد و در غیر این صورت، باید بعد از فوت وصی به حاكم شرع مراجعه كند تا فرد دیگری را به جای او تعیین نماید و به هر حال تعدّی از وصیّت میّت و تغییر و تبدیل آن جایز نیست.





س 1848: اگر شخصی وصیّت كند كه مقداری از اموال او برای تلاوت قرآن كریم در نجف اشرف مصرف شود و یا مالی را برای این كار وقف نماید وبرای وصی یا متولی وقف ارسال مال به نجف اشرف جهت اجیر كردن كسی برای قرائت قرآن ممكن نباشد، تكلیف او دراین مورد چیست؟





اگر مصرف آن مال حتّی در آینده برای تلاوت قرآن كریم در نجف اشرف ممكن باشد، واجب است به وصیّت عمل شود.





س 1849: مادرم قبل از وفاتش وصیّت نمود كه طلاهای او را شب های جمعه در كارهای خیر مصرف كنم و من تاكنون این كار را برای او انجام داده ام، ولی در صورت مسافرت به كشورهای خارجی كه ساكنین آنها به احتمال زیاد مسلمان نیستند، تكلیف من چیست؟





تا زمانی كه احراز نشود كه مقصود او انفاق به عموم مردم اعم از مسلمان و غیرمسلمان بوده، واجب است آن مال فقط در امور خیریه مربوط به مسلمانان مصرف شود، هر چند با قرار دادن آن مال نزد فردی امین در سرزمین اسلامی باشد تا به مصرف مسلمانان برسد.





س 1850: شخصی وصیّت كرده كه مقداری از زمین هایش برای مصرف پول آن در مراسم عزاداری و امور خیریه به فروش برسد، ولی فروش آن به غیر از ورثه موجب بروز مشكل و مشقت برای آنان می شود زیرا تفكیك زمین مزبور و زمین های دیگر مشكلات زیادی ایجاد می كند، آیا جایز است كه ورثه، این زمین را بطور قسطی برای خودشان بخرند به این صورت كه هر سال مبلغی از آن را بپردازند تا با نظارت وصی وناظر درمورد وصیّت به مصرف برسد؟





اصل خرید زمین توسط ورثه برای خودشان اشكال ندارد، و خرید آن بطور قسطی به قیمت عادلانه نیز، در صورتی كه احراز نشود كه قصد موصی فروش نقدی زمین و مصرف پول آن در همان سال اول درمورد وصیّت بوده، اشكال ندارد به شرط آنكه وصی و ناظر این كار را به مصلحت ببینند و اقساط هم به گونه ای نباشد كه منجر به اهمال و عدم اجرای وصیّت شود.





س 1851: شخصی در بیماری منجر به موت، به دو نفر به عنوان وصی و نائب وصی وصیّت كرده و بعد از آن نظرش تغییر نموده و وصیّت را باطل كرده و وصی و نائب را از آن مطلع نموده است و وصیّتنامه دیگری نوشته و در آن یكی از نزدیكان خود را كه غائب می باشد، وصی خود قرار داده است، آیا وصیّت اول بعد از عدول و تغییر آن به حال خود باقی می ماند و اعتبار دارد؟ و اگر وصیّت دوم صحیح و شخص غائب وصی باشد در صورتی كه وصی اوّل و نائب او كه عزل شده اند به وصیّتی كه موصی آن را باطل نموده استناد كنند و اقدام به اجرای آن نمایند، آیا تصرفات آنان عدوانی محسوب می شود و واجب است آنچه را از مال میّت انفاق كرده اند به وصی دوم برگردانند؟





بعد از آنكه میّت در زمان حیات خود از وصیّت اول عدول نمود و وصیّ اول را عزل كرد، وصی معزول بعد از آگاهی از عزل خود حق ندارد به آن وصیّت استناد و عمل نماید و تصرّفات او در مال مورد وصیّت، فضولی و متوقف بر اجازه وصیّ می باشد، درنتیجه اگر آن را اجازه نكند، وصی معزول ضامن اموالی است كه مصرف كرده است.





س 1852: شخصی وصیّت كرده است كه یكی از املاك او متعلّق به یكی از فرزندانش باشد، سپس بعد از دو سال، وصیّت خود را بطور كامل تغییر داده است، آیا عدول او از وصیّت قبلی به وصیّت بعدی شرعا صحیح است؟ و در صورتی كه این شخص بیمار و محتاج خدمت و مراقبت باشد، آیا این وظیفه فقط بر عهده وصی معیّن او یعنی پسر بزرگش است یا آنكه همه فرزندان او بطور مساوی دارای این مسئولیت هستند؟





عدول موصی از وصیّت تا زمانی كه زنده است و از سلامت عقلی برخوردار است شرعا اشكال ندارد و وصیّت صحیح و معتبر از نظر شرعی، وصیّت بعدی می باشد و مسئولیت مراقبت از شخص بیمار در صورتی كه قادر به استخدام پرستار از مال خودش نباشد، بطور مساوی بر عهده همه فرزندان اوست كه توانایی مراقبت از او را دارند و وصی به تنهایی مسئول آن نیست.





س 1853: پدری ثلث اموالش را برای خودش وصیّت كرده و مرا وصیّ خود قرار داده است، بعد از تقسیم تركه، ثلث آن كنار گذاشته شده، آیا جایز است برای اجرای وصایای او قسمتی از ثلث مال او را بفروشم؟





اگر وصیّت كرده باشد كه ثلث اموالش برای اجرای وصایای او مصرف شود، فروش آن بعد از جدا كردن از تركه و مصرف آن در مواردی كه در وصیّتنامه ذكر شده است، اشكال ندارد. ولی اگر وصیّت كرده كه درآمدهای ثلث برای اجرای وصایای او مصرف شود، در این صورت فروش عین ثلث جایز نیست هر چند برای مصرف در موارد وصیّت باشد.





س 1854: اگر موصی، وصیّ و ناظر را تعیین كند، ولی وظایف و اختیارات آنان را ذكر ننماید و همچنین متعرض ثلث اموال خود و مصارف آن نیز نشود، در این صورت وظیفه وصیّ چیست؟ آیاجایز است ثلث اموال موصی را از تركه او جدا كند و در امور خیر مصرف نماید؟ و آیا مجرّد وصیّت و تعیین وصیّ برای استحقاق او نسبت به ثلث تركه اش كافی است تا در نتیجه بر وصی، جدا كردن ثلث از تركه و مصرف آن برای موصی واجب باشد؟





اگر مقصود موصی از طریق قرائن و شواهد و یا عرف محلی خاص، فهمیده شود، واجب است وصیّ به فهم خود نسبت به تشخیص مورد وصیّت و مقصود موصی كه از این طریق بدست آمده عمل كند و در غیر این صورت وصیّت به خاطر ابهام و عدم ذكر متعلّق آن، باطل و لغو است.





س 1855: شخصی اینگونه وصیّت كرده است : «همه پارچه های دوخته شده و دوخته نشده و غیره متعلّق به همسرم باشد» آیا مقصود از كلمه «غیره» اموال منقول اوست یا اینكه منظور چیزهایی است كه كمتر از پارچه و لباس هستند مانند كفش و امثال آن؟





تا زمانی كه منظور از كلمه «غیره» كه در وصیّتنامه آمده است معلوم نشود و از خارج هم مقصود موصی از آن فهمیده نشود، این جمله از وصیّتنامه با توجه به اجمال و ابهام آن قابل عمل و اجرا نیست و تطبیق آن بر یكی از احتمالاتی كه در سؤال آمده، متوقف بر موافقت و رضایت ورثه است.





س 1856: زنی وصیّت كرده كه از ثلث تركه اش هشت سال نماز قضا برای او خوانده شود و بقیه آن برای ردّ مظالم و خمس و كارهای خیر مصرف گردد. باتوجه به اینكه زمان عمل به این وصیّت مصادف با دوران دفاع مقدس بوده كه كمك به جبهه ضرورت بیشتری داشته و وصی هم یقین دارد كه حتّی یك نماز قضا بر عهده آن زن نیست، ولی درعین حال شخصی را اجیر كرده كه به مدت دو سال برای او نماز بخواند و مقداری از ثلث را به جبهه كمك كرده و باقیمانده را برای پرداخت خمس و ردّ مظالم مصرف نموده، آیا در مورد عمل به وصیّت، چیزی بر عهده وصی هست؟





واجب است به وصیّت همانگونه كه میّت وصیّت كرده ، عمل شود و جایز نیست وصی، عمل به آن را حتّی در بعضی از موارد ترك كند، بنابراین اگر حتّی مقداری از آن مال را در غیر مورد وصیّت مصرف نماید، به همان مقدار ضامن است.





س 1857: شخصی به دو نفر وصیّت كرده كه بعد از وفات او طبق آنچه كه در وصیّتنامه آمده است عمل كنند، در ماده سه آن مقرّر شده كه همه تركه موصی اعم از منقول و غیرمنقول و نقد و طلب هایی كه از مردم دارد جمع شده و بعد از پرداخت بدهی های او از اصل تركه، ثلث آن از همه تركه جدا شود و طبق مواد 4 و 5 و 6 كه در وصیّتنامه آمده است مصرف گردد و بعد از گذشت هفده سال باقیمانده ثلث، خرج ورثه فقیر شود. ولی دو وصی از زمان فوت موصی تا پایان این مدت موفق به جدا كردن ثلث نشده اند و عمل به مواد مذكور برای آنان امكان ندارد و ورثه هم مدّعی هستند كه وصیّت نامه بعد از انقضای مدت مزبور باطل است و آن دو وصی هم حق دخالت در اموال موصی را ندارند، حكم این مسئله چیست؟ و این دو وصی چه وظیفه ای دارند؟





وصیّت و وصایت وصی با تأخیر در اجرا باطل نمی شود، بلكه بر آن دو وصی واجب است به وصیّت عمل كنند هر چند مدت آن طولانی شود و تا زمانی كه وصایت آنان مقید به مهلت خاصی كه به پایان رسیده است نباشد، ورثه حق ندارند مزاحم آن دو در اجرای وصیّت شوند.





س 1858: بعد از تقسیم تركه میّت بین ورثه و صدور اسناد مالكیت به نامهای آنان و گذشت شش سال از آن، یكی از ورثه ادعا می كند كه متوفّی بطور شفاهی به او وصیّت كرده است كه قسمتی از خانه به یكی از پسران او داده شود و بعضی از زنان هم به این امر شهادت می دهند، آیا بعد از گذشت مدت مزبور، ادعای او پذیرفته می شود؟





مرور زمان و اتمام مراحل قانونی تقسیم ارث مانع از قبول وصیّت، در صورتی كه مستند به دلیل شرعی باشد نیست، در نتیجه اگر مدّعی وصیّت، ادعای خود را از طریق شرعی ثابت كند، بر همه واجب است كه طبق آن عمل نمایند و در غیر این صورت هر كسی كه اقرار به صحت ادعای او كرده، واجب است به مضمون آن ملتزم باشد و به مقدار سهم خود از ارث برطبق آن عمل نماید.





س 1859: شخصی به دو نفر وصیّت كرده است كه قطعه ای از زمین های او را بفروشند و به نیابت از او به حج بروند و در وصیّتنامه خود یكی از آن دو را به عنوان وصی و دیگری را ناظر بر او قرار داده است، سپس شخص سومی پیدا شده است كه ادعا می كند كه مناسك حج را بدون كسب اجازه از وصی و ناظر به نیابت از او بجا آورده است و درحال حاضر وصی هم از دنیا رفته و فقط ناظر زنده است، آیا ناظر باید دوباره با پول آن زمین از طرف میّت فریضه حج انجام دهد؟ یا آنكه واجب است پول زمین را به عنوان اجرت به كسی بدهد كه ادعا می كند از طرف میّت حج را بجا آورده است؟ و یا چیزی در این رابطه بر او واجب نیست؟





در صورتی كه حج بر عهده میّت باشد و بخواهد با وصیّت به انجام حج توسط نائب، برئ الذّمه شود اگر شخص سومی به نیابت از میّت حج بجا آورد، برای او كافی است ولی آن شخص حق مطالبه اجرت از هیچكس را ندارد و در غیر این صورت، ناظر و وصی باید به وصیّت میّت عمل كنند و با پول زمین از طرف او فریضه حج را بجا آورند و اگر وصی قبل از عمل به وصیّت بمیرد، بر ناظر واجب است كه برای عمل به وصیّت به حاكم شرع مراجعه كند.





س 1860: آیا جایز است ورثه، وصی را وادار به پرداخت مبلغ معیّنی برای قضای نماز و روزه از طرف میّت نمایند؟ و وصیّ در این مورد چه تكلیفی دارد؟





عمل به وصایای میّت جزء مسئولیت های وصی و بر عهده اوست و باید براساس مصلحتی كه تشخیص می دهد به آن عمل كند و ورثه حق دخالت در آن را ندارند.





س 1861: سند وصیّت هنگام شهادت موصی در بمباران مخازن نفتی همراه او بوده و در نتیجه در آن حادثه سوخته و یا مفقود شده و كسی هم از مضمون آن آگاه نیست و در حال حاضر وصی نمی داند كه آیا فقط او به تنهایی وصیّ است یا آنكه وصیّ دیگری نیز وجود دارد، وظیفه او چیست؟





بعد از ثبوت اصل وصیّت، بر وصی واجب است در مواردی كه یقین به حصول تغییر و تبدیل در آنها ندارد، به وصیّت عمل نمایدو بر این احتمال كه ممكن است وصی دیگری نیز باشد اعتنا نكند.





س 1862: آیا جایز است موصی فردی غیر از ورثه اش را به عنوان وصی خود برگزیند؟ و آیا كسی حق دارد با این كار او مخالفت نماید؟





انتخاب و تعیین وصی از بین كسانی كه موصی، آنان را شایسته این كار می داند، منوط به نظر خود او است و اشكال ندارد كه فردی غیر از ورثه را به عنوان وصی خود تعین كند و ورثه حق اعتراض به او را ندارند.





س 1863: آیا جایز است بعضی از ورثه بدون مشورت با دیگران و یا جلب موافقت وصی، از اموال میّت تحت عنوان ضیافت برای او انفاق كنند؟





اگرقصد آنان از این كار، عمل به وصیّت است، انجام آن بر عهده وصی میّت است و آنان حق ندارند بدون موافقت وصی، خودسرانه اقدام به این كار كنند و اگر قصد دارند كه از تركه میّت به حساب ارث ورثه انفاق كنند، انجام آن منوط به اذن سایر ورثه است و اگر آنان راضی نباشند، نسبت به سهم ورثه دیگر این كار حكم غصب را دارد.





س 1864: موصی در وصیّتنامه اش ذكركرده است كه فلانی وصی اول و زید وصی دوم او و عمرو وصیّ سوّم اوست، آیا هر سه نفر با هم وصیّ او هستند یا آنكه فقط نفر اول وصی اوست؟





این موضوع تابع قصد و نظر موصی است و تا از شواهد و قرائن بدست نیاید كه مقصود او وصایت آن سه نفر به نحو اجتماعی است و یا وصایت آنان به نحو ترتیبی و تعاقبی است، باید توافق كنند كه در عمل به وصیّت به نحو اجتماعی عمل نمایند.





س 1865: اگر موصی سه نفر را به نحو اجتماعی وصی خود قرار دهد، ولی آنان در مورد روش عمل به وصیّت، به توافق نرسند، نزاع بین آنان چگونه باید از بین برود؟





در موارد تعدّد وصیّ، در صورتی كه راجع به چگونگی عمل به وصیّت اختلاف بروز كند، واجب است به حاكم شرع مراجعه نمایند.





س 1866: با توجه به اینكه من پسر بزرگ پدرم هستم و شرعا باید قضای نماز و روزه های او را بجا بیاورم، در موردی كه قضای نماز و روزه چند سال بر عهده پدرم باشد، ولی وصیّت كرده باشد كه فقط قضای نماز و روزه یك سال برای او بجا آورده شود، تكلیف من چیست؟





اگر میّت وصیّت كرده باشد كه قضای نماز و روزه های او از ثلث تركه بجا آورده شود، جایز است از ثلث تركه، شخصی را برای انجام آن اجیر نمایید و اگر نماز و روزه ای كه بر ذمّه اوست بیشتر از مقداری باشد كه وصیّت كرده است، بر شما واجب است كه آنها را برای او قضا كنید، هر چند با اجیر كردن شخصی از مال خودتان برای انجام آن باشد.





س 1867: شخصی به پسر بزرگ خود وصیّت كرده است كه قطعه معیّنی از زمین های او را بفروشد و با پول آن از طرف او حج بجا بیاورد و او هم متعهد شده كه این كار را برای پدرش انجام دهد، ولی با توجه به اینكه نتوانسته به موقع، مجوز سفر حج را از سازمان حج و زیارت بگیرد و اخیرا هزینه های آن هم افزایش یافته است، بطوری كه پول آن زمین برای انجام سفر حج كفایت نمی كند، عمل به وصیّت توسط خود او غیر ممكن شده است، در نتیجه مجبور شده جهت انجام حج برای پدرش كسی را نائب بگیرد، ولی پول زمین برای اجرت نیابت كافی نیست، آیا بر بقیه ورثه واجب است كه برای عمل به وصیّت پدر با او همكاری كنند یا آنكه انجام آن فقط وظیفه پسر بزرگتر است زیرا به هر حال او باید از طرف پدرش فریضه حج را انجام دهد؟





در فرض مورد سؤال، پرداخت هیچیك از هزینه های حج بر سایر ورثه واجب نیست، ولی اگر حج بر ذمّه موصی مستقر شده باشد و پول زمینی كه جهت انجام حج به نیابت از او معیّن كرده برای پرداخت هزینه های حج نیابتی هر چند از میقات كافی نباشد، در این صورت واجب است هزینه های حج میقاتی از اصل تركه تكمیل شود.





س 1868: اگر قبضی وجود داشته باشد كه نشان دهد میّت مبالغی را به عنوان حقوق شرعی خود پرداخته و یا عده ای شهادت دهند كه او حقوق خود را می پرداخته است، آیا بر ورثه پرداخت حقوق شرعی او از تركه واجب است؟





مجرّد وجود قبض پرداخت مبالغی به حساب حقوق شرعی توسط میّت و یا شهادت شهود به اینكه او حقوق شرعی خود را می پرداخته است، حجت شرعی بر برائت ذمّه او از آن حقوق و همچنین عدم تعلّق حقوق شرعی به اموال او محسوب نمی شود، در نتیجه اگر او در زمان حیات یا در وصیّت نامه اعتراف كرده باشد كه مقداری به عنوان حقوق شرعی بدهكار است و یا در تركه او وجود دارد و یا ورثه یقین به آن پیدا كنند، بر آنان واجب است آن مقدار را كه میّت به آن اقرار كرده و یا یقین به وجود آن دارند، از اصل تركه میّت بپردازند و در غیر این موارد چیزی بر آنان واجب نیست.





س 1869: شخصی ثلث اموالش را برای خودش وصیّت كرده و در حاشیه وصیّتنامه خود قید كرده است كه خانه موجود در باغ برای تأمین مخارج ثلث است و وصی باید بعد از گذشت بیست سال از وفات او، آن را بفروشد و پول آن را برای او مصرف نماید. آیا ثلث باید از همه تركه اعم از خانه و اموال دیگر محاسبه شود تا در صورتی كه قیمت خانه كمتر از مقدار ثلث باشد، از سایر اموال میّت تكمیل شود، یا آنكه ثلث، فقط خانه است و اموال دیگری از ورثه به عنوان ثلث گرفته نمی شود؟





اگر بخواهد با وصیّت و آنچه در حاشیه وصیّتنامه ذكر كرده، فقط خانه را به عنوان ثلث برای خودش تعیین كند و آن خانه هم از ثلث مجموع تركه بعد از پرداخت بدهی های میّت بیشتر نباشد، در این صورت فقط خانه ثلث است و اختصاص به میّت دارد و همینطور است اگر قصد او بعد از وصیّت به ثلث تركه برای خودش، تعیین خانه برای مصارف ثلث باشد و قیمت آن هم به مقدار ثلث مجموع تركه بعد از پرداخت دیون باشد و درغیر این صورت باید اموال دیگری از تركه به خانه ضمیمه شود، به مقداری كه مجموع آنها به اندازه ثلث تركه برسد.





س 1870: بعد از گذشت بیست سال از تقسیم ارث و گذشت چهار سال از اینكه دختر میّت سهم خود را فروخته است، مادر وصیّتنامه ای را آشكار كرد كه بر اساس آن همه اموال شوهر متعلق به همسر اوست و همچنین اعتراف نمود كه این وصیّتنامه از زمان فوت شوهرش نزد او بوده ولی تاكنون كسی را از وجود آن آگاه نكرده است، آیا با وجود آن حكم به بطلان تقسیم ارث و فروش سهم الارث توسط دختر میّت می شود؟ و بر فرض بطلان، آیا ابطال سند رسمی ملكی كه شخص سومی آن را از دختر خریده، براثر اختلاف بین دختر و مادر در مورد آن صحیح است؟





بر فرض صحت وصیّت مزبور و ثبوت آن با دلیل معتبر، چون مادر از زمان وفات شوهرش تا هنگام تقسیم تركه علم به آن وصیّت داشته و هنگام دادن سهم دختر و فروش آن به دیگری توسط او، وصیّتنامه در دست مادر بوده و در عین حال نسبت به وصیّت سكوت كرده و از اعتراض نسبت به دادن سهم به دختر با فرض این كه محذوری از اعلام نداشته خودداری نموده و همچنین هنگامی كه آن دختر سهم خود را فروخته، به فروش آن هم اعتراضی نكرده است، همه اینها رضایت او به گرفتن سهم الارث توسط دختر و فروش آن محسوب می شود و بعد از آن حق ندارد آنچه را به دخترش داده از او مطالبه كند و همچنین حق مطالبه چیزی را هم از مشتری ندارد و معامله ای كه دختر او انجام داده محكوم به صحت است و مبیع نیز مال مشتری است.





س 1871: یكی از شهدا به پدرش وصیّت كرده كه اگر با حفظ خانه مسكونی او قادر به پرداخت بدهی های او نیست، آن را بفروشد و با پول آن دیون او را ادا كند و همچنین وصیّت كرده كه مبلغی در كارهای خیر مصرف شود و پول زمین هم به دائی او داده شود و مادرش را هم به حج بفرستد و قضای چند سال نماز و روزه از طرف او بجا آورده شود. سپس برادر وی با همسرش ازدواج نمود و با آگاهی از خرید قسمتی از خانه توسط همسر شهید درخانه او ساكن شد و مبلغی را برای تعمیر خانه پرداخت كرد و یك سكه طلا هم از فرزند شهید گرفت تا برای تعمیر خانه مصرف كند، تصرفات او در خانه شهید و اموال فرزند او چه حكمی دارد؟ با توجه به اینكه اقدام به تربیت و پرداخت نفقه فرزند شهید نموده، استفاده او از حقوق ماهانه ای كه مخصوص فرزند شهید است چه حكمی دارد؟





واجب است همه اموال آن شهید عزیز محاسبه شود و بعد از پرداخت همه دیون مالی او از آن، ثلث باقیمانده آن برای اجرای وصیّت های او مانند قضای نماز و روزه از طرف او و پرداخت هزینه سفر حج به مادر و امثال آنها، مصرف شود، سپس دو ثلث دیگر و باقیمانده ثلث قبلی بین ورثه شهید كه عبارتند از پدر و مادر و فرزند و همسر او، طبق كتاب و سنت تقسیم شود و همه تصرفات در خانه و وسایلی كه مال آن شهید هستند باید با اذن ورثه و ولیّ شرعی صغیر صورت بگیرد و برادر شهید هم حق ندارد هزینه تعمیراتی را كه بدون اذن و اجازه ولیّ شرعی صغیر در خانه انجام داده، از مال صغیر بردارد و همچنین جایز نیست سكه طلا و حقوق ماهانه صغیر را برای تعمیر خانه و مخارج خودش مصرف نماید و حتّی نمی تواند آنها را برای انفاق بر خود صغیر هم استفاده كند مگر با اذن و اجازه ولیّ شرعی او و در غیر این صورت ضامن آن مال است و باید آن را به صغیر بپردازد و همچنین خرید خانه هم باید با اذن و اجازه ورثه و ولیّ شرعی صغیر صورت بگیرد.





س 1872: موصی در وصیّت نامه خود نوشته است كه همه اموال او كه شامل سه هكتار باغ میوه است به این صورت مصالحه شده اند كه دو هكتار آن بعد از وفات او مال جمعی از فرزندانش باشد و هكتار سوم برای خودش باشد تا در وصایای او مصرف شود و بعد از فوت او معلوم شده كه مجموع مساحت باغهای او كمتر از دو هكتار است، بنابر این اولا آیا مطلبی كه در وصیّتنامه نوشته، مصالحه بر اموال به آن صورت كه او نوشته محسوب می شود یا آنكه وصیّت بر اموالش بعد از وفات اوست؟ و ثانیا: بعد از آنكه معلوم شد كه مساحت باغهای او كمتر از دو هكتار است، آیا همه آن اختصاص به فرزندان او دارد و موضوع یك هكتاری كه اختصاص به خودش داده بود منتفی می شود یا آنكه بگونه دیگری باید عمل شود؟





تا زمانی كه تحقّق صلح توسط او در زمان حیاتش بر وجه صحیح شرعی كه متوقف بر قبول مصالح له در زمان حیات مصالح است، احراز نشده باشد آنچه كه او ذكر كرده بر وصیّت حمل می شود، در نتیجه وصیّت او راجع به اینكه باغهای میوه برای جمعی از فرزندان او و خودش باشد در ثلث مجموع تركه، نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اجازه ورثه است و در صورت عدم اجازه آنان، مقدار زائد بر ثلث، ارث آنان است.





س 1873: فردی همه اموال خود را به نام پسر خود نموده است به این شرط كه بعد از وفات پدر، مقدار معیّنی پول نقد به هر یك از خواهرانش به جای سهم آنان از ارث بپردازد، ولی یكی از خواهران او هنگام فوت پدر حضور نداشت و در نتیجه نتوانست در آن زمان حق خود را بگیرد و هنگامی كه به آن شهر مراجعت نمود، حق خود را از برادرش مطالبه كرد. ولی برادرش در آن زمان چیزی به او نپرداخت و در حال حاضر كه چندین سال از آن می گذرد و قدرت خرید مبلغ مورد وصیّت بسیار كاهش پیدا كرده، اعلام نموده كه حاضر است آن مبلغ را به او بپردازد، ولی خواهر او آن پول را با همان قدرت خریدش در آن زمان، مطالبه می كند و برادر او از پرداخت آن خودداری می كند و خواهرش را متّهم به مطالبه ربا می نماید. این مسئله چه حكمی دارد؟





اگر اصل تحویل تركه به فرزند مذكر و وصیّت به پرداخت مبالغی پول به فرزندان مونث بر وجه صحیح شرعی محقّق شده باشد، هر یك از خواهران فقط استحقاق دریافت مبلغ مورد وصیّت را دارند، ولی در صورتی كه قدرت خرید هنگام پرداخت، از قدرت خرید در وقت فوت موصی كمتر شده باشد، احوط این است كه دو طرف در مورد مقدار تفاوت با هم مصالحه كنند و این در حكم ربا نیست.





س 1874: پدر و مادرم در زمان حیاتشان و در حضور سایر فرزندان یك قطعه زمین كشاورزی را به عنوان ثلث اموالشان اختصاص دادند تا بعد از وفات برای پرداخت هزینه های كفن و دفن و روزه و نماز و غیره، مورد استفاده قرار گیرد و راجع به آن به من كه تنها پسرشان هستم وصیّت كردند و با توجه به اینكه آنان بعد از وفات، پول نقدی نداشتند، هزینه همه آن امور را از پول خودم پرداخت كردم، آیا اكنون جایز است مقداری را كه خرج كرده ام از ثلث مذكور بردارم؟





اگر آنچه را كه برای میّت خرج كرده اید به حساب وصیّت و به قصد برداشتن آن از ثلث پرداخته باشید، جایز است آن را از ثلث اموال میّت بردارید و در غیر این صورت جایز نیست.





س 1875: مردی وصیّت كرده كه اگر همسرش بعد از وفات او ازدواج نكرد، ثلث خانه ای كه در آن سكونت دارد مال او باشد و با توجه به اینكه او بعد از انقضای عدّه، ازدواج نكرده و نشانه ای هم مبنی بر قصد ازدواج او در آینده وجود ندارد، تكلیف وصی و سایر ورثه در مورد اجرای وصیّت موصی چیست؟





بر آنان واجب است فعلا ملك مورد وصیّت را به زوجه بدهند، ولی این انتقال مشروط به عدم ازدواج است، در نتیجه اگر بعد از آن، ازدواج كند، ورثه حق فسخ و پس گرفتن ملك را دارند.





س 1876: هنگامی كه می خواستیم ارثیه پدرمان را كه او نیز از پدرش به ارث برده بود و بین ما و عمو و مادربزرگ ما مشترك بود و آنان نیز آن اموال را از جدّ ما، به ارث برده بودند، تقسیم كنیم آنان وصیّت نامه جدّم مربوط به سی سال قبل را ارائه دادند، كه در آن به هر كدام از مادربزرگ و عمویم علاوه بر سهمشان از تركه، مبلغ معیّنی پول نقد هم وصیّت كرده بود، ولی آن دو این مبلغ را به قیمت فعلی آن تبدیل نموده و در نتیجه چندین برابر مبلغ مورد وصیّت را از اموال مشترك به خود تخصیص دادند، آیا این كار آنان شرعا صحیح است؟





احتیاط این است كه نسبت به تفاوت قدرت خرید پول، با هم مصالحه كنید، و اگر در این زمینه قانونی وجود داشته باشد باید مراعات گردد.





س 1877: یكی از شهدای عزیز وصیّت كرده كه فرشی را كه برای خانه اش خریده است به حرم ابی عبدالله الحسین «علیه السلام» در كربلای معلّی هدیه شود و در حال حاضر اگر بخواهیم آن را در خانه نگه داریم تا عمل به وصیّت ممكن شود، خوف این را داریم كه فرش تلف شود، آیا جایز است برای جلوگیری از ضرر و خسارات، از آن در مسجد یا حسینیه محله استفاده كنیم؟





اگر حفظ فرش تا زمانی كه امكان عمل به وصیّت را پیدا كنید، متوقف بر استفاده از آن بطور موقت در مسجد یا حسینیه باشد، اشكال ندارد.





س 1878: شخصی وصیّت كرده كه مقداری از درآمدهای بعضی از املاكش به مصرف مسجد و حسینیه و مجالس دینی و امور خیریه و مانند آن برسد، ولی ملك مذكور و املاك دیگر او غصب شده اند و گرفتن آن از دست غاصب هزینه هایی را در بردارد، آیا جایز است كه آن هزینه ها از موصی به برداشت شود؟ و آیا مجرّد امكان آزاد كردن ملك از غصب برای صحت وصیّت كافی است؟





برداشتن هزینه های گرفتن املاك از دست غاصب از درآمدهای ملك مورد وصیّت، به همان مقدار اشكال ندارد و برای صحت وصیّت به ملك، قابلیت آن برای استفاده در مورد وصیّت كافی است هر چند بعد از گرفتن آن از دست غاصب باشد و این كار هم نیازمند صرف مال باشد.





س 1879: شخصی همه اموال منقول و غیر منقول خود را برای پسرش وصیّت كرده و با این كار شش دختر خود را از ارث محروم نموده است، آیا این وصیّت نافذ است؟ و در صورتی كه نافذ نباشد، چگونه آن اموال بین شش دختر و یك پسر تقسیم می شود؟





صحت وصیّت مزبور فی الجمله مانعی ندارد، ولی فقط به مقدار ثلث مجموع تركه نافذ است و در مقدار زائد بر آن، متوقف بر اجازه جمیع ورثه است، در نتیجه اگر دخترها از اجازه آن خودداری كردند، هر یك از آنان سهم الارث خود را از 23 تركه می برند، بنابر این دارایی پدر به بیست و چهار قسمت تقسیم می شود و سهم پسر از آن به عنوان ثلث موصی به 824 و سهم او از 23 باقیمانده 424 می شود و سهم هر یك از دخترها هم 224 است و به عبارت دیگر نصف مجموع تركه متعلّق به پسر است و نصف دیگر بین آن شش دختر تقسیم می شود.