کد مطلب:68013 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:593

امانت











در صفحات گذشته، درباره ی لحن و چگونگی تعبیر گفتگو كردیم. اكنون

[صفحه 215]

بجاست كه به امانت شگرف صاحب «الغدیر»- به عنوان یك مؤلف مسلمان- نیز اشاره كنیم. می دانیم كه در تألیفاتی كه پایه ی آنها بر نقل استوار است، تنها جوهر اصلی و مایه ی وثوق، امانت است. اگر در چنین كتابها امانت رعایت نشود، هیچ است. و دریغا كه چه بسیاری از آنان كه به عنوان محقق و مورخ و عقاید نویس معرفی شده اند، از این صفت كه جوهر كار و الفبای مكتب است بی بهره بوده اند و هستند. و یكی از جریانات «الغدیر»، همین مچ گرفتنهاست و روشن كردن نقلهای تقطیعی[1] یا مكذوب.

اكنون جا دارد كه مؤلفان و محققان، به ویژه نسلهای جوان و تازه كار این رشته ها، در امانت تألیف و نقل، از كسانی چون صاحب «الغدیر» سرمشق گیرند و امانت «امینی» را همواره پیش چشم دارند و دستور العمل خویش سازند، كه جمال علم و فضیلت تألیف این است، به ویژه در كتابهایی كه پایه ی آنها نقل و تاریخ و فقه تاریخ است. در اینگونه كتابها نقل نامعتبر، خیانت در نقل، عدم دقت در نقل، اعتماد بر نسخه های نامعتبر، استناد به نسخه های مغشوش و مخدوش یا نقل تقطیعی، حقایق را دگرگون می كند، و خواننده را گمراه می نماید، و تاریخ را تباه می دارد، و

[صفحه 216]

پژوهشی را سردرگم می سازد. و این همه مسائلی است كه مؤلف باید به آنها توجه داشته باشد، چونان كه صاحب «الغدیر». دقت و امانت در نقل در «الغدیر»، چنان است كه از یك عالم راستین توقع می رود. نقل نمونه در این مقوله معنی ندارد، همه ی كتاب، نمونه ی این صفت است. عالمان و ناقدان بزرگ نیز به این چگونگی اشاره كرده اند.

خلاصه، این است «الغدیر» در 11 جلد آن كه تاكنون منتشر شده است، در 5413 صفحه، با دهها بحث مهم و نقد و تطبیق و روشنگری و هدایت و تصحیح. و اگر گفته اند: «شرح حال هر متفكر بزرگ، مهمترین قسمت فلسفه ی اوست» می شود دید كه صاحب «الغدیر» چه فلسفه ای داشته است. و اگر به گفته ی سلیمان كتانی، آنچه را بانوی اكرم، فاطمه ی زهرا طلب می كرد، زمین و نخلستان نبود، بلكه اصالت حق بود و امتداد وجود محمد و تجدید تلألؤ رسالت،[2] «الغدیر» نیز همان امتداد خطبه ی عرفات و غدیر پیامبر است، و سخنرانی بانوی اكرم حضرت زهرا، و خطبه ی شقشقیه، و حركات اجتماعی ابوذر غفاری، و سخنرانی عمار یاسر و مالك اشتر و هاشم مرقال، در صفین، و خطبه ی شب عاشورا و پاسخهایی كه اصحاب حسین به او دادند، و شمشیرهای روز عاشورا، و خطبه ی ناتمام مانده ی امام زین العابدین در مسجد اموی دمشق، و سخنرانیهای سران نهضت توابین در نهضت سلیمان بن صرد خزاعی، و قیام مختار ثقفی، و اقدام عالم بزرگ شیعی سعید بن جبیر تابعی علیه حجاج بن یوسف ثقفی، و... و...

تاكنون سخن بر سر آفاق كتاب «الغدیر» بود. و اكنون چون وسیعتر بنگریم خواهیم دید كه «الغدیر»- به عنوان دفاعنامه ی جانشینان محمد و مفسران اصلی قرآن:

[صفحه 127]

علی و اولاد علی- تنها كتاب ما شیعیان نیست، چون آنچه در «الغدیر» آمده است همه از مآخذ و مدارك و كتب موثق برادران اهل سنت است، مآخذی كه همه ی سنن و آداب و عقاید و احكام دینی اهل سنت، از نماز و روزه گرفته تا دفن مردگان، در سراسر جهان و در طول تاریخ، بر پایه ی آنها قرار داشته است و دارد.

و اگر ببینیم كه ابن خلدون می گوید:

مالك و ابوحنیفه، خلافت محمد بن عبدالله بن حسن مثنی [یعنی نواده ی امام حسن مجتبی «ع»] را از خلافت منصور عباسی اصلح می دانستند و از این جهت آنان را شكنجه كردند.[3] .

و اگر ببینیم كه:

خود امام ابوحنیفه، در اختلافاتی كه بین علویان و عباسیان روی می داد، به آل محمد «ص» متمایل بود، و هنگامی كه ابراهیم- نواده ی حضرت امام حسن و برادر محمد نفس زكیه- بر منصور خلیفه ی عباسی شورید، ابوحنیفه به حمایت او بود. و به قول زفربن هذیل- كه خطیب بغدادی نقل كرده است- با شدت و جهد، برخلاف منصور سخن راندی (تاریخ بغداد، 329:13)، و حتی وقتی منصور دو نامه ی مجعول از طرف همین ابراهیم حسنی، به نام اعمش محدث و ابوحنیفه نوشت، اعمش بعد از خواندن آن را به خورد گوسپند داد، ولی چون نامه به ابوحنیفه رسید، آن را بوسید و جواب نوشت (ضحی الاسلام 182:2، به نقل از ابن عبدالبر 17) و این امر باعث شد كه بین ابوحنیفه و خلیفه ی عباسی، كدورتی پیش آید، و در نتیجه به امر خلیفه تازیانه خورد و به زندان افتاد. و در آنجا به قول

[صفحه 218]

برخی مسموما از جهان رفت.[4] .

آری اگر این اظهارها و حقیقتها و دهها امثال آن را ببینیم[5] به این نتیجه ی درست می رسیم كه «الغدیر»، كتاب مسلمانان است، نه تنها شیعیان، زیرا «الغدیر» نیز در جوهر خود، صورت دیگری است از ابراهیم حسنی یا هر ثائر علوی دیگر.

و حتی می نگریم كه اگر در رگهای فرزندان سرزمینهای اسلام، خونی زنده است، كه مایه ی پایداری آنان است در خطیرترین مقاومتها، باز همان خونی است كه با ولای علی و آل علی در رگها می گردد و در قلبها می دود، و شاعران سرزمینهای آیات قرآن چنین می گویند:


تحت سماء صیفه الحمراء
من قبل الف سنة یرتفع البكاء


حزنا علی شهید كربلاء
و لم یزل علی الفرات دمه المراق


یصبح وجه الماء و النخیل فی السماء.[6] .

یا:


سمعت صوت و لزمن
السقوط نحوی فی الولادة


والنهر الممدود كالو سادة
من شفتی سقراط حتی جثة الحسین.[7] .

[صفحه 219]

یا:


من رحم الایام نأتی...
من وجع الحسین نأتی...


من اسی الزهراء
من احد نأتی و من بدر...


و من احزان كربلاء...[8] .
نأتی لكی نصحح التاریخ والاشیاء[9] .


و همین گونه شاعران شیعی ایرانی- شاعران روشنگر تعهد شناس.

و چون به این همه توجه كنیم، خواهیم دریافت كه با این كتاب، اسلام كه ماهیت انقلابی داشت و «دین تحرك» بود، دوباره روشنتر شناسانده شد. و این تاكنون- چنانكه گفتیم- یازده جلد «الغدیر» است. این كتاب صاحب رسالت، هنوز مجلداتی دیگر دارد كه به زودی انتشار خواهد یافت. و از جمله مباحث مجلدات باقیمانده،رسیدگی فنی و عمیق به «صحاح ست» است وبحث عجیب «مسند المناقب و مرسلها»، و بحث بیدار كننده ی «حكومة الالفاظ»، و مباحث فراوان دیگر، كه

[صفحه 220]

چون انتشار یاد، بار دیگر جوامع را در جریان حكومت معصوم و مدینه ی قرآنی غدیر و فسلفه ی سیاسی اسلام قرار خواهد داد، و با خواسته های پیامبر اكرم روبرو خواهد ساخت.

پس از بحثی كه از آغاز تاكنون كردیم، باید دید این همه معلومات و موضعگیری كه در «الغدیر» گرد آمده است، روی هم، یعنی چه. این همه چه معنی می دهد و از آنها چه نتیجه می شود؟ و آیا این همه سند و اطلاع و عرضه و تحلیل و بحث و استناد یعنی چه؟ این همه سند و اطلاع و عرضه و تحلیل و بحث و استناد یعنی:

معاویة بن ابی سفیان، نه- امام حسین مجتبی، آری

یزید بن معاویه، نه- امام حسین، آری

ولید بن عبدالملك اموی، نه- امام علی بن الحسین زین العابدین، آری

هشام بن عبدالملك، نه- امام محمد باقر، آری

منصور دوانیقی، نه- امام جعفر صادق، آری

هارون الرشید عباسی، نه- امام موسی بن جعفر علوی، آری

عبدالله مأمون، نه- امام علی بن موسی الرضا، آری

ابراهیم معتصم، نه- امام محمد التقی، آری

متوكل عباسی، نه- امام امام علی النقی، آری

معتمد عباسی، نه- امام امام حسن عسگری، آری

عبیدالله بن زیاد، نه- مسلم بن عقیل، آری

حجاج بن یوسف ثقفی، نه- سعید بن جبیر تابعی، آری

القادر عباسی، نه- شریف رضی، آری

[صفحه 221]

و...

بدین گونه می نگریم كه «الغدیر» كتاب زندگی و آفتاب و طلوع و انسانیت است، بلكه باید گفت كتاب همه ی نسلهاست و برای همه ی نسلها مورد حرمت است و ارجمندی كار صاحب «الغدیر»، همه ی محققان و بازسازان و حماسه داران و حق جویان و آزادیخواهان جهان را روشن.

و از این رو، به نظر بنده- مناسب است بر كلماتی كه در صفحه ی عنوان «الغدیر» آمده است، یعنی این كلمات:

كتاب دینی، فنی، تاریخی، ادبی، اخلاقی.

كلمات زیر نیز افزوده شود:

مبدئی، انسانی، تقدمی، اصلاحی، عملی، اجتماعی، ایدئولوجیكی، سیاسی، انقلابی.و این است كلیت ذهنی و حماسه ی عنی تشیع. و این است فلسفه ی بعثت- غدیر-عاشورا- مهدی.

این است كه ما، پیام آوران راستین اصلاح و دیگر مصلحان بزرگ انسانیت را كه در طول تاریخ تا هم امروز، در هر گوشه ی جهان، پیدا شده اند و هر یك به اصلاح بخشی از زندگی بشری پرداخته اند و در سرزمینهای خود، یا دیگر سرزمینها، پدید آورنده ی انقلابهای انسانی شده اند، و برای بازیافت حقوق محرومان به تلاش

[صفحه 222]

برخاسته اند، بزرگ می داریم و به عظمت هر یك از آنان، از هر مذهب و ملتی و با هر نوع جهان بینی، در حد لازم، خستوییم. و آنان كه در گذشته اند و هر كدام به نوعی به مسائل انسانی خدمت كرده اند، همواره برای روحشان آروزی آرامش می كنیم،و برای آنان كه زنده اند آروزی كامیابی بیشتر، اما به سویشان دست دراز نمی كنیم كه از این باب و بابت غنییم زیرا كه خود، آنچه را كه باید، داریم. تنها باید بدانیم كه چه داریم و بشناسیم و بشناسانیم، و در سطح عرضه بر نسلهای جهان و مشارف تاریخ بكوشیم- كوششی چونان هجوم فجر بر تاریكیها و تابیدن آفتاب بر آبادیها.

[صفحه 223]



صفحه 215، 216، 127، 218، 219، 220، 221، 222، 223.





    1. نقل تقطیعی، یعنی نثل یك مقدار از حدیث، یا متن تاریخی، یا متن حدیثی، یا متن فلسفی یا... و حذف مقداری دیگر، در جایی كه مطلب پیوسته و مرتبط است و نقل همه ی مطلب چیز دیگری را می رساند، یا ممكن است خواننده از نقل همه ی مطلب استنباط دیگری بكند.
    2. «فاطمةالزهراء و ترفی غمد» 118، چاپ نجف (1388).
    3. «تاریخ ابن خلدون»، ج 3:4.
    4. «هزاره ی شیخ طوسی»، تهیه و تنظیم علی دوانی، ج 84:1- مقاله ی پوهاند عبدالحی حبیبی افغانی.
    5. نمونه هایی از اینگونه درگذشته نیز آورده شد.
    6. عبدالوهاب ابیاتی- «الموت فی الحیات»، چاپ دارالآداب، بیروت.
    7. ادونیس- «المسرح والمرایا»، چاپ دارالآداب (1968)، این شعر را، از این شاعر، به دلیل اهمیت محتوای آن آوردم.
    8. و در اینجا به اصالتی دیگر بر می خوریم: رابطه ی مستقیم «احد» و «بدر»، با «كربلا»، كه تبلور دیگر همان جهاد است پس از 48 سال. و ایمان به این رابطه و تبلور را شیعه هیچگاه از دست نهشته است. و بیخود نیست كه بیش از 1300 سال است كه از جمله در زیارت حضرت ابوالفضل العباس- علیه السلام- می خواند: «اشهد و اشهد الله انك مضیت علی ما مضی به البدریون»- من گواهم... كه تو در همان راهی شهید شدی، كه شهدای بدر شهید شدند. یعنی شیعه، خلافت امثال یزید را خلافت جاهلیت می داند نه خلافت اسلام.
    9. نزار قبانی.