کد مطلب:74717 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:473

بعد اجتماعی و سیاسی تقوا











بخش دوم، بعد اجتماعی و سیاسی تقوا و در واقع پذیرفتن مسوولیتهای اجتماعی و سیاسی است كه از تقوی برمی خیزد و فرد متقی در حالیكه در اوج تقوی و در اوج خودسازی است، باید در اوج فعالیتهای سیاسی و اجتماعی باشد. آنها كه به بهانه ی تقوی و زهد از جامعه كنار می كشند و در فعالتهای عمومی شركت نمی كنند، باید جواب امام امیرالمومنین (ع) را بدهند.

باز در خطبه ی همام كه از تقوی و متقین سخن می گوید و نشانه های آنها را بر می شمارد، می فرماید:

فمن علامه احدهم انك تری له قوه فی دین و حزما فی لین و ایمانا فی یقین و حرصا فی علم و علما فی حلم و صبرا فی شده.[1].

فرد باتقوا كسی است كه علاوه بر جنبه های عبادی و شب زنده داریها و خودسازیها، نیرومندی در دین و صبر در شدائد دارد. آیا كسی كه كنج عزلت گزیده و در گوشه ای به عبادت نشسته و دور از سیاست به مطالعه پرداخته، شدتی برای او هست و صبری لازم دارد؟ هرگز، ابرقدرتها و توطئه گران با

[صفحه 30]

كسانی كه تنها مطالعه می كنند كاری ندارند: شما ده سال در گوشه ی كتابخانه ای در یك زمینه ی علمی تحقیق كنید، هیچكس با شما كاری ندارد اما اگر بخواهید نتیجه ی این تحقیق را در جامعه پیاده كنید، آن وقت، مشكلات، خود را نشان می دهند و باید با سرپنجه ی صبر و تدبیر آن را به پیش برید.

فرد باتقوی از زیر بار مسوولیتها و كارهای حساس، شانه خالی نمیكند، او مشتاقانه می پذیرد و سختیها و مشكلاتش را هموار میكند. شما ببینید اسوه و نمونه كامل عصر خودمان، امام امت را كه در سن هشتاد و چند سالگی، چگونه مملكت، بلكه دنیا را زیر نظر دارد و برنامه می دهد و دنبال میكند وبا همه ی سختیها و فشارها، ذره ای یاس و ضعف به خود راه نمی دهد. این نمونه ی فرد باتقوی است، پس هر كس تقوایش بیشتر است، باید در برابر مشكلات اجتماعی، صبورتر باشد:« فی الزلازل و قور»، در سختی ها و مشكلات جانكاه، چون كوه استوار است و با استقامتی كه از پایگاه تقوی الهام می گیرد، بر مشكلات پیروز می گردد.

مگر امام و ملت نمی دانستند كه این انقلاب بنیادین به سادگی به هدف نمی رسد؟ بنابراین با توجه به عظمت هدف، كوه توطئه ها و دشمنی ها را هم می دیدند.

امام بزرگوار در همان سال 42 كه در مسجد اعظم قم سخنرانی فرمود، درست به خاطر دارم و طنین صدای او در گوشم هست كه می فرمود:

اگر این انقلاب، صد هزار كشته هم بدهد، جا دارد تا از اسلام دفاع شود.

قسمت دیگر بحثم در رابطه با عبادت و تقوی است. فرد باتقوی، علاوه بر مسوولیتهای اجتماعی و سیاسی و ابعاد مختلفی كه بدان اشاره شد، بعد مهم دیگری را نیز دارد و آن حالت نیایش و عرفانی است كه او را به ملكوت اعلی می برد و احساس محبت الهی را به او می دهد. بعد خاص انسان،بعد

[صفحه 31]

عبادی او است. فرد باتقوی، علاوه بر خودسازی و ترك گناه، یك جنبه دیگری باید داشته باشد كه راز و نیاز با خداست. جمله ای از استاد شهید « آیت الله مطهری» نقل می كنم. ایشان در جلسه تفسیر قرآن می فرمود كه مسلمان واقعی، بدون عبادت و نیایش، مخصوصا شب زنده داری و نماز شب، تحقق نمی یابد. اگر مسلمان، چند دقیقه پیش از اذان صبح از خواب برنخیزد و با خدا راز و نیاز نكند و نماز شب نخواند و از خوب و خشیت الهی، اشك بر گونه هایش جاری نشود، او نمی تواند یك مسلمان كامل باشد. این حالت عبادی و عرفانی به اندازه ای ضرورت دارد كه جا داشت از واجبات باشد، اما خداوند برای اینكه تكلیفی شاق بر امت اضافه نشود و آنها به زحمت نیفتند، واجب نكرد، به تعبیر علمی، اقتضای وجود دارد ولی مانعی هم در كار بود. فرد باتقوی در كنار كلیه ی مسوولیتها اعم از اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، باید بیداری شب و راز و نیاز با خدا را فراموش نكند.

امام (ع) در همان خطبه همام می فرماید:

اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن...[2].

پرواپیشگان هنگامیكه شب فرا می رسد آماده عبادت و ورود به دریای نور و جهان وجد و سرور معنوی می گردند. مگر می شود فرد باتقوی در خواب فرو رود و از حضور در محضر محبوب، بهانه آورد؟ مگر می شود عاشق شیدای دلخسته خوابش ببرد و از وصل معشوق غفلت كند؟ آری، متقین، شب را در برابر خدا به نماز می ایستند، قرآن را باز می كنند، آیات نورانی قرآن را با عشق و شور می خوانند، گویا همه ی وجودشان، آیات خدا را زمزمه می كند و از هر سلولی، ندای انا العبد به گوش اهل دل می رسد.

[صفحه 32]

فاذا مروا بآیه فیها تشویق ركنوا الیها طمعا.[3].

وقتی آیات تشویق را می خوانند یا می شنوند گویا دارند حقایق و وعده های الهی را می بینند و آنگاه كه به آیه عذاب می رسند، گوش های دلشان باز می شود:

اصغوا الیها مسامع قلوبهم

نمی گویند آن حضرت خوب گفته است، نه، این حقایق و علوم را با جانشان لمس می كنند، گویا دارند این عذابها را می بینند و احساس می كنند. اینقدر برایشان یقینی شده است:

فهم حانون علی اوساطهم مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فی فكاف رقابهم[4].

ببینید چگونه دارند راز و نیاز می كنند، این افراد باتقوی قامتشان را خم می كنند، چهره های خود را بر خاك می سایند و دستها و زانوهای خود را در برابر خدا بر خاك می گذارند. از خدا چه می خواهند؟ از خدا می خواهند كه جانهایشان را آزاد كند. این را علی (ع) می گوید، همان علی (ع) كه در نخلستانهای كوفه هنوز صدای گریه و مناجاتش به گوش هوش می رسد، هنوز شهر كوفه آن صدای ملكوتی را چون زنگ در گوش دارد.

پایان



صفحه 30، 31، 32.





    1. نهج البلاغه، خطبه ی 184.
    2. نهج البلاغه خطبه 184.
    3. نهج البلاغه، خطبه 184.
    4. نهج البلاغه خطبه 184.