کد مطلب:78276 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:431

مقام اهل بیت پیامبر در کلام امام علی











نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ینابیع الحكم، ناصرنا و محبنا ینتظر الرحمه و عدونا و مبغضنا ینتظر السطوه.[1].

«ما (ائمه ی اطهار علیهم السلام) شجره ی نبوت و پایگاه رسالت و مركز آمد و شد فرشتگانیم. ما معدنهای علم و سرچشمه های حكمت هستیم. یاوران و دوستداران ما چشم به راه رحمت خدا و دشمنان و بدخواهان ما در انتظار خشم و عذاب پروردگار می باشند».

در این فراز از سخنان امام علی (ع) به امتیازات ویژه ی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام كه فقط در انحصار ایشان است اشاره شده است. بیان فضایل و كرامات عترت پاك پیامبر (ص) از زبان امام موحدان، به دلیل آگاه كردن مردم از شرافت و فضیلت و كرامت اهل بیت (ع) و اتمام حجت نسبت به منافقان كور دل و مخالفان تیره بخت است. تصریح امام به فضایل و امتیازات و ویژگیهای انحصاری اهل بیت عصمت و طهارت

[صفحه 29]

علیهم السلام، بیانگر حقایق ذیل است:

1- ما (اهل بیت پیامبر (ص) شجره ی نبوت و پایگاه رسالت و مركز آمد و شد فرشتگان می باشیم. ارتباط نزدیك و پیوند خونی و حیاتی اهل بیت پیامبر اكرم (ص) كه خدایشان به وصایت و امامت برگزیده، با شخص رسول الله فضیلت ممتازیست كه فقط به آنها اختصاص دارد و هیچیك از اصحاب آن حضرت از چنین فضیلتی برخوردار نیستند. ائمه ی اطهار كه جان جهانیان فدای ایشان باد، چهره های روشن و مقدسی هستند كه خون پیامبر (ص) در رگهای آنها جریان دارد و زعامت و رهبری امت اسلامی را بر اساس نص صریح قرآن و سفارش و نصب پیامبر اكرم (ص) عهده دار شده اند. و برای این مهم و امر خطیر و حیاتی چه كسی از عترت پاك و مطهر آن حضرت شایسته تر؟ چرا كه ایشان در دامان وحی و در مهد عصمت و طهارت كه خدای توانا قداست و طهارت آن را تصریح فرموده، پرورش یافته اند به دلیل آیه ی كریمه ی:

انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا.[2].

از آنجا كه بیت امام علی (ع) به مانند قلب مطهر پیامبر (ص) از هرگونه رجس و آلودگی پاك و مطهر است، فرودگاه فرشتگان و ساكنان حرم ستر عفاف ملكوت اعلی است. و این فضیلت فقط به فقط در انحصار اهل بیت پیامبر و عترت معصوم او است. با این همه فضایل و الطاف خاص الهی نسبت به عترت رسول الله و آن همه سفارش و تاكید پیامبر اعظم در

[صفحه 30]

ارتباط با توسل و تمسك به عترت خود، كه ثقل كبیر و یكی از ثقلین بازمانده از پیامبر می باشند، آیا كسی سزاوارتر و بایسته تر از اهل بیت آن بزرگوار به امر وصایت پیامبر (ص) و امامت امت اسلامی وجود داشت؟

2- ما (عترت پیامبر ص) معدنهای علم و سرچشمه های- همیشه جوشان- حكمت هستیم. یكی از فضایل و امتیازات ویژه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام علم بی نهایت و حكمت بی پایان ایشانست، به گونه ای كه حتی مخالفان و منكرین آنها نیز به آگاهی، دانائی، بصیرت، علم و حكمت بی پایان آنان اعتراف كرده اند. و این واقعیتی غیر قابل انكار در تاریخ اسلام است، كه ضبط و ثبت آن در تاریخ به فراوانی موجود است. و دلیل بر صحت این ادعا همین بس كه همواره ائمه ی اطهار علیهم السلام در برابر مردم به علم و حكمت بی نهایت خویش كه از علم و حكمت الهی الهام می گیرد اشاره فرموده اند. و در این باره در گستره ی تاریخ اسلام احدی در مخالفت با این فضیلت آشكار سخن نگفته و بلكه در تایید و تصدیق آن اعترافات بی شماری ابراز و ثبت شده است. به منظور بشارت پیروان صادق اهل بیت معصوم پیامبر و آگاهی افزونتر امت اسلامی نسبت به بصیرت و علم ائمه ی اطهار (ع) به نقل چند حدیث بسنده می شود:

قال امیرالمومنین علیه السلام: یا سلمان و یا جندب! قالا: لبیك یا امیرالمومنین. قال علیه السلام: انا الذی حملت نوحا فی السفینه بامر ربی و انا الذی اخرجت یونس من بطن الحوت باذن ربی، و انا الذی جاوزت بموسی بن عمران البحر بامر ربی و انا الذی اخرجت ابراهیم من النار باذن ربی و انا

[صفحه 31]

الذی اجریت انهارها و فجرت عیونها و غرست اشجارها باذن ربی.[3].

«امیرالمومنین امام علی (ع) سلمان و جندب (ابوذر) را فراخواندند، و آن دو، حضرت را پاسخ گفته و اجابت كردند. آنگاه امام علیه السلام فرمود:

من آن كسی هستم كه به فرمان پروردگارم نوح نبی را در كشتی برده و به سامان رسانیدم. و من كسی هستم كه به دستور خدایم یونس پیامبر را از شكم ماهی بیرون آوردم. و منم آنكه به امر آفریدگار خویش موسی بن عمران را از دریا عبور داده ام. و من همان كسی هستم كه به اذن پروردگارم ابراهیم خلیل را از آتش نمرود رهایی داده و بیرون آوردم. و نیز من آن كسی هستم كه به فرمان خدای خود نهرهای زمین را جاری و چشمه های آن را روان و درختان را كاشته ام.»

قال علی (ع): یا طلحه ان كل آیه انزلها الله علی محمد (ص) عندی باملاء رسول الله و خطی بیدی. و تاویل كل آیه انزلها الله علی محمد (ص) و كل حلال و حرام، او حد او حكم تحتاج الیه الامه الی یوم القیامه عندی مكتوب باملاء رسول الله (ص) و خطی بیدی حتی ارش الخدش، قال طلحه: كل شی ء من صغیر او كبیر او خاص او عام او كان او یكون الی یوم القیامه فهو مكتوب عندك؟ قال علیه السلام: نعم و سوی ذلك ان رسول الله (ص) اسر الی فی مرضه مفتاح الف باب فی العلم، یفتح كل باب، الف باب و لو ان الامه بعد قبض رسول الله (ص) اتبعونی و اطاعونی لاكلوا من فوقهم و من

[صفحه 32]

تحت ارجلهم.[4].

«امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

ای طلحه! حقیقت این است كه هر آیه ای را كه خدای بر پیامبر خویش فروفرستاد، به املاء رسول خدا و به خط من در دست من است. و تاویل هر آیه ای را كه خدا بر محمد (ص) فرستاده و هر حلال و حرامی، یا حد و حكمی كه تا روز رستاخیز امت اسلامی به آن نیازمند است، با املاء رسول حق تعالی و نوشته ی من نزد من است، حتی دیه ی جراحت و خراش و اثر آن.

طلحه گفت: آیا همه چیز از كوچك و بزرگ، یا خاص و عام و یا آنچه بوده و باشد تا روز قیامت نزد شما مكتوب و نوشته موجود است؟ امام فرمود:

آری و غیر از این رسول خدا (ص) در بیماری خویش كلید رازها و اسرار هزار باب علم را به من سپرد، كه هر دری، هزار در دیگر از علم را بگشاید. ای طلحه! به راستی اگر این امت پس از رحلت پیامبر خدا (ص) از من فرمان می بردند و مرا پیروی می كردند، از بالای سر و زیر پاهای خود روزی می خوردند (كنایه از اینكه آسمان و زمین را برای آسایش و رفاه ایشان، نعمت و روزی فرامی گرفت).

عن ضریس قال، كنت مع ابی بصیر عند ابی جعفر فقال له ابوبصیر: بما یعلم عالمكم جعلت فداك؟ قال:

یا ابا محمد ان عالمنا لایعلم الغیب و لو و كل الله عالمنا الی نفسه، كان

[صفحه 33]

كبعضكم و لكن یحدث الیه ساعه بعد ساعه.[5].

«ضریس گفت با ابوبصیر نزد امام باقر علیه السلام بودیم، ابوبصیر گفت: فدای شما شوم، امام دانا از شما خانواده با چه چیز- حقایق امور عالم را- می داند؟ امام (ع) فرمود:

ای ابا محمد دانای ما غیب نمی داند و اگر خدا دانای ما را به نفس خود واگذارد، او مانند یكی از شما باشد، ولی خداوند ساعت به ساعت به دانش او می افزاید».

فی الكافی عن محمد بن مروان قال سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول: ان الامام یسمع فی بطن امه فاذا ولد خط بین كتفیه: «و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السمیع العلیم»[6] فاذا صار الامر الیه، جعل الله له عمودا من نور یبصر به ما یعمل اهل كل بلده.[7].

«در كتاب كافی از محمد بن مروان روایت شده كه گفت: شنیدم امام جعفر صادق (ع) فرمود:

به راستی امام در شكم مادر خود می شنود و هنگامی كه به دنیا می آید در میان دوشانه اش این آیه نوشته شده است: (و كلام پروردگار تو از روی راستی و عدالت به حد كمال رسید و هیچ كس نمی تواند آن را تغییر و تبدیل كند و او خدای شنوا و دانا- به گفتار و كردار آفریدگان- است) و آنگاه كه امر امامت و رهبری مردم به وی تفویض شود، خدا ستونی از نور برای او فراهم آورد، كه به واسطه ی آن كردار مردم هر شهری را ببیند».

[صفحه 34]

عن حارث بن مغیره عن ابی عبدالله (ع) قال:

ان الارض لا تترك بغیر عالم، قلت الذی یعلم عالمكم ما هو؟ قال: وراثه من رسول الله (ص) و من علی بن ابی طالب علم یستغنی به عن الناس و لا یستغنی الناس عنه، قلت: و حكمه یقذف فی صدره او ینكت فی اذنه؟ قال ذاك و ذاك.[8].

«حارث بن مغیره از بیان امام صادق علیه السلام روایت كرد، كه امام (ع) فرمود:

به راستی زمین بدون عالم و دانا رها نشود، حارث گوید كه عرض كردم: آنچه كه عالم شما خانواده را تعلیم می دهد چیست؟ امام علیه السلام فرمود:

میراثی از پیامبر خدا و از- سر سلسله ی اوصیاء- علی بن ابیطالب (ع) است. و آن دانشی است كه به واسطه ی آن از مردم بی نیاز و مردم به او نیازمند می باشند. گفتم- ای حجت خدا- و آن عبارتست از حكمتی كه در دل امام افتاده و یا در گوشش نواخته می شود؟ امام صادق علیه السلام فرمود: هم اینست و هم آن».

و فی الكافی عن الكاظم علیه السلام قال:

ان الامام لا یخفی علیه كلام احد من الناس و لا طیر و لا بهیمه و لا شی ء فیه الروح، فمن لم تكن هذه الخصال فیه فلیس هو بامام.[9].

«و در كتاب اصول كافی از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت

[صفحه 35]

شده كه آن حضرت فرمود:

سخن هیچ آدمی زاده، پرنده، حیوان و بالاخره هیچ جانداری بر امام پوشیده نیست و هر كس كه این صفات را دارا نیست، امام نمی باشد».

عن ابی عبدالله علیه السلام: اذا اراد الامام ان یعلم شیئا، اعلمه الله ذلك.[10].

«امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه امام اراده به دانستن چیزی فرماید، خدایش تعلیم دهد».

3- یاوران و دوستداران ما (ائمه ی اطهار علیهم السلام) چشم به راه رحمت خدا و دشمنان و بدخواهان ما در انتظار خشم و عذاب پروردگار باشند.

سومین فضیلت از فضایلی كه امام ناطق به حق علی بن ابیطالب علیه السلام برای عترت معصوم پیامبر خدا بیان فرموده و در كلام آن حضرت می درخشد، فضیلتی است كه ثمره ی آن نصیب دوستان می شود و مخالفان اهل بیت عصمت و طهارت نیز نصیب خود را می یابند. و آن بشارت دوستان عترت پاك رسول خدا به رحمت پروردگار و انذار مخالفان و منكرین ایشان به خشم و عذاب الهی است. این مژده ی رحمت به هواخواهان و طرفداران اهل بیت رسول الله (ص)، و بشارت عذاب و دوزخ به دشمنان و مخالفان آنان، كه در كلام امام علی (ع) جلوه می كند، از سخن بلیغ و كلام فصیح پیامبر اعظم در حدیث غدیرخم در حجه الوداع الهام گرفته است. آنجا كه پیامبر اكرم (ص) امیرالمومنین علی بن ابیطالب

[صفحه 36]

(ع) را به وصایت و خلافت خود و امامت امت اسلامی به فرمان خدای حكیم منصوب كرده و در آن هنگامه ی امیدبخش و زندگیساز خدای را به نیایش و ستایش برخاست و در پایان از خدای سبحان درخواست كرد، تا دوستان علی (ع) را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن داشته باشد. از آن زمان به بعد به پیروی از سنت حسنه ی رسول الله، ائمه ی اطهار علیهم السلام همزبان با پیامبر اكرم (ص) به دوستداران امام علی (ع) و فرزندانش، كه حجتهای بالغه ی پروردگارند مژده ی رحمت و به بدخواهان و منكران آنها وعده ی عذاب و دوزخ داده اند. در ذیل احادیثی از زبان گویا به حق رسول الله در ارتباط با این بشارت نقل می شود، تا مگر موجبات نشاط و سرور و امید دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) و اسباب حزن و اندوه و یاس و هلاك دشمنان ایشان فراهم آید.

عن النبی (ص) عن جبرئیل، عن میكائیل، عن اسرافیل عن اللوح عن القلم قال یقول الله عز و جل:

ولایه علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.[11].

«پیامبر اكرم (ص) به نقل از جبرئیل و میكائیل و اسرافیل از لوح و از قلم فرمود: خدای عز و جل می فرماید:

ولایت علی بن ابیطالب (ع) دژ و حصار من است و هر كس به دژ من در آید از عذاب من در امان باشد».

عن ابن عباس و انس عن النبی (ص) قال:

[صفحه 37]

اذا كان یوم القیامه و نصب الصراط علی جهنم، لم یجز علیه الا من معه جواز ولایه علی بن ابی طالب،[12] و ذلك قوله تعالی: «وقفوهم انهم مسئولون».[13].

«ابن عباس و انس از پیامبر اكرم (ص) روایت كرده اند كه آن حضرت فرمود:

هنگامی كه قیامت فرا رسد و پل صراط بر جهنم نصب شود، هیچ كس از آن پل نگذرد مگر اینكه برگ امان ولایت علی بن ابیطالب با او باشد. و این معنی سخن حق تعالی است كه فرمود: نگاهشان دارید، چرا كه ایشان مورد بازخواست و سوال می باشند».

عن ابن عباس قال: قال رسول الله (ص):

ولایه علی بن ابی طالب ولایه الله و حبه عباده الله و اتباعه فریضه الله و اولیاوه اولیاء الله و اعداوه اعداء الله و حربه حرب الله و سلمه سلم الله عز و جل.[14].

ابن عباس گوید كه پیامبر خدا (ص) فرمود:

ولایت علی بن ابیطالب ولایه الله است. دوستی او عبادت خدا و پیروی از او فریضه و واجب الهی است. و اولیاء و دوستان علی (ع) دوستان خدا، دشمنان او دشمنان خدا، جنگ با او جنگ با خدا و صلح با او صلح با خدای عز و جل است».

قال رسول الله (ص): یا علی انت ولی الناس بعدی فمن اطاعك فقد

[صفحه 38]

اطاعنی و من عصاك فقد عصانی.[15].

«پیامبر خدا (ص) فرمود: یا علی! تو پس از من ولی و راهنمای مردمی، هر كس تو را پیروی كند از من پیروی كرده و هر كس از تو اطاعت نكند، مرا فرمان نبرده است».

عن ابی الحسن علیه السلام قال: ولایه علی مكتوبه فی جمیع صحف الانبیاء و لن یبعث الله نبیا الا بنبوه محمد و وصیه علی صلوات الله علیهما.[16].

«حضرت ابوالحسن امام موسی بن جعفر (ع) فرمود:

ولایت امام علی (ع) در صحیفه های همه پیامبران نوشته شده است. و خدا هرگز پیامبری را مبعوث نفرموده، مگر آنكه ایشان را به پیامبری محمد (ص) و وصایت و جانشینی علی صلوات الله علیهما سفارش كرده است».

عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص):

من احب ان یحیا حیاه تشبه حیاه الانبیاء و یموت میته تشبه الشهداء و یسكن الجنان التی غرسها الرحمان فلیتول علیا و لیوال ولیه و لیقتد بالائمه من بعده فانهم عترتی خلقوا من طینتی. اللهم ارزقهم فهمی و علمی و ویل للمخالفین من امتی، اللهم لا تنلهم شفاعتی.[17].

«ابوجعفر امام محمد باقر علیه السلام فرمود كه رسول خدا (ص) فرمودند:

هر كس دوست می دارد كه مانند پیامبران زندگی كند و مانند شهیدان

[صفحه 39]

بمیرد، و در بهشتی كه درختهای آن را خدای مهربان كاشته آرام بگیرد، باید پیرو امام علی (ع) بوده و دوستدار او را دوست بدارد. و به ائمه ی اطهار (ع) كه پیشوایان بعد از او می باشند اقتداء كند، چرا كه آنها فرزندان من هستند و از سرشت من آفریده شده اند. بار خدایا! فهم و دانش مرا به آنها روزی كن و وای بر كسانی از امت من كه با آنها ستیزه و مخالفت كند، خدایا شفاعت مرا نصیب آنان مكن».

قال رسول الله (ص): علی ولیكم بعدی، قالوا: رضینا بالله ربا و بمحمد (ص) نبیا و بعلی بن ابی طالب (ع) ولیا فانزل الله عز و جل:[18].

«و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون».[19].

پیامبر خدا (ص) فرمود: علی (ع) بعد از من ولی و سرپرست شماست، گفتند:

خوشحالیم كه پروردگار ما الله، پیامبر بزرگوار ما محمد (ص) و علی بن ابیطالب ولی و رهبر ما است. پس در این هنگام خدای عز و جل این آیه را نازل فرمود:

«و هر كس كه ولی و فرمانروای او خدا و پیامبر و اهل ایمانند (پیروز است) همانا حزب خدای پیروزمندانند».

عن مجاهد عن ابن عباس قال: رسول الله (ص):

اذا كان یوم القیامه امر الله جبرئیل ان یجلس علی باب الجنه فلا یدخلها الا من كان معه براءه من علی بن ابی طالب (ع).[20].

[صفحه 40]

«مجاهد به نقل از ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

هنگامی روز قیامت فرابرسد، خدای به جبرئیل فرمان می دهد تا بر در بهشت بنشیند و كسی را به بهشت وارد نكند، مگر آن كه برگ ورود از امام علی بن ابیطالب (ع) همراه داشته باشد».

عن ابی جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص):

التاركون ولایه علی، المنكرون لفضله، المظاهرون اعداءه خارجون من الاسلام من مات منهم علی ذلك.[21].

ابوجعفر امام محمد باقر علیه السلام فرمود، پیامبر خدا (ص) فرمود:

«آنان كه ولایت امام علی (ع) را ترك گفته، فضیلت او را انكار كرده، از دشمنان او پشتیبانی كنند و بر این حال بمیرند، خارج از دین اسلام مرده اند».

قال رسول الله (ص) لعلی (ع): یا علی انت منی و انا منك ولیك ولیی، و ولیی ولی الله و عدوك عدوی و عدوی عدو الله.[22].

«پیامبر خدا (ص) به علی (ع) فرمود:

ای علی! تو از منی و من از تو، دوستدار و پیرو تو، دوست و فرمانبردار من است. و دوستدار و مطیع من، فرمانبردار خداست. و دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا می باشد».

احادیثی كه در فوق بیان شد خوشه ای از خرمن انبوه بشارت به دوستان امام علی ( ع) و فرزندانش و انذار مخالفان امیرالمومنین و ائمه ی اطهار

[صفحه 41]

علیهم السلام بود. امید آنكه همین مختصر باعث روشنی دل و آرامش خاطر دوستان آن امام معصوم و سبب هدایت و نجات و باعث معرفت مخالفان آن بزرگوار شود، باشد كه پیش از فرارسیدن مرگ و دیدار عذاب دردناك الهی، به حق آن حضرت آشنا شوند و به مقام آن امام مبین معرفت یابند.

امام علی (ع) در یكی از خطبه های نهج البلاغه كه طی آن به بیان و شرح صفات و فضایل بی پایان خاندان محمد (ص) پرداخته می فرماید:

هم عیش العلم و موت الجهل، یخبركم حلمهم عن علمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حكم منطقهم، لایخالفون الحق و لایختلفون فیه، هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام، بهم عاد الحق فی نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته، عقلوا الدین عقل وعایه و رعایه، لا عقل سماع و روایه، فان رواه العلم كثیر و رعاته قلیل.[23].

«آنان (خاندان پیامبر ص) مایه ی حیات علم و سبب مرگ نادانی می باشند. شكیبایی آنها شما را از دانش آنان آگاه می كند و ظاهرشان از باطن آنها و خاموشی و سكوت ایشان از راستی و درستی گفتار آنان خبر می دهد. با حق مخالفت نمی كنند و درباره ی آن اختلافی ندارند. اینان (عترت پیامبر ص) اركان اسلام و پناهگاه مردم می باشند. به وجود ایشان حق به مرز و حد نهایی خود می رسد، باطل ریشه كن و زبانش از بیخ و بن بریده می شود. اهل بیت پیامبر (ص) دین را از گذرگاه فهم و بصیرت برای

[صفحه 42]

عمل به آن فرا گرفته اند، نه اینكه بدور از خرد آن را شنیده و برای دیگران بازگو كنند. چرا كه بازگوكنندگان علوم فراوانند ولی جانبداران آن اندك می باشند».

در این بخش از سخنان حكمت آفرین پیشوای پرهیزگاران، عالی ترین فضیلتها و ممتازترین صفات و ارزشهای اخلاقی كه در حیات اهل بیت رسول خدا متجلی است، از زبان حضرت علی علیه السلام در توصیف ایشان بیان شده است. فضایل و ویژگیهایی كه خداوند سخن و امیر ملك حكمت در شان و شخصیت ائمه ی اطهار علیهم السلام بیان فرموده است، در حدی از تعالی و عظمت و قداست قرار دارد كه فقط شایسته ی عترت معصوم پیامبر عزیز و بزرگوار اسلام است. و سوای آنان احدی از افراد انسان حتی تصور دستیابی به چنین قله ی رفیعی از سجایا و مكارم اخلاقی را توانمند نیست و در اندیشه و بیان هیچ نویسنده و گوینده ای، جز امام علی (ع) چنین وصفی از خاندان پاك پیامبر نمی گنجد. اندكی تامل در گفتار حقیقت بیان امام، خوانندگان عزیز را به این حقیقت نزدیك و با این واقعیت بیشتر آشنا می كند، آنجا كه فرمود:

هم عیش العلم و موت الجهل. (اهل بیت پیامبر (ع) باعث حیات علم و سبب مرگ نادانی اند). یكی از ارزنده ترین ارزشهای اخلاقی و مهمترین فضایل انسانی، دستیابی انسان به منابع علمی و سرچشمه های حیات بخش حكمت و معارف است، تا آنجا كه آدمی به زیور علم آراسته شود و درگیر و دار تلاش خستگی ناپذیر و بی پایان عمر به قله ی بلند علوم و اسرار عالم صعود كند، چندانكه در میان جوامع انسانی به صفت ممتاز عالم

[صفحه 43]

معروف شود. و در فرهنگ اسلامی بالاترین مقام و عالی ترین ارزشی كه هر مسلمان می تواند برای خود فراهم آورد، پایگاه علم همراه با تقوای خدا است. چرا كه حق تعالی در قرآن كریم سخن از عزت و رفعت دو گروه به میان آورده و آن دو گروه كه خدایشان رفعت و عزت بخشیده است، ایمان آورندگان به خدای یگانه اند و كسانی كه درجات و مراتب علمی را تحصیل كرده اند، آنجا كه فرمود:

یرفع الله الذین آمنوا منكم و الذین اوتوا العلم درجات و الله بما تعملون خبیر.[24].

«خدای مقام اهل ایمان و دانشمندان را (در هر دو عالم) رفیع می گرداند و خدا به آنچه (از نیك و بد) انجام دهید آگاه است».

و بسیار آیات دیگر و احادیث فراوان از زبان معصومین علیهم السلام، كه دلالت بر كرامت و شرف و فضیلت دانشمندان دارد و در حوصله و محدوده ی بحث ما نمی گنجد.

امام علی علیه السلام در یكی از حكمتهای نهج البلاغه شریف، مردم را مردگان و دانشمندان را انسانهای زنده و با نشاط معرفی می فرماید.[25] ولی اینجا كه سخن از كرامت و شرافت خدادادی اهل بیت پیامبر (ص) است، كلام امام اوجی دیگر و عظمتی چشمگیرتر گرفته است، تا آنجا كه آنها را نه تنها بزرگترین عالمان روزگار می داند كه همه ی دانشها و حكمتها و حقایق و اسرار كائنات در سینه و دل آنها جای گرفته است، بلكه مقام

[صفحه 44]

خاندان پیامبر از دیدگاه علم و حكمت به اندازه ای رفیع است، كه ایشان باعث حیات علم و نابودی نادانی اند. از دیدگاه حقیقت بین امام و در كلام هدایت بخش امیرالمومنین (ع) عترت معصوم پیامبر چهره های روشن و انسانهای مقدس و مطهری هستند، كه علم به حیات آنها زنده است و جهل و نادانی در پرتو وجود سراپا نور ایشان محو و نابود است. به بیان دیگر به وجود و حضور آنان، علم در كالبد زمانه حاضر است و با غیبت و شهادت اهل بیت پیامبر (ص) ابواب علم و حكمت به روی مردم هر عصری بسته است. و در غیاب آنها این امتیاز و فضیلت تنها در آثار باقیمانده از ایشان مانند احادیث و روایات و خطبه ها و حكمتها و نامه هایشان موجود و مشهود است.

لا یخالفون الحق و لا یختلفون فیه. (عترت پیامبر (ع) با حق مخالفت نمی كنند و درباره ی آن اختلافی ندارند).

دفاع از حق و همراهی و همگامی با آن یكی از ارزشمندترین مكارم اخلاقی است. و ارزش هر انسانی از دیدگاه هر مكتب فكری و عقیدتی، به میزان موافقت و همگامی و هماهنگی وی با حق است. آنها كه با تاریخ حیات انسان آشنایی دارند، به این حقیقت دست یافته اند، كه همه ی آنها كه مدعی طرفداری از حق و دفاع از حریم آن هستند، یا در ادعای خود صادق نیستند و یا تنها برای مدت محدودی از حق می گویند و از آن دفاع می كنند. و هنگامی كه مقام و موقعیت و منافع خودشان از سوی حق تهدید شود، به آسانی به ستیز و جدال با حق برمی خیزند و مقابله ی با حق را در جهت حفظ منافع و شئونات خویش، حق خود می دانند. و این واقعیت

[صفحه 45]

تلخی است، كه همه ی گستره ی تاریخ حیات انسان را پر كرده است. در رابطه با این جریان تلخ و ناخوشایند تاریخ، تنها به روزگار رسالت پیامبران الهی و ایام محدود حیات و امامت عترت پاك و معصوم پیامبر اسلام (ص) است، كه انسان در دوران زندگانی خویش شهد گوارای حقیقت را چشیده و شاهد دفاع صادقانه و قاطعانه ی اهل بیت رسول الله از حریم مقدس حق بوده اند. چرا كه به فرموده ی امام حق امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام، خاندان پاك و عترت معصوم پیامبر خدا (ص) مظهر حق و اقامه كنندگان و مدافعین راستین حق در صحنه ی پهناور زمین بوده اند، تا آنجا كه همه ی آنها در راه این مهم جان خود را فدا كرده و به مقام رفیع شهادت دست یافته اند.

عترت رسول الله (ص) در گذرگاه پر حادثه و لغزنده ی تاریخ همواره حق گفته اند، از حریم حق دفاع كرده اند و حیات و حركت ایشان براساس حق بوده است. و این امتیازیست كه تنها در انحصار خاندان پیامبر اكرم (ص) است و جز آنها كسی را توان چنین همتی والا و زندگی روشن و سعادت بخش نبوده و نیست. و این مهم در حیات اهل بیت پیامبر به دلیل معرفت كامل آنها از حق و عدم اختلاف ایشان در شناخت حقیقت و عرفان كامل نسبت به حق است. و به همین دلیل امام موحدان پرهیزگار حضرت علی النقی علیه السلام، در زیارت جامعه شیعیان را تعلیم فرمود، تا به هنگام زیارت اهل بیت رسول الله (ص) در نهایت اخلاص و اعتقاد خطاب به ایشان بگویند:

و الحق معكم و فیكم و منكم و الیكم و انتم اهله و معدنه و میراث النبوه

[صفحه 46]

عندكم...[26].

«و حق با شما (عترت پیامبر) و در میان شما و از شما و متوجه شما است و شما اهل حق و معدن حق هستید و میراث پیامبری نزد شما می باشد».

هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام. (خاندان پیامبر (ص) اركان اسلام و پناهگاه مردم می باشند). هر بنا و ساختمانی برای استواری و ماندگاری بیشتر در برابر حوادث طبیعی، نیازمند به اساس و اركانی محكم و استوار است. و هر چه اركان و پایه های یك ساختمان محكمتر و استوارتر باشد، عمر ساختمان و دوام آن در گذرگاه پرحادثه ی زمان بیشتر و بهره دهی آن فراوانتر است. فروپاشی و ویرانی هر بنایی نیز بر اثر درهم شكستن پایه ها و اركان آن ساختمان است. شریعت آسمانی اسلام در كلام امام علی (ع) كاخ رفیع و استوار و مفیدی را مانند است، كه اركان محكم و پایدار آن اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می باشند. و از آنجا كه این قائمه های ایمان و اخلاص و استوانه های استوار تقوا و فضیلت، به پایداری كوهستانهای عظیم و مقاوم استواراند، بنای توحید و كاخ اسلام از پانزده قرن پیش تا به حال و از حال تا قیام رستاخیز بزرگ كه هنگامه قیامت است، پای بر جا و استوار باقی خواهد بود. و حصار امن و امان بخش توحید و كاخ برافراشته ی اسلام در همه ی عصرها و برای تمامی نسلهای آدمی، پناهگاهی امن و امیدبخش می باشد، كه جاودانه بر پهنه ی

[صفحه 47]

بیكرانه ی گیتی پایدار و جلوه گر است. عترت رسول الله (ص) و دامان پر مهر و آستان امید آفرین ایشان، در گذرگاه تاریخ همیشه پناهگاه امن و ملجا امان، برای همه ی محرومان و ستمدیدگان از بندگان خدا بوده است. و همه ی كسانی كه از اطاعت شیطان، فرمانبرداری اهریمن نفس و ستم طاغوتهای ستمگر و خون آشام به تنگ آمده اند، روی به دامان امن و آستان امان ایشان آورده اند. چرا كه هر چه هدایت، سعادت، آرامش، رهایی، عشق، رستگاری، ایمان، آزادی و پیروزی است در خانه و سایه ی عنایت آنهاست. و همه ی آوارگیها، ناهنجاریها، انحرافها، شركها، گمراهیها، تباهیها و هلاكتها در جدایی و دوری از اهل بیت رسول خدا (ص) فراهم است. و دلیل اثبات این ادعا در لابلای اوراق تاریخ اسلام آشكار و خواندنی است. امت اسلامی به شهادت تاریخ در روزگار بعثت پیامبر (ص) شهد گوارای رحمت و اخلاق حسنه ی رسول الله و به روزگار امامت حضرت علی (ع) شیرینی عدالت و اخلاص امیرالمومنین (ع) را چشیده است. هنگامی كه امام حسن علیه السلام عهده دار امامت امت بود، مردم شاهد زیباترین شجاعت و نرمش قهرمانانه و صلح آفرین تاریخ بودند. امام حسین بن علی علیه السلام این جگرگوشه ی یگانه دخت پیامبر حضرت فاطمه ی زهرا (ع)، آیات ایمان و جهاد و اخلاص و عزت و شهادت را با قیام خونین خویش، برای همه ی آزادی خواهان تاریخ تفسیر كرد. و امت اسلامی از امام سجاد (ع)، این زیباترین روح پرستش و نیایش درس عبادت و آئین صبر، از امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) نشر و تعلیم دانش، از امام موسی بن جعفر (ع) تفسیر ایمان و استقامت، از امام علی بن

[صفحه 48]

موسی الرضا (ع) طریق رضا و توكل، از امام جواد (ع) شجاعت و سخاوت، از امام علی النقی برنامه ی زندگی ساز زهد و تقوا، از امام حسن عسكری (ع) پایداری در برابر محاصره و جسارت دشمن و از حضرت بقیه الله حجه ابن الحسن (ع) آئین صلح و صبر و صلاح و اصلاح و اقامه ی عدل و نشر علوم و گسترش قسط در همه جای گیتی را فراگرفته است. و در یك كلام از آستان قدس اهل بیت پیامبر (ص) همه ی خیرات، بركات، فیوضات، رحمت و عنایت الهی نصیب مردم شده است، تا مگر انسانها در سایه سار رحمت بخش وجود مقدس این اولیاء حق و اوصیاء رسول الله، به آرامش دنیا، فهم دین و پیروزی و رستگاری آخرت دست یابند.

بهم عاد الحق فی نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منیته...

«به وجود ایشان (عترت پیامبر ص) حق به جایگاه و حد نهایی خود می رسد، باطل ریشه كن می شود و زبان باطل از بیخ و بن بریده می شود».

در فراخنای گیتی و در عالم هستی، هر پدیده ای به تناسب و اقتضای وجود خویش از آغاز هستی تا پایان حیات، یك سیر تكاملی را در مسیر حیات به سوی كمال مطلق و مبدا آفرینش، به اراده خود و یا از گذرگاه جبر تكوینی می پیماید. و در برابر هر یك از این موجودات چه آنها كه مجبور و چه آنها كه صاحب اراده و مختارند، ظهور اسباب و عوامل ضد تكامل و تعالی امری قطعی و حتمی است. با این تفاوت كه در برابر موجودات فاقد اراده كه تابع جبر تكوینی هستند، عوامل و علل ضد تكامل برخاسته از طبیعت قرار می گیرد، ولی در برابر پدیده ها و موجودات صاحب اراده و آزاد، هم علل ضد تكامل مادی و هم نیروهای ضد تعالی غیر مادی و

[صفحه 49]

اهریمنی جلوه می كند. و انگیزه و اسباب سقوط و هلاكت و انحراف آنها را از مسیر كمال فراهم می آورد.

انسان كه به فرموده ی قرآن اشرف آفریدگان خدا است و در زیباترین هیات و نیكوترین تقویم، به شهادت آیه ی كریمه قرآن[27] لباس هستی پوشیده، از این جریان بركنار نیست. و آنگاه كه انسان به حق در مسیر كمال و رشد حركت می كند، به حدی از كمال دست می یابد كه مورد رشك فرشتگان قرار گرفته و به مقامی می رسد كه فرشته را راه نیست. همانگونه كه اگر سببهای ضد كمال راه را بر او ببندند، به حضیضی از ذلت و نكبت و بربریت سقوط می كند، كه هیچ چارپا و جنبنده ای به پستی او نباشد. از دیدگاه مذهب و چشم انداز عقل و منطق ضروری است، همه ی انسانهایی كه می خواهند به كمال برسند و هرگز از حق و حقیقت جدا نباشند، حضور و وجود اسوها و الگوهایی در دوران حیات، امری اجتناب ناپذیر است. از این گذرگاه خدای حكیم عترت معصوم رسول خدا (ص) را كه مظهر تام و تمام حق و حقیقتند، برای مردم اسوه و الگو قرار داده است. چرا كه ایشان در روزگار حیات خویش حتی لحظه ای از حق جدا نبوده اند، همواره نهایی ترین چهره و جلوه ی حق در سیما و آئینه ی دل ایشان تجلی كرده است. و اگر سخن به حقیقت گفته شود، باید گفت كه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خود، حقیقت محض و ملاك و میزان حق می باشند. و به اصطلاح اهل منطق وجود مقدس عترت پاك و

[صفحه 50]

معصوم پیامبر خدا، مصداق قطعی و حتمی حق در گذرگاه حیات می باشد. و با توجه به این حقیقت امیرالمومنین امام علی علیه السلام درباره ی آنان فرمود:

«به وجود ایشان (عترت پیامبر ص) حق به جایگاه و حد نهایی و متعالی خود می رسد».

یكی از بارزترین و آشكارترین مصادیق علل و اسباب ضد تكامل و تعالی در حیات انسان، باطل و جلوه ی آن در صورتهای گوناگون حتی در شكل نمایش حق است. با اندكی دقت و پژوهش در اسناد تاریخی بازمانده از امتهای گذشته، متوجه این واقعیت تلخ می شویم كه همواره در برابر هر جریان حق و جلوه ی هر حقیقتی باطل با چهره ی زشت و نامبارك خود ظاهر شده است. و با تمامی ترفندهای فریبنده ی خود سد راه حق شده و آن را از مسیر خود كه به كمال و عدل منتهی می شود، باز داشته و منحرف كرده است. و با كمال تاسف جلوه و جریان باطل در طول تاریخ از چنان شدت و سرعتی برخوردار بوده، كه بسیاری از مردم را از صراط روشن حق خارج كرده و به بیراهه ی ضلالت و همگامی با باطل كشیده است. و در این میانه بسیار مردانی كه به هواخواهی و طرفداری حق برخاسته بودند و سرانجام وسوسه ی باطل و شدت جریان و جاذبه ی حكومت آن، ایشان را به فرو غلطیدن در آغوش باطل و دلباختگی و سرسپردگی نسبت بدان مسرور و دلخوش كرده است. در میدان خطرناك ستیز با باطل و تلاش و جهاد در راه زوال و نابودی آن، توفیق هر كس به میزان حقانیت و شیفتگی و اعتقاد وی به حق بوده است. آنها كه از حق و حقیقت تنها با زبان دفاع كرده اند،

[صفحه 51]

پیروزیشان بر باطل پیروزی لفظی بوده، و كسانی كه مبارزه ی ایشان با ناحق از نفرت دل بوده، غلبه ی آنها بر باطل در حد پیروزی قلبی بوده و در نتیجه هیچگاه در دل سر سازگاری با باطل را نداشته اند ولی در آوردگاه جهاد با باطل چهره هایی روشن با قامتی استوار و قلبی مطمئن حضور پیدا كرده اند، كه در جدال با ناحق از اسلحه ی زبان و قلب و عمل بهره برده اند. و به همین دلیل مرگ آفرین ترین ضربه های جانگداز را بر قامت نامیمون باطل فرود آورده اند، تا آنجا كه موجودیت و هستی آن را از صفحه ی گیتی دست كم تا زمانی كه خود بوده اند، از میان برداشته اند. این دریادلان آئینه جان و این پاكباختگان جان بر كف كه همواره در میدان نبرد با باطل تا مرز شهادت و فناء فی الله خوش درخشیده اند و پیكره ی باطل كاری ترین ضربه های مهلك را از ناحیه ی ایشان پذیرفته، عترت معصوم پیامبر حق تعالی می باشند. اهل بیت پیامبر اكرم (ص) مومنان صالح، موحدان صادق و مخلصین شاهدی هستند، كه در چند ساله ی عمر محدود و سراسر فیض و رحمت خود، لحظه ای از هجوم و یورش به پایگاه باطل آرام نگرفته اند، تا آنجا كه به فرموده ی امام علی علیه السلام:

«به وجود اهل بیت پیامبر (ص) باطل، ریشه كن و زبان آن از بیخ و بن بریده می شود».

عقلوا الدین عقل و عایه و رعایه، لا عقل سماع و روایه، فان رواه العلم كثیر و رعاته قلیل.

«اهل بیت پیامبر (ص) دین را از روی فهم و بصیرت و برای عمل فرا گرفته اند، نه آنكه طوطیوار شنیده و تكرار كنند، چرا كه بیان كنندگان

[صفحه 52]

علوم فراوان و جانبداران آن اندك می باشد».

مردم در پذیرش دین به گروههای متفاوت تقسیم می شوند. بعضی از مردم هنگام ابلاغ شریعت از سوی اولیاء دین، به دلیل عدم امكان مقاومت و جبهه گیری در برابر آن تسلیم می شوند و به ظاهر ایمان می آورند، ولی در حقیقت نور ایمان به خانه ی دل آنها راه نیافته است. چنین مردمی از اسلام و حقیقت ایمان، تنها به عنوان بی محتوای مسلمانی دل خوش كرده اند. برخی دین را بی هیچ بصیرت و شناختی ناخود آگاه پذیرفته و تقلید می كنند و از اسلام و حقایق و علوم و معارف دینی هیچ بهره ای نبرده اند، ولی صادقانه به اصول دین و مبانی مذهب اعتقاد داشته، در اجرای احكام دین در حد توان خود می كوشند. گروهی از مردم نیز پس از مطالعه و تحقیق و پژوهش بسیار، از گذرگاه استدلال و استنباط عقلی و منطقی، دین خدا را پذیرفته و ایمان آنها بر اساس عقل و علم و معرفت است، ولی در رابطه با عمل، به همه ی احكام و موازین شرعی توفیق چندانی ندارند. و گاه مشاهده می شود كه در اعمال آنها ناخالصیها و خود بینی ها و غرورهای بی مورد، جای صفای دل و اخلاص در عمل را گرفته است. در این میانه مردانی دلیر با روحی بزرگ، قلبی پاك، ایمانی خالص عشقی خدائی، سینه ای سوخته و جانی روشن به فروغ جمال و جلال حق تعالی جلوه می كنند، كه ذكر خدا بر لب، ایمان به غیب در دل و روشنای هزاران خورشید در نگاهشان، آیات نور و ایمان و اخلاص و ایثار را تفسیر می كند.

این پاكیزه جانان نشان از سرادق قدس ربوبی و ملكوت اعلی دارند و

[صفحه 53]

تمامی وجودشان حكایت از عالم نور و صدق و صفا و حق و طهارت می كند. موحدان پاك نهادی كه دیده به جمال معشوق ازل و ابد دوخته، دین و دل به مهر و عشق او باخته، با درد و رنج و هجر و سوز و ساز و ناز و عتاب و هر چه كه از او و به سوی او باشد ساخته اند، مرغ روح ایشان را فضای گیتی تنگ است و سر سپردگی و دلبستگی شان به هر چه تعلق مادی و غیر دوست باشد، ننگ. در آئینه ی جانشان جمال حق تعالی جلوه كرده و در مینای دلشان شراب ناب ایمان و عشق، عقل تاجر پیشه را به بی خودی می خواند. از پنجره ی چشمانشان روشنای عشق و مهتاب مهر می تابد و ترنم گفتارشان تسبیح قدسیان و زمزمه ی دلنواز عرشیان را تداعی می كند. اینان وارثان صالح و صادق سلسله ی تابنده ی پیامبرانند، كه از سرزمین نور آمده اند، بندگان راستین حق تعالی و پرستندگان مخلص حضرت پروردگار می باشند و از سوی آفریدگار عالمیان فرمان دارند، تا مردم را به نور دعوت كنند و از شب و ظلمت بیم دهند. و از آنجا كه بنده ی آفتاب حقیقتند، در گوش جان آدمیان هر چه می گویند همه از آفتاب می گویند، باشد كه اهریمن سیاهی و تاریكی شرك و كفر را از حریم حیات و محیط زندگی مردم بتارانند.

این برگزیدگان حق تعالی و میراث بران پیامبر خدا (ص) كه از سلاله ی پاك و طاهر ابراهیم بت شكن می باشند، دین را با همه ی هستی و تمامی وجود خویش دریافته و از آن تا برآمدن جان دفاع كرده اند. و با شهامت و جرات می توان گفت كه ایشان- عترت رسول الله- تجسم عینی و عملی اسلام می باشند و آیه، آیه ی قرآن در لحظه، لحظه ی حیات آنها تفسیر می شود.

[صفحه 54]

و كلام حق آنها صدای رسای حضرت جبرئیل امین است، كه از حلقوم مطهر اهل بیت پیامبر اكرم (ص) آیات وحی و الهام الهی را در فضای عالم و در گوش جهانیان فریاد می كند. و براساس این حقیقت روشن و واقعیت انكارناپذیر، امام متقیان یعسوب الدین حضرت علی (ع) در وصف عترت معصوم و مطهر رسول الله (ص) فرمود: «عترت پیامبر خدا (ص) دین را از راه فهم و معرفت و برای عمل فراگرفته اند- دین با حیات ایشان درآمیخته- نه اینكه بدون تعقل و تدبر شنیده و تكرار كنند، زیرا بیان كنندگان علوم فراوان و طرفداران آن اندك می باشد».

نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و الابواب، و لا توتی البیوت الا من ابوابها، فمن اتاها من غیر ابوابها سمی سارقا. فیهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمان، ان نطقوا صدقوا و ان صمتوا لم یسبقوا، فلیصدق رائد اهله و لیحضر عقله و لیكن من ابناء الاخره فانه منها قدم و الیها ینقلب...[28].

«ما اهل بیت پیامبر (ص)- از جهت پیوند و نزدیكی به رسول الله- پیراهن تن او را مانندیم. ما اصحاب و خزانه داران- گنجینه های علوم و حكمت- و درهای (شهر علم) پیامبر خدا می باشیم. و هیچ كس به خانه ای جز از در آن وارد نمی شود و اگر كسی از در خانه وارد نشود، دزد نامیده می شود.

آیات كریمه ی قرآن (آنچه در مدح و منقبت است) درباره ی اهل بیت علیهم السلام فرود آمده و ایشان گنجهای خدای بخشنده و مهربان

[صفحه 55]

می باشند. هرگاه سخن بگویند، راست و درست می گویند و اگر ساكت باشند، كسی بر آنها در سكوت پیشی نگرفته است. (سكوت اهل بیت از علم و حكمت نشات گرفته است) امام هر قومی باید به ملت خود راست بگوید و در كارها عقل خود را بكار برد. و باید كه مرد آخرت باشد، زیرا از آنجا آمده و به آنجا باز می گردد».

یكی از دلایلی كه در ارتباط با موضوع خلافت پس از ارتحال و درگذشت پیامبر خدا (ص) و امامت امت اسلامی، ائمه ی اطهار علیهم السلام در مناظرات و احتجاجات خود به آن استدلال كرده اند، مساله ی قرابت و نزدیكی و پیوند نسبی و خونی اهل بیت عصمت و طهارت با رسول الله (ص) است. و از دیدگاه عقل و منطق و چشم انداز حكمت و انصاف و عدل، موضوع قرابت و نزدیكی و پیوند عترت پیامبر (ص) با آن حضرت، برهانی محكم و دلیلی استوار و حجتی قوی و غیر قابل انكار است. چرا كه به فرموده ی ائمه ی اطهار (ع) عترت رسول الله (ص) در دامان وحی پرورش یافته و از زلال حقیقت و معرفت قرآن با دست لطف و مهر و عنایت پیامبر اكرم (ص) سیراب و سرشار شده اند. و طراوت و طهارت و صفای خانه ی پیامبر اعظم (ص)، كه نشات گرفته از صفای وحی و طراوت قرآن و طهارت نفس زكیه ی رسول الله (ص) است، بر روح و قلب و اندیشه ی عترت او سخت تاثیر گذاشته است. این فضیلت و ویژگی ارزشمند تنها در انحصار اهل بیت پیامبر (ص) است و دیگر یاران و اصحاب وی از این امتیاز بی بهره و محروم می باشند.

دانشمندان علوم تربیتی و علمای روان شناس و زیست شناس معتقدند،

[صفحه 56]

در تكوین شخصیت و ساختار هویت انسان سه اصل مهم تاثیر قطعی و حتمی دارد، آن سه اصل عبارتست از:

1- وراثت (ژنتیك)، محیط، تربیت. و در رابطه با اصل وراثت عقیده دارند، كه مولود از والدین خود تحت تاثیر سه گونه وراثت است، وراثت جسمانی، وراثت عقلانی و وراثت اخلاقی. و این به معنی آنست كه هر مولودی از جهت ویژگیهای جسمانی پدر و مادر، خصوصیات عقلانی و میزان خردمندی، ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی آنها برخوردار می باشد. بر اساس این نظریه علمی ویژگیها و خصوصیات جسمانی، عقلانی و اخلاقی مثبت یا منفی پدر و مادر و حتی نیاكان هر مولودی در ساختار شخصیت و تربیت وی تاثیر قابل ملاحظه و غیرقابل انكار دارد.

2- محیط و شرایط مثبت و منفی، طهارت و یا آلودگی آن در تكوین شخصیت هر انسانی موثر است و این در جای خود با توجه به انواع محیط قابل بحث و بررسی است. ولی از آنجا كه حوزه ی بحث و محدوده ی مطلب مورد نظر در این كتاب بیش از این، فرصت بحث در این باره نمی دهد، تنها به بیان اینكه محیط در ساختار شخصیت انسان موثر است، بسنده می شود.

3- تربیت نیز از جمله ی اصولی است كه در تكوین شخصیت و رشد و تعالی روحانی انسان. تاثیر شایان و غیر قابل انكاری دارد. و هرگاه اصول و مبانی تربیتی از اصالت و هماهنگی با فطرت آدمی برخوردار باشد و مربی از صلاحیت اخلاقی و توان تربیتی كافی و لازم بهره مند باشد، حتما متربی از شایستگی و صلاحیت اخلاقی و تربیتی برخوردار خواهد بود. با توجه به نقش بنیادی سه اصل فوق در تكوین شخصیت انسان، اهل بیت

[صفحه 57]

رسول الله (ص) از صلاحیت و كفایت اخلاقی و تربیتی در حدی والا و متعالی و غیرقابل تصور برخوردار می باشند. چرا كه عترت رسول خدا (ص) از كرامت طهارت نسبت و عظمت و قداست سلسله و تبار بهره مند می باشند، كه آغاز آن ابراهیم خلیل (ع) و پایانش خاتم الانبیاء و افتخار اولیاء خدا حضرت محمد مصطفی است.

و در ارتباط با نقش موثر محیط در تربیت و تعالی و كمال انسان، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در كانون وحی و دامان تربیت رسول الله (ص)، و آغوش پاك و طاهر و مطهر یگانه بانوی عالم دخت گرامی پیامبر، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها پرورش یافته اند. و كدام محیط تربیتی سالمتر و پاكتر و روحانی تر از خانه ی پیامبر خدا و دامان فاطمه ی زهرا (ع) در گستره ی خاك و بستر تاریخ می توان یافت؟

تربیت و اصول و مبانی آن و نقش سازنده و موثر مربی در تربیت متربی، اصلی پذیرفته شده در تكوین شخصیت هر فرد است. در این رابطه اصول و مبانی تربیت عترت رسول الله (ص) از كتاب خدا قرآن مجید نشات گرفته است و آنها پروردگان قرآن و حقایق و علوم و معارف و احكام آن می باشند. و مربی ایشان خدا و پیامبرش و امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) می باشد. و چنین مكتب تربیتی و مربیانی برای احدی از مردم، جز خاندان رسول خدا (ص) فراهم نبوده است. و به حكم عقل و فرمان منطق و بر اساس عدل و انصاف كسانی شایستگی امامت و هدایت امت اسلامی را دارا می باشند، كه از دیدگاه تربیت، وراثت و محیط تربیتی ارزنده ترین و ممتازترین فضایل و نیكوترین شرایط را تحصیل كرده

[صفحه 58]

باشند. و این همه امتیازات تنها در حیات عترت رسول الله (ص) فراهم آمده و مشهود است. و به همین دلیل و با توجه به این امتیازات ویژه ی اهل بیت عصمت و طهارت امیرمومنان، امام موحدان و پیشوای پرهیزگاران حضرت علی (ع) در اثبات حقانیت امامت و ولایت خود و فرزندانش كه پس از رحلت پیامبر خدا، عهده دار امامت امت اسلامی می باشند، فرمود:

«ما اهل بیت پیامبر (ص) از جهت پیوند و نزدیكی به رسول الله (ص)، پیراهن تن او را مانندیم». آنچه باعث شگفتی و حیرت انسان می شود، این واقعیت تلخ و ناگوار تاریخی است، كه گروهی پس از شهادت رسول الله (ص) مدعی خلافت آن بزرگوار شدند و تنها دلیلی كه برای شایستگی خود نسبت به جانشینی پیامبر اكرم اقامه می كردند، این سخن ناگوار بود كه ما اصحاب بزرگ و سالمند پیامبر خدائیم و به خیال خام خود این امتیاز را برای خلافت بسنده و شایسته می دانستند و با این حال سخن حق و دلایل شرعی و عقلی اهل بیت را مبنی بر امامت آنها نپذیرفتند، تا آنجا كه امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: اگر صحابی پیامبر بودن برای خلافت وی ایجاد حق می كند، پس عترت معصوم او سزاوارترند. چرا كه ایشان ارتباط و پیوندشان با پیامبر خدا (ص) به اندازه ای نزدیك است، كه پیراهن تن او را مانند. ارتباط مستقیم و پیوند تنگاتنگ اهل بیت عصمت و طهارت با پیامبر اكرم (ص) چنانست، كه خون پیامبر خدا در رگهای آنان جاری، خلق و خوی او اخلاق ایشان، كتاب خدا و اسرار آن نزد آنها و سنت رسول الله (ص) سیره زندگانی آنان

[صفحه 59]

است. با این حال چه كسی به امامت امت و خلافت رسول خدا (ص) سزاوارتر از عترت وی می باشد؟ در حالی كه آن حضرت بارها به وصایت و امامت علی (ع) در روزگار حیات خویش تصریح فرموده است. و این حقیقتی است كه اسناد تاریخی و كتابهای حدیث و روایات اهل سنت و تشیع گواه گویای آن می باشد.


صفحه 29، 30، 31، 32، 33، 34، 35، 36، 37، 38، 39، 40، 41، 42، 43، 44، 45، 46، 47، 48، 49، 50، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59.








    1. نهج البلاغه فیض، خطبه 108.
    2. سوره ی احزاب، آیه 33.
    3. بحارالانوار، ج 26، ص 5.
    4. بحارالانوار، ج 26، ص 65.
    5. بحارالانوار، ج 26، ص 60.
    6. سوره ی انعام، آیه 115.
    7. المیزان، ج 7، ص 354.
    8. بحارالانوار، ج 26، ص 62.
    9. تفسیر صافی، چاپ قدیم، ص 362.
    10. بحارالانوار، ج 26، ص 57.
    11. بحارالانوار، ج 39، ص 246.
    12. بحارالانوار، ج 39، ص 202.
    13. سوره ی صافات، آیه 24.
    14. بحارالانوار، ج 40، ص 4.
    15. امالی مفید، ص 113.
    16. بحارالانوار، ج 26، ص 280.
    17. اصول كافی، ج 1، ص 399.
    18. المیزان، ج 6، ص 15.
    19. سوره ی مائده، آیه 56.
    20. مناقب ابن مغازلی، ص 131.
    21. محاسن برقی، ص 186.
    22. امالی مفید، ص 213.
    23. نهج البلاغه فیض، خطبه ی 239.
    24. سوره ی مجادله، آیه 11.
    25. الناس موتی و اهل العلم احیاء.
    26. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.
    27. لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم (سوره ی تین، آیه 4).
    28. نهج البلاغه فیض، خطبه 153.