کد مطلب:78301 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:362

تقوی و زهد امام











تجلی خورشید تقوا و درخشش اختر زهد و پارسایی در افق روشن حیات امام علی (ع)، به اندازه ای تابناك و چشمگیر و خیره كننده است، كه هر انسان خواستار تقوا و هر مومن شیفته ی زهد و پارسایی را مات و مبهوت خود كرده است. همه ی آنها كه می خواهند تجلی نهایی تقوا و نمایش زنده و سازنده ی زهد را در حقیقی ترین نمود آن، در صحنه ی حیات انسان تماشا كنند، باید به سیره ی زندگانی مولای پرهیزگاران و امام پارسایان علی بن ابیطالب علیه السلام چشم دوخته و آن را مورد بررسی و مطالعه ی دقیق قرار دهند. به منظور دستیابی به این مهم و آشنایی هر چند اندك و مناسب با این صحیفه، به جلوه های درخشنده و چشمگیری از تقوی و زهد امام علی (ع) در افق تابناك نهج البلاغه چشم می دوزیم.

و الله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها و لقد قال لی قائل: الا تنبذها عنك، فقلت: اعزب عنی،«فعند الصباح یحمد القوم السری».[1].

«به خدا سوگند، آنقدر به این پیراهنم وصله دوخته ام، كه از وصله كننده ی آن شرم دارم، گوینده ای به من گفت: چرا این جامه ی كهنه را به دور نمی اندازی؟

گفتم: از من دور شو، چرا كه در بامداد آن رهروان شبانه را ستایش

[صفحه 214]

می كنند».

برخی بر قامت رسای امام علی (ع) جامه ای كهنه و فرسوده و وصله دار دیدند، به آن حضرت گفتند: چرا اینگونه لباس می پوشی؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمودند:

یخشع له القلب و تذل به النفس و یقتدی به المومنون.

«با پوشیدن جامه ی كهنه دل فروتن شده و نفس سركش رام می شود. و مومنان راستین از این كار پیروی كرده و اینگونه عمل می كنند».

نوف ابن فضاله ی بكالی كه از اصحاب خاص امام علی علیه السلام است، روایت می كند شبی امام علیه السلام را دیدم، كه از بستر خویش بیرون آمد، به ستارگان آسمان نگاه كرد و فرمود:

یا نوف طوبی للزاهدین فی الدنیا الراغبین فی الاخره، اولئك قوم اتخذوا الارض بساطا و ترابها فراشا و مائها طیبا و القرآن شعارا و الدعاء دثارا، ثم قرضوا الدنیا قرضا علی منهاج المسیح...[2].

«ای نوف! خوشا به حال پارسایان در دنیا، كه دل به آخرت و سرای جاوید بسته اند. آنها كسانی هستند، كه زمین را فرش، خاك آن را بستر و آب آن را شربت گوارا- برای خود- قرار داده اند. پرهیزگاران قرآن را پیراهن و دعا به درگاه خدا را جامه ی زیرین خود برگزیده اند و همانند عیسی مسیح (ع) دنیا را از خود دور كرده و دل به آن نمی سپارند...».

امام پارسایان و مولای پرهیزگاران علی علیه السلام، هنگامی كه شنید،

[صفحه 215]

عثمان ابن حنیف انصاری كه از سوی آن حضرت عهده دار حكومت بصره بود، بر سفره های رنگین اشراف بصره نشسته است. نامه ای عتاب آمیز به وی نوشت و در آن نامه درباره ی روش حكومت و سیره ی زندگانی خود چنین فرمود:

الا و ان لكل ماموم اماما یقتدی به و یستضی ء بنور علمه، الا و ان امامكم قد اكتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه...[3].

«آگاه باشید، كه هر پیروی را پیشوایی است، كه از او پیروی می كند و از فروغ دانش امام خویش روشنی می یابد. به راستی كه امام شما از دنیا به پیراهن و ردایی و از میان خوراكیهای آن به دو قرص نان جوین بسنده كرده است...».

و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القز و لكن هیهات ان یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمه و لعل بالحجاز او الیمامه من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع، او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثی و اكباد حری...

ااقنع من نفسی بان یقال امیر المومنین و لا اشاركهم فی مكاره الدهر؟

او اكون اسوه لهم فی جشوبه العیش، فما خلقت لیشغلنی اكل الطیبات كالبهیمه المربوطه همها علفها، او المرسله شغلها تقممها، تكترش من اعلافها و تلهو عما یرادبها، او اترك سدی، او اهمل عابثا، او اجر حبل الضلاله، او اعتسف طریق المتاهه...[4].

[صفحه 216]

«و اگر می خواستم توانایی آن را داشتم كه به عسل پالوده، مغز گندم و بافته های پرنیانی دست یابم. ولی هیهات كه هوی و هوس بر علی (ع) پیروز شود و بسیاری حرص و آز مرا به گزینش طعامهای لذیذ برانگیزد، در حالی كه شاید در حجاز و یمامه كسی باشد، كه امید به یافتن قرص نانی نداشته و در همه ی عمر خود روی سیری را ندیده است.

هیهات كه من با شكمی انباشته از خوراك سر به بالین بگذارم، در حالی كه پیرامون مرا گرسنگان ناكام و جگر سوختگانی تشنه كام پر كرده است...

آیا به این دلخوش كرده و قانع باشم، كه به من امیرالمومنین بگویند، ولی من در ناگواریهای روزگار همراه و شریك مردم نباشم؟ و در تلخكامیهای زندگی پیشاپیش آنها گام بر ندارم.

به راستی كه مرا نیافریده اند، تا مانند چهارپای زمام گسیخته ای كه تنها فكر او علف او است و یا همانند حیوان به خود واگذار شده ای، كه كارش چریدن در خاكروبه ها و پر كردن شكم از علفهاست و از سرانجام خود غافل است، زندگی كنم.

آیا مرا آفریده اند تا بیكار مانده و بیهوده به خود رها شوم؟ و یا سر رشته دار گمراهی بوده و بی اندیشه در طریق سرگردانی گام گذارم؟...».

ابن عباس ماجرای گفتگوی خود را با امام علی (ع) در حالی كه عازم جنگ با مردم بصره بود، این گونه روایت می كند:

دخلت علی امیرالمومنین (ع) بذی قار و هو یخصف نعله فقال لی:

[صفحه 217]

ما قیمه هذه النعل؟ فقلت: لا قیمه لها، فقال علیه السلام:

و الله لهی احب الی من امرتكم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا...[5].

«روزی در ذی قار (محلی در نزدیك بصره) بر امیرالمومنین امام علی (ع) وارد شدم، آن حضرت را سر گرم تعمیر كفش خود دیدم، هنگامی كه امام (ع) مرا دید، به من فرمود:

ارزش این كفش كهنه چند است؟ گفتم هیچ ارزشی ندارد، امام فرمود: به خدا سوگند، این كفش فرسوده را از حكومت بر شما بیشتر دوست می دارم، مگر اینكه در سایه حكومت به اقامه ی حق پرداخته و باطل را نابود كنم...».

آنجا كه سخن از تقوای خدا و اطاعت فرمان پروردگار است و آنگاه كه سخن از پرهیز از گناه و دوری و باز داشت از معصیت خدای سبحان، امام علی (ع) نخستین امام تقوا پیشه و یگانه مرد صادق و پرهیزگاری است. در همین رابطه امام علیه السلام فرمود:

... ایها الناس انی و الله ما احثكم علی طاعه الا و اسبقكم الیها و لا انهاكم عن معصیه الا و اتناهی قبلكم عنها.[6].

«ای مردم! به خدا سوگند، من شما را به هیچ طاعتی- از خدا- وادار نمی كنم، مگر اینكه پیش از شما خود آن را انجام می دهم. و شما را از هیچ گناهی بازنمی دارم، مگر آنكه پیش از شما خود از آن روی برمی تابم».

امام پرهیزگاران خدا ترس و پیشوای پارسایان خدا خواه، امیرالمومنین

[صفحه 218]

علی (ع) پس از بازگشت از جنگ صفین، در محلی به نام حاضرین، نامه ای به فرزند عزیز خود امام حسن (ع) نوشت. این نامه كه حاوی وصیتهای امام علی (ع) به فرزند خود و همه ی پیروان صادق وی می باشد، سرشار از حكمت، موعظه، اسرار رستگاری، رموز فلاح و پیروزی و نصایح سودمندی است، كه انسان را به تقوا و پرهیز از گناه و نافرمانی خدای حكیم فرمان می دهد. امام علیه السلام طی این وصیت نامه ی مفصل با صراحت و روشنی تمام در نهایت قاطعیت، خطاب به فرزند و پیروان خود می فرماید:

و اعلم یا بنی، ان احب ما انت اخذ به من وصیتی تقوی الله و الاقتصار علی ما فرضه الله علیك...[7].

«و تو ای فرزند گرامی من! بدان كه محبوبترین مطلبی كه از سخنان من در این وصیت نامه باید فرابگیری، تقوا و پرهیزگاری است و بسنده كردن به آنچه كه خدا برای تو واجب كرده است...».

امام علی (ع) در رابطه با دلبستگی به دنیا، شوق به آن و طمع ورزیدن به مظاهر فریبایش به همه ی پیروان دانا و خردمند خود هشدار می دهد كه: اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع.[8].

«بیشترین لغزشگاههای خردها در پرتو جلوه و درخششهای آزها و هوسهاست».

آنجا كه امام علی (ع) در فضیلت اسلام سخن گفته و در بیان ارزشهای

[صفحه 219]

متعالی اسلام از شرف و عزت اسلامی بحث كرده، تقوی و ورع را از سجایای ممتاز و ارزنده ی اسلامی شمرده و در این رابطه می فرماید:

لا شرف اعلی من الاسلام و لا عز اعز من التقوی و لا معقل احسن من الورع و لا شفیع انجح من التوبه، و لا كنز اغنی من القناعه...[9].

«در دوران حیات انسان هیچ شرفی بالاتر از اسلام، عزتی برتر از تقوا، پناهگاهی استوارتر از پارسایی، شفاعت كننده ای رهایی بخش تر از توبه و گنجی بی نیاز كننده تر از قناعت نیست...».

از دیدگاه امام علی علیه السلام تقوی ارزنده ترین جلوه ی كرامت انسان و پرهیز از آنچه كه شبهه انگیز است، نهایی ترین مرز پارسایی و ورع می باشد. این حقیقت در كلام رسای امام علیه السلام متجلی است، آنجا كه فرمود:

... و لا كرم كالتقوی و لا قرین كحسن الخلق و لا ورع كالوقوف عند الشبهه و لا زهد كالزهد فی الحرام...[10].

«برای انسان، هیچ كرامتی مانند تقوی، همنشینی مانند اخلاق نیكو، پارسایی همانند توقف در برابر شبهات (اموری كه حقیقت آن آشكار نیست) و زهدی همچون پرهیز و بی میلی نسبت به حرام نیست...».

آنگاه كه امام علیه السلام در فضیلت تقوی و پرهیز از روی آوری و دلبستگی به دنیا و سفارش به مردم در رابطه با صبر بر سختیها و ناگواریهای دنیا سخن می گفت، ایشان را به اعتصام و چنگ زدن به رشته ی

[صفحه 220]

استوار تقوا، كه دستگیره ای محكم و پناهگاهی استوار است فرمان داده و می فرماید:

... فاعتصموا بتقوی الله فان لها حبلا و ثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته...[11].

«... ای مردم به رشته تقوا و پرهیزگاری چنگ زنید. چرا كه تقوای خدا رشته ای استوار، دستگیره ای محكم و پناهگاه امنی است، كه بلندای آن استوار و محكم است...».

گفتار امیرالمومنین امام علی (ع) پیرامون خواری دنیا و سفارشها و توصیه های آن بزرگوار در جهت گرایش به تقوا و روی آوری به پایگاه عفاف و عصمت و پارسایی در خطبه، خطبه ی نهج البلاغه آشكار و در صفحه، صفحه ی این كتاب شریف هویدا است. و اگر بخواهیم دیدگاه امام علیه السلام را درباره ی تقوا و زهد و پارسایی، در كلام و نوشته های آن امام همام بیان كنیم، كتابی دیگر و مجالی بیش از این می طلبد، كه از حوزه ی بحث این كتاب بیرون است. و بیان این مختصر به اقتضای بحث و به مناسبات تصویرگری سیمای امام علیه السلام در نهج البلاغه، لازم و ضروری می نمود و به همین دلیل اشاره ای هر چند اندك به آن شد.

بر اساس نام این كتاب (تجلی امامت در نهج البلاغه) كوشیدیم تا پرتوی از سیمای امام علیه السلام و تصویری از شخصیت و سیرت آن بزرگوار و عترت پاك و مطهر پیامبر خدا را در آئینه دل و صفحه ی دیدگان شیفتگان و شیعیان ایشان منعكس كنیم. ولی افسوس كه ظرفیت محدود

[صفحه 221]

عقلی و استعداد و توانایی اندك عرفانی انسان، ما را از شناخت دقیق و معرفت كامل نسبت به ائمه ی اطهار علیهم السلام، این حجتهای عظیم الهی و عترت مطهر پیامبر خدا (ص) باز می دارد. با اینهمه، گنجایش محدود و ضعف استعداد ذاتی انسان باعث نمی شود، كه هر كس در حد توان و قدرت درك و فهم خود، در ارتباط با شناخت و معرفت شان و حق ائمه ی اطهار تلاش نكند. چرا كه به حكم منطق «ما لا یدرك كله لایترك كله»، و به گفته ی شاعر خردمند:


آب دریا را اگر نتوان كشید
هم به قدر تشنگی باید چشید


اندیشه محدود، عقل سرگردان، ظرفیت اندك و دل كوچك آدمی كجا و همای سبكبال فكر، عقل كامل، روح بزرگ و قلب سلیم امام علی علیه السلام كجا؟ تا مگر این خاكیان گرفتار تخته بند تن را توان و امكان شناخت امام موحدان و سرور پرهیزگاران حضرت علی بن ابیطالب و یازده اختر تابناك آسمان ولایت و امامت فراهم آید.

اگر شناخت خورشید و دریافت فروغ تابناك آن از عهده ی شب پرگان بیگانه با نور ساخته باشد، معرفت و عرفان حقیقی ائمه ی اطهار علیهم السلام، این آیه های نور و جلوه های فروزان جمال و جلال الهی نیز برای انسانهای ناتوان و محدود و مغلوب شهوات امكان پذیر است. پیامبر اكرم (ص) در رابطه با عدم امكان شناخت كامل و معرفت حقیقی نسبت به رسول الله (ص) و عترت معصوم و مطهرش، در نهایت روشنی و با صراحت تمام فرمود:

یا علی ما عرف الله حق معرفته غیری و غیرك و ما عرفك حق معرفتك

[صفحه 222]

غیر الله و غیری.[12].

«یا علی! خدای را چنانكه شایسته ی اوست، جز من و تو كسی نشناخت. و تو را چنانكه حق توست، غیر از خدا و من كسی نشناخته است».

با این بیان روشن و كلام فصل رسول الله (ص) تكلیف همه ی انسانهای شیفته و مجذوب امام علی (ع) روشن است. و در این میان همه ی تلاشها و كنكاشهای عاشقان امام علیه السلام، بر اساس تكلیف شرعی و برخاسته از نیاز روح و عطش دل، در ارتباط با شناخت آن بزرگوار است. و در پایان همه ی این كوششها و طلبها حاصل هر كس به میزان عشق و تلاش و اخلاص و گنجایش اوست و گرنه دستیابی به حقیقت ذات و درك صفات آن امام همام برای انسان ممكن نیست. در این رابطه اندیشمند آگاه و شاعر عارف، ملای رومی جلال الدین مولوی سرود:


رومی نشد از سر علی كس آگاه
زیرا كه نشد، كس آگه از سر اله


یك ممكن و اینهمه صفات واجب
لا حول و لا قوه الا بالله


و من الله التوفیق و علیه التكلان


صفحه 214، 215، 216، 217، 218، 219، 220، 221، 222.








    1. نهج البلاغه فیض، خطبه 159.
    2. قصارالحكم، 1 -104.
    3. نهج البلاغه فیض، كتاب 4 -45.
    4. نهج البلاغه فیض، كتاب 15 -45.
    5. نهج البلاغه فیض، خطبه 33.
    6. نهج البلاغه فیض، خطبه 174.
    7. نهج البلاغه فیض، كتاب 31.
    8. نهج البلاغه فیض، حكمت 210.
    9. نهج البلاغه فیض، حكمت 363.
    10. نهج البلاغه فیض، حكمت 109.
    11. نهج البلاغه فیض، خطبه 232.
    12. بحارالانوار، ج 39، ص 84.