کد مطلب:95274 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:192

عمر











انتقاد نهج البلاغه از عمر به شكل دیگر است، علاوه بر انتقاد مشتركی كه از او و ابوبكر با جمله «لشد ما تشطرا ضرعیها» شده است، یك سلسله انتقادات با توجه به خصوصیات روحی و اخلاقی او انجام گرفته است. علی علیه السلام دو خصوصیت اخلاقی عمر را انتقاد كرده است:

اول خشونت و غلظت او. عمر در این جهت درست در جهت عكس ابوبكر بود. عمر اخلاقا مردی خشن و درشتخو و پر هیبت و ترسناك بوده است.

ابن ابی الحدید می گوید:

«اكابر صحابه از ملاقات با عمر پرهیز داشتند. ابن عباس عقیده خود را درباره مسأله «عول» بعد از فوت عمر ابراز داشت. به او گفتند چرا قبلا نمی گفتی؟ گفت از عمر می ترسیدم.»

«دره عمر» یعنی تازیانه او ضرب المثل هیبت بود تا آنجا كه بعدها گفتند: «درة عمر اهیب من سیف حجاج» یعنی تازیانه عمر از شمشیر حجاج مهیب تر بود. عمر نسبت به زنان خشونت بیشتری داشت، زنان از او می ترسیدند. در فوت ابوبكر زنان خانواده اش می گریستند و عمر مرتب منع می كرد، اما زنان همچنان به ناله و فریاد ادامه

[صفحه 175]

می دادند، عاقبت عمر ام فروه خواهر ابوبكر را از میان زنان بیرون كشید و تازیانه ای بر او نواخت زنان پس از این ماجرا متفرق گشتند.

دیگر از خصوصیات روحی عمر كه در كلمات علی علیه السلام مورد انتقاد واقع شده شتابزدگی در رای و عدول از آن، و بالنتیجه تناقضگوئی او بود، مكرر رأی صادر می كرد و بعد به اشتباه خود پی می برد و اعتراف می كرد.

داستانهای زیادی در این مورد هست. جمله «كلكم افقه من عمر حتی ربات الحجال» همه شما از عمر فقیه ترید حتی خداوندان حجله، در چنین شرایطی از طرف عمر بیان شده است. همچنین جمله «لولا علی لهلك عمر» اگر علی نبود عمر هلاك شده بود كه گفته اند هفتاد بار از او شنیده شده است. در مورد همین اشتباهات بود كه علی او را واقف می كرد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام عمر را به همین دو خصوصیت كه تاریخ، سخت آن را تایید می كند، مورد انتقاد قرار می دهد، یعنی خشونت زیاد او به حدی كه همراهان او از گفتن حقایق بیم داشتند و دیگر شتابزدگی و اشتباهات مكرر و سپس معذرت خواهی از اشتباه. درباره قسمت اول می فرماید:

«فصیرها فی حوزة خشناء یغلظ كلمها و یخشن مسها... فصاحبها كراكب الصعبة ان اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحم».

ابوبكر زمام خلافت را در اختیار طبیعتی خشن قرار داد كه آسیب رساندنهایش 161 شدید و تماس با او دشوار بود.. آنكه می خواست با او همكاری كند مانند كسی بود كه شتری

[صفحه 176]

چموش و سرمست را سوار باشد؛ اگر مهارش را محكم بكشد بینیش را پاره می كند و اگر سست كند به پرتگاه سقوط می نماید.

و درباره شتابزدگی و كثرت اشتباه و سپس عذر خواهی او می فرماید:

«و یكثر العثار فیها و الاعتذار منها».

لغزشهایش و سپس پوزش خواهی اش از آن لغزشها فراوان بود.

در نهج البلاغه تا آنجا كه من به یاد دارم از خلیفه اول و دوم تنها در خطبه «شقشقیه» كه فقراتی از آن نقل كردیم بطور خاص یاد و انتقاد شده است. در جای دیگر اگر هست یا به صورت كلی است و یا جنبه كنایی دارد، مثل آنجا كه در نامه معروف خود به عثمان بن حنیف اشاره به مسأله فدك می كند.

و یا در نامه 62 می گوید: «باور نمی كردم كه عرب این امر را از من برگرداند، ناگهان متوجه شدم كه مردم دور فلانی را گرفتند» و یا در نامه 28 كه در جواب معاویه نوشته و می گوید «اینكه می گویی مرا به زور وادار به بیعت كردند، نقصی بر من وارد نمی كند، هرگز بر یك مسلمان عیب و عار نیست كه مورد ستم واقع شود مادامی كه خودش در دین خودش در شك و ریب نباشد».

در نهج البلاغه ضمن خطبه ی شماره ی 219 جمله هایی آمده است

[صفحه 177]

مبنی بر ستایش از شخصی كه به كنایه تحت عنوان «فلان» از او یاد شده است. شراح نهج البلاغه درباره ی این كه این مردی كه مورد ستایش علی واقع شده كیست، اختلاف دارند؛ غالبا گفته اند مقصود عمر بن الخطاب است كه یا به صورت جد و یا به صورت تقیه ادا شده است، و برخی مانند قطب راوندی گفته اند مقصود یكی از گذشتگان صحابه از قبیل عثمان بن مظعون و غیره است، ولی ابن ابی الحدید به قرینه ی نوع ستایشها كه می رساند از یك مقام متصدی حكومت ستایش شده است (زیرا سخن از مردی است كه كجیها را راست و علتها را رفع نموده است و چنین توصیفی بر گذشتگان صحابه قابل انطباق نیست) می گوید: قطعا جز عمر كسی مقصود نبوده است.

ابن ابی الحدید از طبری نقل می كند كه:

«در فوت عمر زنان می گریستند دختر ابی حثمه چنین ندبه می كرد: «اقام الأود و ابرأ العمد، امات الفتن و احیا السنن، خرج نقسی الثوب بریئا من العیب». آنگاه طبری از مغیرة بن شعبه نقل می كند كه پس از دفن عمر به سراغ علی رفتم و خواستم سخنی از او درباره عمر بشنوم. علی بیرون آمد در حالی كه سر و صورتش را شسته بود و هنوز آب می چكید و خود را در جامه ای پیچیده بود و مثل اینكه تردید نداشت كه كار خلافت بعد از عمر بر او مستقر خواهد شد. گفت دختر ابی حثمه راست گفت كه گفت: لقد قوم الأود...»

[صفحه 178]

ابن ابی الحدید این داستان را موید نظر خودش قرار می دهد كه جمله های نهج البلاغه در ستایش عمر گفته شده است.

ولی برخی از متتبعین عصر حاضر از مدارك دیگر غیر از طبری داستانرا به شكل دیگر نقل كرده اند و آن اینكه علی پس از آنكه بیرون آمد و چشمش به مغیره افتاد به صورت سؤال و پرسش فرمود: آیا دختر ابی حثمه آن ستایشها را كه از عمر می كرد راست می گفت؟

علیهذا جمله های بالا نه سخن علی علیه السلام است و نه تاییدی از ایشان است نسبت به گوینده اصلی كه زنی بوده است و سید رضی (ره) كه این جمله ها را ضمن كلمات نهج البلاغه آورده است دچار اشتباه شده است.

[صفحه 179]


صفحه 175، 176، 177، 178، 179.