کد مطلب:318950 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:957

تولد
در پگاه نیمه ی شعبان سال 255 هجری، آفتاب عالمتابی رخ نمود كه پرتوهای پرتوانش رمق در كالبد انسانیت دمید، و مایه ی هستی كائنات گردید...

آری سرانجام وعده های الهی علیرغم اقدامات منكران حضرتش، به وقوع پیوست و حضرت مهدی (ع) متولد گردید.

براستی داستان كوشش های خلفاء اموی و عباسی و مخالفین آن حضرت، كه مذبوحانه برای خاموش كردن نور خدا قیام كردند و مفتضحانه كارشان به ناكامی كشید، از شگفتیهای بس عجیب تاریخ است.
خلفاء ظالم و جبار بنی عباس شنیده بودند كه دوازدهمین امام شیعیان حكومت عدل و داد برپا می نماید و بر شرق و غرب عالم فرمانروائی كرده و بنیاد ظلم و بیداد را ویران خواهد نمود، باین جهت تا می توانستند بر شیعیان آزار و شكنجه روامی داشته و خون ایشان را می ریختند.

حالات این شیعیان شهید را در كتاب هائی كه در همین موضوع و در همان دوران تدوین یافته، می توان یافت. [1] .

متوكل عباسی به جهت آنكه امامان شیعه از مقر حكومتش دور نباشند و همواره ایشان را تحت نظر قرار دهد، در سال 235 هجری فرمان داد تا امام دهم، حضرت هادی (ع) و بستگانش را از مدینه به سامرا آوردند. [2] .

هم چنین معتمد عباسی فرعون وار از فرزند عسكری (ع) بیمناك، و همواره در پی یافتن حضرتش بود! گروهی مفتش و قابله را مأمور كرده بود كه خانه های علویین و بویژه منزل حضرت امام حسن عسكری (ع) را گاه و بی گاه بازرسی كنند تا اگر نوزادی یافتند بی درنگ نابودش سازند. [3] .

این پی جوئی برای دست یافتن به امام و نابود ساختن حضرتش، زمانی شدت می یابد كه امام حسن عسكری (ع) دعوت الهی را اجابت كرده و به سرای جاودان می شتابد، در این هنگام كار دشوارتر می گردد، زیرا همگان می دانند
كه در این تاریخ، امر امامت به امام دوازدهم (ع) سپرده شده و در تحت سرپرستی آن سرور گیتی می باشند.

شیخ صدوق دانشمند والامقام جهان تشیع در كتاب كمال الدین می نویسد:

«وقتی كه جسد امام حسن عسكری به خاك سپرده شد و مردم پراكنده شدند، خلیفه و یارانش برای جستجوی فرزند برومند آن حضرت اقدام كردند و خانه ها را دقیقا مورد تفتیش قرار دادند.» [4] .

نیز شیخ مفید عالم برجسته شیعه در كتاب ارشاد می نگارد:

«وقتی امام حسن عسكری وفات یافت، خلیفه آن زمان، فرزند امام حسن عسكری (ع) را شدیدا تعقیب می كرد و راجع به امر آن حضرت كوشش زیاد می نمود، زیرا عقیده شیعه امامیه درباره ی مهدی (ع) شیوع پیدا كرده و معروف بود كه شیعیان در انتظار آن حضرت هستند.» [5] .

معتضد یكی دیگر از خلفای ستمكار عباسی بود، وی از سال 279 تا 289 هجری خلافت داشت و چون شنید علیرغم كوشش های خلفای پیشین، فرزند امام حسن عسكری
بیش از بیست سال است كه تولد یافته و به حیات خود ادامه می دهد، به یكباره تصمیم گرفت كه تمامی خاندان عسكری را از بین ببرد. یكی از ایادی و عمال معتضد چنین می گوید:

«معتضد مرا با دو نفر دیگر مأمون نمود تا هر یك سوار اسبی شده و اسب دیگری نیز همراه خود برداریم و با شتاب تمام كه حتی برای نماز خواندن هم پیاده نشویم به سامرا رویم و نشانی خانه حضرت عسكری را به ما داد و گفت بی اجازه داخل خانه شوید و هر كه را در آنجا بیابید سرش را برای من آورید.» [6] .

غافل از آنكه، همان قدرتی كه حضرت را از آسیب خلفاء قبل از او حفظ كرده از گزند وی نیز در امان خواهد داشت، زیرا «خداوند نور هدایتش را كامل خواهد ساخت، اگر چه كافران را ناخوش آید.»

راستی كه چه خیال خام و چه كردار ابلهانه ای! آیا اگر اراده خداوندی بر امری تعلق گیرد كسی توان گردنكشی و مبارزه ی با آن را خواهد داشت؟ آیا ممكن است وعده های قطعی الهی تحقق نپذیرد؟ و شیادان زورگو عنان گسیخته، با مقدرات و سرنوشت رقم خورده الهی به پیكار برخیزند؟!

شگفت انگیزتر آنكه پروردگار بی همتا بارها پیش از
این قدرت خود را نشان داده، تا از آن پس همگان بدانند كه اگر او بخواهد بنده ی برگزیده خود را حكومت و فرمانروائی دهد و بوسیله او كفر و بی دینی را نابود سازد هیچكس نمی تواند در امر او خللی وارد آورد.

چه بهتر كه این داستان شورانگیز را در قرآن مجید بخوانیم.

فرعون امپراطور بزرگ مصر - همان كه از فرط اقتدار و غرور ادعای الوهیت داشت - بر آن شد تا تمامی جوانان و فرزندان بنی اسرائیل را بكشد زیرا شنیده بود: فرزندی بدنیا خواهد آمد كه امپراطوری و الوهیتش را ویران خواهد كرد.

خون های بی گناهان را ریخت و انسان ها را به دیار عدم فرستاد، اما بنگرید كه چگونه خدای بزرگ پیامبرش را نگاهداری می كند و چگونه اراده خداوندی كه بر حیات موسی (ع) و نابودی فرعون قرار گرفته به تحقق می پیوندد،

«و ما به مادر موسی وحی كردیم كه فرزندت را شیر ده و هنگامی كه ترسیدی، او را به دریا بیفكن و مترس و اندوهگین مباش كه ما او را به سوی تو بازخواهیم گرداند و او را از پیامبران قرار خواهیم داد... آنگاه فرعونیان او را از آب برگرفتند، كسی را كه در
آینده مایه ی اندوه و دشمن ایشان خواهد شد، هرآینه فرعون و (وزیرش) هامان و لشكریانش خطاكار بودند... سپس موسی را به مادرش برگردانیدیم تا چشمش روشن گردد و اندوهگین نباشد و تا اینكه بداند وعده ی خدا راست است و لیكن بیشتر مردم نمی دانند.» [7] .

آری خدا حجت خود را نگاهداری خواهد كرد و وعده ها و بشارت های خود را لباس تحقق خواهد پوشاند زیرا اراده او بر این تعلق گرفته است و لیكن بیشتر مردم نمی دانند.

آیا خدا موسی (ع) را كه پیامبر قوم و قبیله ای بیش نیست حفظ خواهد كرد و امام زمان (ع) را - كه دامنه و حیطه ی امرش تمامی اقوام و قبایل كره ی خاكی است - به دست معتمد و معتضد خواهد سپرد؟!

آیا خداوند نجات و حیات موسی (ع) را كه در میان امواج خروشان رودخانه قرار گرفته، تضمین می كند اما امام زمان (ع) را كه در خانه و سرای پدرش، امام حسن عسكری است حفظ نخواهد نمود؟!

آیا پروردگار حضرت ابراهیم (ع) را - كه داستانش در قرآن آمده - در میان شعله های سر به فلك كشیده ی آتش حفظ
خواهد نمود، [8] اما آخرین گوهر خاندان نبوت را طعمه ی آتش شهوت و غضب خلفای عباسی خواهد كرد؟!

راستی باطل اندیشان و كوته فكران چگونه قضاوت می كنند؟

باری در سحرگاه نیمه شعبان سال 255 هجری امام حسن عسكری (ع) سیمای ملكوتی و درخشان فرزندش را دید، سیمای فرزندی را كه سالیان دراز زندگانی خواهد كرد و تمامی وعود و بشارات الهیه را تحقق خواهد بخشید.

بیش از سه روز از تولد حضرتش نگذشته بود كه امام یازدهم وی را به اصحاب خود نموده و فرمود:

«بعد از من این صاحب امر شماست و جانشین پس از من اوست، و اوست قائمی كه همه در انتظار ظهور او روزگار بگذرانند و چون زمین پر از ظلم و جور شود، ظهور كند و آن را پر از عدل و داد نماید.» [9] .

و در همین هنگام تولد، به برخی دیگر از یارانش فرمود: «ستمكاران می پنداشتند كه مرا خواهند كشت تا فرزندم بدنیا نیاید، اما هم اكنون، توانائی خدا را چگونه یافتند؟!» [10] .

به میمنت و مباركی این مولود خجسته به دستور امام
حسن (ع) ده هزار رطل [11] نان و گوشت بین بنی هاشم تقسیم می شود. عثمان بن سعید كه عهده دار این مهم است به بهترین وجهی دستور امام را به انجام می رساند. [12] .

امام حسن (ع) از همان ابتدا به فرمان الهی فرزند خود را از انظار اغیار پنهان می داشت... به این عبارت شیخ مفید كه قسمتی از آن را پیش تر هم آوردیم دقت كنید:

«امام حسن عسكری فرزند برومند خود را برای دولت حقه بجای نهاد. وی تولد فرزند خود را مخفی و امر او را مستور می داشت، زیرا كه آن حضرت در زمان سختی واقع شده بود، خلیفه آن زمان فرزند امام حسن عسكری را شدیدا تعقیب می كرد و راجع به امر آن حضرت كوشش زیادی می نمود، زیرا عقیده ی شیعه امامیه درباره ی مهدی شیوع پیدا كرده، و معروف بود كه شیعیان در انتظار آن حضرت هستند، امام حسن عسكری فرزند خود را در زمان حیات خود ظاهر نمی كرد و بعد از فوت آن بزرگوار هم دشمنان، حضرت مهدی را نشناختند...» [13] .

اگر چه امر حضرت مهدی (ع) از دشمنان و مخالفینش پنهان می ماند، اما شیعیان پاك سرشت از این واقعه ی مهم بزودی اطلاع می یابند.

برخی را حضرت عسكری خود بوسیله نامه خبردار
می كنند، مثل احمد بن اسحاق كه از شیعیان پاكباخته ی آن حضرت است؛ نامه ای كه به دست وی رسیده به خط خود حضرت نوشته شده و چنین است:

«فرزندی برایم زاده شد، پس خبرش از مردم پوشیده باشد كه آن را فقط به خویشان نزدیك یا دوستان خاص خود اعلام خواهیم كرد.» [14] .

برخی دیگر از شیعیان به طور خصوصی به دیدار حضرت عسكری (ع) می روند و آن حضرت ایشان را به دیدار دوازدهمین امام، حضرت مهدی (ع) راهنمائی می كنند، همچون ابوعمرو اهوازی كه خود او می گوید:

«امام حسن عسكری فرزندش، امام زمان را به من نشان داد و فرمود این صاحب شماست.» [15] .

و برخی دیگر از شیعیان به طور دسته جمعی خدمت حضرت عسكری می رسیده اند و اگر ایمان و رازداری ایشان مورد تأیید حضرتش بود، فرزند خویش را به آنان می نمود.معاویه بن حكیم و محمد بن ایوب و محمد بن عثمان عمروی روایت كرده اند كه:

«چهل نفر بودیم كه در خانه ی امام حسن اجتماع نمودیم، پس آن حضرت فرزندش را ظاهر كرده فرمود:

این امام شما و جانشین من است، باید بعد از من
از وی اطاعت كنید و اختلاف نورزید كه به هلاكت می رسید.» [16] .

به هر حال شیعیان، از تولد دوازدهمین ماه تا بنده ی ولایت آگاه شده و برای عرض تبریك خدمت امام یازدهم مشرف می شدند.

حسن بن حسین علوی می گوید:

«در شهر سامره خدمت امام حسن رسیدم و تولد یافتن فرزندش را تهنیت گفتم.» [17] .

عبدالله بن عباس علوی نیز چنین بازگو می كند:

«در سامره خدمت امام حسن عسكری رسیده، تولد فرزندش را تبریك گفتم». [18] .

آری بدین ترتیب بود كه حضرت امام زمان (ع) تولد یافت و در پنهانی از دسترس دشمنان و اغیار دور بود و تنها، گهگاه شیعیان با فضیلت به حضورش بارمی یافتند تا آنكه درسال 260 هجری امام یازدهم (ع) رحلت فرمود و امر ولایت الهی به حضرت صاحب الامر (ع) رسید.

[1] رجوع كنيد به كتاب «مقاتل الطالبين» تأليف ابوالفرج اصفهاني» كه فهرستي از فرزندان شهيد علي بن ابيطالب (ع) را تا سال تدوين كتاب - 313 هجري - ارائه داده است.

[2] اثبات الوصية ابوالحسن علي مسعودي صفحه 435 مترجم.

[3] كافي محمد بن يعقوب كليني، كتاب الحجه باب مولد ابي محمد الحسن بن علي عليهما السلام.

[4] كمال الدين شيخ صدوق جلد اول صفحه 101 مترجم.

[5] ارشاد شيخ مفيد باب «وفات ابي محمد الحسن بن علي (ع)».

[6] غيبت، شيخ طوسي، صفحه 160 و همچنين «شواهد النبوه» تأليف عبدالرحمن جامي حنفي.

[7] قرآن مجيد سوره قصص 28 آيات 7 تا 13: «و اوحينا الي ام موسي ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه في اليم و لا تخافي و لا تحزني انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين فالتقطه آل فرعون ليكون لهم عدوا و حزنا ان فرعون و هامان و جنود هما كانوا خاطئين... فرددناه الي امه كي تقر عينها و لا تحزن و لتعلم ان وعد الله حق و لكن اكثرهم لا يعلمون».

[8] قرآن مجيد سوره انبياء 21 آيه 70 «قلنا يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم».

[9] ينابيع الموده خواجه كلان سليمان قندوزي حنفي صفحه 460 «ولد لابي محمد الحسن مولود فسماه محمدا فعرضه علي اصحابه يوم الثالث و قال: هذا امامكم من بعدي و خليفتي عليكم و هو القائم الذي تمتد اليه الاعناق بالانتظار فاذا امتلات الارض جورا و ظلما خرج فيملأها قسطا و عدلا».

[10] سيد بن طاووس از امام حسن عسكري (ع) چنين نقل مي كند «زعمت الظلمة انهم يقتلونني ليقطعوا هذا النسل كيف راؤا قدرة القادر».

[11] رطل: واحد وزن و برابر با ده سير.

[12] كمال الدين شيخ صدوق جلد دوم صفحه 104 مترجم.

[13] ارشاد شيخ مفيد، باب وفات ابي محمد الحسن بن علي عليه السلام.

[14] كمال الدين شيخ صدوق جلد دوم صفحه 104 مترجم.

[15] ارشاد شيخ مفيد باب من رأي الامام الثاني عشر: «ارانيه ابومحمد عليه السلام و قال هذا صاحبكم».

[16] كمال الدين شيخ صدوق جلد دوم صفحه 109 مترجم.

[17] اثبات الهداة شيخ حر عاملي جلد 6 صفحه 433.

[18] همان مدرك جلد 7 صفحه 20.