کد مطلب:151441 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:300

تمهید
كتابی كه ترجمه ی آن اینك پیش روی شماست، در اصل به زبان عربی است و الحسین علیه السلام: سماته و سیرته نام دارد. [1] .

نویسنده ی كتاب، پژوهنده ی بزرگوار و صاحب نظر صائب نظر، استاذنا العلامة و شیخنا فی الاجازة، آیة الله سید محمدرضا حسینی جلالی - مد ظله العالی -، است كه دستاوردهای سیر و سلوك عالمانه و نظاره ی محققانه و محدثانه ی خویش را در گزارشهائی كه «ابن عساكر» شامی (571 - 499 ه. ق) از سیره ی حسینی (ع) به دست می دهد، در ین دفتر به شیوائی و رسائی بازگو كرده.

كوشش پیگیر نویسنده برای كاویدن لایه های درونی روایات و گزارشهای تاریخی و جای دادن هر نقل در چارچوبی كه فهم آن را شدنی تر سازد، كتاب را سرشار از


باریك بینی ها و نكته سنجی ها و روشنگری هائی ساخته كه دل و دیده و خرد خواننده را به ژرف بینی و ژرف اندیشی بیشتر وامی دارد و آموختن درسهائی امروزین و فرداساز را از دیروز امت میسر می نماید.

سیره ی امام حسین - علیه الصلوة والسلام - از چنین نظرگاهی - در عین ملحوظ افتادن تاریخیت ناگزیر هر رویداد - بر فراخنای شایست و ناشایست و بایست و نابایست حیات امروزینه ی ما پرتو می افكند و مسلمان امروز را بر سر دوراهی ها و در گرماگرم پاسخ گفتن به مطالبات جهان كنونی یاری و دستگیری می كند.

بدینسان، «سیره»، دیگر حكایت دیروز پیشوایان امت نیست، بلكه معیار و ترازوئی است برای امروز و چراغی روشنگر فراروی فردا.

دریغ و افسوس از این كه در بازخوانی و بازگوئی سیره ی پیشوایان دین - صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین - چنین نگاههای ژرفكاو و تحلیلهای پویا كمتر به كار گرفته شده است، كرانه ای ندارد؛ و امید بدان كه نگارشهائی مانند الحسین علیه السلام: سماته و سیرته چونان سرمشقی حاضر برای بازخوانی میراث سترگ تاریخی و حدیثی اسلام پیش روی قرار گیرند، همچنان برجاست.

حسب حال / الحسین علیه السلام: سماته و سیرته را چند سال پیش و با اذن نویسنده ی گرامی اش - ادام الله اجلاله - به فارسی ترجمه كردم [2] ، لیك برای بازبینی نهائی ترجمه و رایزنی درباره ی پاره ای از واژه ها و ضبطها مهلتی و مجالی دربایست بود كه پراكنده كاری ها و كارهای پراكنده ی ترجمان از حصول آن ممانعت می كرد.

عاقبت درنگ بیشتر را برنتافتم و در زمانی كوتاه به بازبینی ترجمه و لختی حك و اصلاح پرداختم؛ اگرچه می دانم هنوز آنسان كه باید آراسته و از لغزشهای احتمالی پیراسته نیست، و امیدوارم در این باره از رهنمودهای دیده وران محروم نمانم. [3] .


آیة الله جلالی، نویسنده ی ارجمند كتاب، كه هم مرا به ترجمه ی آن ماذون داشتند [4] و هم از صرف وقت برای گفت وگو در زیر و بم پاره ای از ماثورات دریغ نفرمودند، در نقاب افكندن از چهره ی مقصود هنباز ترجمان بوده اند.

ناشر مشتاق و علاقه مند متون ایرانشناسی و اسلامشناسی، آقای عبدالكریم جربزه دار، نیز در آماده سازی ترجمه برای چاپ و نشر اهتمام و سختكوشی نمودند.

توفیق هر دوان را از خداوند كارساز بنده نواز خواستارم و امید می برم آن روز كه دارائی و فرزندان سود نبخشد [5] ، جملگی از شفاعت سالار شهیدان و سرور آزادگان سلام الله علیه - برخوردار گردیم و در سایه ی ولایت «عترت» - علیهم السلام راهی «دارالسلام» [6] شویم.

خورشید در شام / وقتی نگارش مقالتی را در نقد و معرفی كتاب ارجمند الحسین علیه السلام: سماته و سیرته آغاز كرده و قلم بر كاغذ نهاده بودم تا سرنویس آن گفتار به كتابت آید، این نیم بیت موزون بر زبان و قلم و كاغذ روان گردید كه: «در شام هم حدیث ز خورشید می رود». [7] «شام» و «حدیث» و «خورشید»، سه كلید واژه ی این عبارت بود كه با موضوع و مكتوب، ربطی وثیق داشت.

«شام» از یكسو ماتمسرای كاروان حسینی بود؛ از سوی دیگر محل بازگو كردن پیام كربلا و آغاز حماسه ای پویا و پایا و خطابه ای جاودانه كه بسمله و حمدله ی آن در نیمروز عاشورا خوانده شده بود. «شام» جایگاه زیست و تحدیث و تدریس و تالیف ابن عساكر بود كه این كتاب بر محوریت گزارشهای محدثانه و مورخانه ی وی شكل گرفته است؛ و هچنین، «شام»؛ وصف سزاوار روزگار ظلمانی و سیاهی گستر حكمرانی


معاویه ها و یزیدها بود كه مطلع الشمس كربلا آن را برشكافت.

«حدیث»، ابزاركار بود؛ حامل پیام و حكایتگر حماسه ی سرخ؛ خوشه ی فروغزار كلام اهل بیت - علیهم السلام - [8] ؛ آنچه من و تو و ابن عساكر را به كربلا و مدینه و به آسمان و به معنای قرآن و رسالت پیامبران - علیهم السلام - پیوند می دهد.

و «خورشید»...:... كیست كه تردید كند حسین بن علی - صلوات الله علیهما - خورشید روزگار خویش بود؟ تنها شیعیان با جان و زبان بدین حقیقت گواهی نمی دهند؛ هركس از حقیقت اسلام بوئی برده باشد، بل هركه راهی به دهلیز تاریخ جسته و روزنه ای به دشت باز و پرفروغ انسانیت گشوده باشد، در این معنا كوچك ترین تردیدی نمی كند. [9] .

آنك این مناسبات ژرف و شگرف مرا بر آن می داشت كه نام این ترجمه را نیز «خورشید در شام» بگذارم؛ لیك عاقبت خواستم حتی المقدور همسانی متن و ترجمه، در نام هم محفوظ باشد و این كتاب را «سیره و سیمای امام حسین علیه السلام» نامیدم كه هم به متن عربی نزدیك است و هم برای مخاطب زودیاب تر و نمایان تر.

بگذار آنجا كه روشنای نام «حسین» هست ذكری از «شام» نرود و «سخن» كوتاه شود. «خورشید» نیز صورتی و مجازی بیش نیست. بگذار «حقیقت» طالع شود؛ اینك، سیره و سیمای امام حسین - علیه السلام -؛ سیره و سیمانی «نور العترة الفاطمیة، و سراج الانساب العلویة». [10] .

بنده ی خدا: جویا جهانبخش

اصفهان - 1382 ه. ش



[1] چاپ نخست آن به سال 1416 ه. ق در كويت و چاپ دوم در همان سال در شهر مقدس قم صورت گرفته است.

[2] در همان سال، در نخستين دوره اي كه در دهه ي نخست محرم بر منبر حسيني به ايراد خطابه ي ديني و اقامه ي مراسم سوگواري پرداختم، همين كتاب را محور سخنرانيهايم در روضه ي ساليانه ي مدرسه ي علميه ي باقريه - ع - (/ «دربكوشك» اصفهان) قرار دادم. مدتي بعد شنيدم كه پيش از آن نيز يكي از خطباي عربي زبان ساكن قم متن همين كتاب را موضوع خطابه هاي منبري خويش در ماه محرم قرار داده بوده است.

[3] همين جا شايان ياد كردست كه مترجم افزوده هاي خود را - چه در متن و چه در حاشيه - ميان كمانكان شكسته، به شكل، قرار داده،.

[4] حضرت ايشان از رهگذر حسن ظني كه به راقم داشته اند، اذن خاص براي ترجمه ي جميع آثار قلمي خود به زبان فارسي، مرحمت فرموده اند.

[5] به تعبير قرآن كريم: «يوم لا ينفع مال و لا بنون» (س 26 ي 88).

[6] «والله يدعوا الي دار السلم و يهدي من يشاء الي صراط مستقيم» (س 10 ي 25)؛ «لهم دار السلم عند ربهم...» (س 6 ي 127).

[7] مقاله ي ياد شده در مجله ي آينه ي پژوهش (ش 77 و 78؛ ويژه نامه ي امام حسين - عليه السلام -) چاپ گرديده است، و چون در آنجا از اين كتاب بشرح تر سخن گفته ام و پاره اي از ناهمرائيهاي خويشتن را نيز با مؤلف مجال طرح داده ام، ملاحظه ي آن از براي خواننده ي اين ترجمه مي سزد.

[8] در زيارت جامعه ي كبيره مي خوانيم و گواهي مي دهيم: «كلامكم نور و امركم رشد...».

[9] مولوي مي گفت: «بر انديشه گرفت نيست؛ درون، عالم آزادي است». اين حقيقت مجوز «تداعي» مي شود؛ و ذهن تداعي گر سرچشمه جو، مرا به آغازين بند پيامبر جبران خليل جبران مي برد؛ آنجا كه مي گويد: «المصطفي، آن برگزيده ي محبوب، او سپيده دم روزگار خويش بود..».

شايد رمز تهي نشدن زمين از «حجت» برگزيده ي خداوند همين باشد؛ همين كه نبايد هيچگاه روزگار از سپيده دم محروم شود؛ همين كه شب و شبزدگان نبايد در سكون ظلمت بار خود بمانند و بپايند؛ و همين كه....

[10] از القاب سالار شهيدان - عليه السلام - است. نگر: مناقب آل ابي طالب عليهم السلام، ط. دارالاضواء 86 / 4.