کد مطلب:161851 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

خاتمه
در مذمت گوش دادن به اخبار كاذبه و حكایات و قصص دروغ و تكلیف شنوندگان مجالس تعزیه داری در گوش دادن به این صنف از سخنان جمله ای از روضه خوانان متجری بی مبالات در مقام سخن گفتن.

خدای تعالی در مقام مذمت یهودان بلكه منافقین و بیان صفات خبیثه و افعال قبیحه ایشان می فرماید: سماعون للكذب سماعون لقوم آخرین [1] .

و به فاصله یك آیه باز اهتمام نموده و فرموده: سماعون للكذب اكالون للسخت. [2] .

آن جماعت شنوندگان اند مر دروغ را یا شنوندگان دروغند برای دروغ گفتن یا به نحو قبول كردن و پذیرفتن گوش دهند به دروغ.


به هر حال در این دو آیه كریمه تهدید بلیغی است در گوش دادن سخن دروغ، چه برای نقل كردن آن باشد یا نباشد، و چه با پذیرفتن آن باشد یا نباشد. و نیز در مقام تعداد نعمتها كه در بهشت به متقیان مكرمت نموده می فرماید: لا یسمعون فیها لغوا و لا كذابا [3] .

بنابر تفسیر بعضی كه مراد از كذاب، همان كذب باشد پس بهشتیان در بهشت جاودان سخن پوچ بیفایده و كلام دروغ نشنوند. پس هرگاه نشنیدن سخن دروغ از جمله نعمتهای بهشتی شد كه خدای منان به آن بر بندگانش منت گذارد، البته شنیدن آن، نقمت باشد و به قانون مقابله و مضاده، خاصه دوزخیان خواهد بود. چنان كه دروغگویائی كه در دنیا عادت داشتند در آخرت و موقف قیامت نیز ترك نكنند. چنان كه خدای می فرماید: و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون مالبثوا غیر ساعة كذلك كانوا یوفكون [4] .

آن روز كه قیامت برخیزد، كافران سوگند خورند كه ایشان در گور درنگ نكردند جز ساعتی. در دنیا نیز چنین دروغ می گفتند. و نیز بعد از ذكر بعضی منافقین كه در دنیا در محضر نبوی قسم دروغ خوردند و ذكر عذابی كه برای ایشان مهیا فرموده می فرماید: و یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له كما یحلفون لكم و یحسبون انهم علی شی ء الا انهم هم الكاذبون [5] .

یاد كن ای محمد آن روزی كه خدای تعالی زنده كند و برانگزاند ایشان را پس سوگند خورند برای او (یعنی حق سبحانه و تعالی) همچنان كه سوگند خورند برای شما در دار دنیا. و پندارند و گمان برند كه ایشان برچیزیند (یعنی برحقند و مشرك و منافق نیستند) آگاه باش به درستی كه


ایشانند دروغگویان در آنچه گویند و بر آن قسم خورند. و نیز می فرماید در سخنان دوزخیان روز قیامت: ثم لم تكن فتنتهم ال ان قالوا و الله ربنا ما كنا مشركین. انظر كیف كذبوا علی انفسهم و ضل عنهم ما كانوا یفترون [6] .

پس نبود عاقبت كفرشان یا غایت معذرتشان مگر آن كه گفتند: به حق خدای پرودگار ما كه نبودیم از اهل شرك. بنگر چگونه دروغ گفتند بر خویشتن! گم و غایب شود از ایشان آنچه بودند كه دعوی شرك و الهیة و شفاعت ایشان را می كردند و عمل و عبادت كه برایشان می نمودند، باطل و نابود شود. و نیز چون كلام دوزخیان را در آنگاه كه آتش را بر ایشان عرضه دارند نقل فرماید: كه كاش برمی گشتیم به دنیا و تكذیب آیات پروردگار خود نمی كردیم و از اهل ایمان بودیم، می فرماید: و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون [7] .

و اگر بازگردندشان به دنیا هر آینه باز گردند بر آنچه ایشان را از آن نهی كرده بودند. و به درستی كه ایشان دروغ زنندگانند. و نیز دلالت كند بر مذمت و قبح گوش كردن به دروغ آیه شریفه: واجتنبوا قول الزور [8] .

از قول زور اجتناب كنید. بنابراین آنچه گذشت در مقام دوم كه مراد از قول زور، دروغ است و بعضی لغویین نیز تصریح نمودند. و اگر مراد، مطلق كلام باطل باشد كه مثل فحش و غنا و غیبت و بهتان را شامل باشد، كذب نیز داخل در آنها باشد. و اجتناب، متحقق نشود مگر به دوری كردن از دروغ به همه جهت چه به گفتن باشد یا


نوشتن یا گوش دادن. و اگر كسی دروغ نگوید ولكن آن را گوش دهد، نشود گفت كه از دروغ اجتناب نموده. و از این جهت است كه بزرگان فقها استدلال كردند به این آیه، بر حرمت حفظ كتب ضلال كه برگشت غالب آنها به دروغ است هر چند دارای آن كتب، گوینده و مؤلف آن نباشد. و بنابر آن كه معنی زور، دروغ باشد به آیه شریفه: والذین لایشهدون الزور [9] -یعنی كه در عداد صفات عباد الرحمن خدای تعالی ذكر فرموده - توان استشهاد نمود؛ چه آنانی كه در مجالس دروغ حاضر شوند دو صنف باشند: صنفی برای دروغ گفتن، و صنفی برای دروغ شنیدن. و شاید دلالت بر صنف دوم، ظاهرتر باشد. بلكه دانستس «زور» بهر معنی باشد، دروغ را شامل است. و شیخ صدوق در كتاب «اعتقادات» روایت كرده كه از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند از قصه خوانان كه آیا گوش دادن به ایشان حلال است؟ حضرت فرمود: حلال نیست و فرمود هر كس گوش دهد به كلام سخنگویی، پس به تحقیق كه او را پرستیده. پس اگر از جانب خدای تعالی سخن گوید (یعنی راست و حق گوید) آن گوش كننده، خدای را پرستیده، و اگر از طرف ابلیس سخن گوید، (یعنی سخنان دروغ و باطل گوید) پس آن گوش كننده، ابلیس را پرستیده. [10] .

و شیخ عیاشی در تفسیر خود روایت كرده از حضرت امام محمد باقر علیه السلام در تفسیر قول خدای تعالی: و اذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا [11] فرمود: گفتگوی در خدای تعالی است و مخاصمه در قرآن (یعنی مراد از خوض در آیات است) آنگاه خواندند:


فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره [12] .

پس روی بگردان از ایشان تا كه شروع كنند در سخنی غیر آن. آن گاه حضرت فرمود: از جمله آنهاست قصه خوانان [13] یعنی آنها نیز از كسانی اند كه باید از مجالسشان اعراض كرد و سخنانشان را گوش نكرد. روضه خوان اگر دروغ بر خداوند و رسول و ائمه علیهم السلام بندد، داخل در صنف اول است. و اگر حكایات كاذبه گوید. داخل در صنف ثانی. و شیخ صدوق در كتاب «صفات الشیعه» از حضرت امیرالمومنین علیه السلام خبری طولانی روایت كرده كه آن جناب برای احنف بن قیس، صفات خاصان اصحاب خود را ذكر فرموده و در عداد آنها فرمود: و سجموا اسماعهم ان یلحها خوض خائض [14] .

حاصل ترجمه: گوشهای خود را بستند و باز داشتن از آن كه داخل شود در آن دروغ و باطل یاوه گویان. و مجلسی قدس سره در «عین الحیاة» بعد از آن كه قصه های راست بیهوده را محلق نمودند در مذمت گوش دادن به آن، به دروغهای آن و از بعضی علماء حرمت آن را نقل كرده گفته: چنان كه در بعضی كتب معتبره امامیه مسطور و مرویست از حضرت امام محمد تقی علیه السلام كه آن حضرت نقل نمود از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم كه آن حضرت فرمود: ذكر علی بن ابی طالب علیه السلام عبادة. و من علامات المنافق ان یتنفر عن ذكره و یختار استماع القصص اكاذبة و اساطیر المجوس علی استماع فضائله.


ثم قرا علیه السلام و اذ ذكر الله وحده اشمازت قلوب الذین لا یومنون بالاخرة و اذا ذكر الذین من دونه اذا هم یستبشرون [15] .

فسئل علیهم السلام عن تفسیرها قال: اما تدرون ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم كان یقول: اذكروا علی بن ابیطالب علیه السلام فی مجالسكم فان ذكره ذكری و ذكری ذكر الله. فالذین اشمازت قلوبهم عن ذكره و استبشروا عن ذكر غیره اولئك الذین لایومنون بالاخرة و لهم عذاب مهین. [16] یعنی یاد كردن علی بن ابیطالب علیه السلام عبادت است. و از علامات منافق است كه میرمد و تنفر می نماید از یاد كردن او و اختیار می كند شنیدن قصه های دروغ و افسانه های مجوس را بر شنیدن فضایل آن حضرت. بعد از آن امام علیه السلام خواندند این آیه وافی هدایت را كه اذا ذكر الله وحده تا به آخر. پس پرسیدند از آن حضرت علیهم السلام از تفسیر این آیه فرمود: كه آیا نمی دانید كه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود كه یاد كنید علی بن ابیطالب علیه السلام را در مجلس های خود. پس به درستی كه یاد كردن علی بن ابیطالب علیه السلام یاد كردن من است و یاد كردن من، یاد كردن خداست. پس آن كسانی كه می رمند و گرفته می شود دلهای ایشان از یاد كردن علی بن ابیطالب علیه السلام و شادمان می شوند از یاد كردن غیر او، ایشان آنانند كه ایمان ندارند به آخرت و مرایشان راست عذابی خوار كننده. و نیز در «عقاید» شیخ صدوق مروی است كه: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند از قول خداوند عزوجل و الشعراء یتبعهم الغاون [17] فرمود: «هم القصاص» ایشان قصه خوانان اند [18] .

مخفی نماند اگر سایل از معنی «شعرا» در این آیه پرسیده باشد - چنان كه


ظاهر است و در بعضی اخبار دیگر تصریح فرمودند كه مراد شعراء معروف نیست - پس مراد از ضمیر «هم» یعنی «ایشان» «شعرا» باشد. یعنی مراد از شعرا، قصه خوانانند چون ایشان مثل شاعر و ناظم دروغ بافند، پس مراد از «غارون». كه ایشان را متابعت می كنند، گوش كنندگان به قصه ها و دروغهای ایشان باشد. و نیز دلالت كند بر مذمت و قبح استماع دروغ، آیات و اخباری كه نهی فرمودند در آنها از اعانت بر ائم و عدوان و گناه و عصیان؛ زیرا كه اگر گوش كننده نباشد، كمتر دروغگو دروغ گوید. پس گوش دهنده، اعانت نموده دروغگو را در ارتكاب معصیت دروغ، خصوص اگر او را به جهت آنچه گفته، مدح كند. و شیخ صدوق در كتاب «معانی الاخبار» روایت كرده از حماد بن عثمان گفت: پرسیدم از حضرت امام صادق علیه السلام از قول زور (یعنی از تفسیر آیه شریفه واجتبوا قول الزور فرمود: از جمله اوست (یعنی داخل است قول زور) گفتن مرد به آن كه غنا می خواند: احسنت [19] .

و ظاهر است كه غرض آن حضرت مثال است. پس مدح روضه خوان دروغگو به آنچه شایع است كه بعد از فراغ به او می گویند: احسنت یا طیب الله فاك [20] ، داخل است در قول زور.


و نیز دلالت كند بر قبح و مذمت آن، استقراء غالب معاصی كه محل آن - مانند غالب اقسام دروغ - زبان است؛ مثل غیبت و غنا و سب و بهتان و استهزاء و نظایر آنها؛ زیرا كه چنان كه غیبت در شرع حرام است، گوش دادن به آن نیز حرام است. و خوانندگی حرام است، گوش دادن به آن حرام است. و سب اولیاء خداوند یا مؤمن، كفر یا معصیت است، گوش دادن به آن نیز حرام است خدای تعالی می فرماید: و قد نزل علیكم فی الكتاب ان اذا سمعتم آیات الله یكفر بها و یستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره انكم اذا مثلهم. [21] .

و به تحقیق كه فرو فرستاد خدای تعالی بر شما در قرآن كه چون بشنوید آیات خدای تعالی را كه به آن كفر می آورند و استهزاء می كنند، با ایشان ننشینید در این حال كه تا آن كه از سخن دست كشند و داخل در سخن دیگر شوند. و اگر با ایشان بنشینید در آن حال كه به آیات خداوندی استهزاء می كنند، پس شما مانند ایشان باشید. برای این آیه مباركه بیانی است وافی كه به آن ظاهر می شود، دخول تمام معاصی در آن، و این كه هر كس مرتكب گناهی شد، به آیه ای از آیات الهی استهزاء كرده، چون بسطی داشت كه مناسب رساله نبود به حال خود گذاشتیم. و چنان كه معلوم شد كه شنیدن استهزاء به آیات و غنا و غیبت و تهمت


و سب حرام شد، بعید است كه كذب، سیما اگر بر خداوند و رسول و خلفایش صلی الله علیه و آله و سلم باشد، از كبایر و گفتنش حرام، ولی گوش دادن به آن جایز باشد؟! و اما آنچه در كتاب «جعفریات» در باب حسن معاشرت روایت كرده از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام كه: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنان كه هر گاه مردی در محضر شریفش دروغی می گفت، تبسم می كرد و می گفت كه او سخن می گوید. [22] .

پس به ظاهرش نتوان واگذاشت؛ چه نشود به آن حضرت نسبت داد كه در حضور مباركش گناهی كنند و منع نفرماید. پس شاید مراد، دروغ در امور عادیه بی مفسده بوده كه به غیر عمد گفته؛ مثل آن كه خبری شنید و درست نفهمید یا بعضی از اجزای خبر را فراموش كرده یا بد فهمیده بود و امثال این موارد كه اصل خبر دروغ است، اما گوینده معصیت نكرده. و چون محل حاجت نبود و تكلیفی به آن متوجه نبود و مفسده نداشت، ردعش لازم نبود. نظیر آنچه شهید ثانی طاب ثراه و دیگران نقل كردند از ابی موسی محمد بن مثنی عنزی كه او گفت ما قومی هستیم كه برای شرافتی ما است. ما از عنزه ایم یعنی از آن قبیله ایم (شاید همین قبیله باشد كه حال معروفند به عنبزه) گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز كرد به سوی ما. و این دروغ است و حضرت به سوی قبیله ایشان نماز نكرده، ولكن او دروغ و حرام نگفت، بلكه اشتباه كرد؛ چون عنزه معنی دیگر دارد و آن عصای دستی است كه در تهش آهنی است حضرت آن را داشت و گاهی در صحرا نماز بجا می آورد و آن عصا را در پیش رو به جهت استحباب ستره نصب می فرمود. و او در خبر دید كه: صلی الله علیه و آله و سلم الی عنزه حضرت به سوی عنزه نماز كرد یعنی به سوی آن عصا. او عنزه را قبیله


فهمید، پس چنان نقل كرد ندانسته و به آن افتخار نمود! [23] .

پوشیده نماند كه آنچه در این خاتمه گفتیم بیان حكم شنیدن دروغ بود برای متعارف خلق كه در شنیدن ایشان دروغ را مفسده جز ضرر به خود چیزی نباشد و مفسده دیگری پیدا نشود. اما آنانی كه پیشوایان بندگان خدا و راهنمایان خلقند به سوی خداوند عزاسمه، و عباد بایست پیروی كنند ایشان را در گفتار و رفتار و سیره و كردار و یاد گیرند از ایشان حلال و حرام و طاعت و عصیان را، پس در شنیدن ایشان در مجالس تعزیه داری دروغهای بی اندازه را از روضه خوانان خصوص آنچه متعلق به سیره و كردار و گفتار ائمه طاهرین علیهم السلام است، مفاسد دیگر مترتب شود. كه یكی از آنهاست داخل شدن این پیشوای دانایی كه گوش كننده دروغ است، در زمره دروغگویان. پس به هر دو مبتلا شده، هم دروغگو شده، هم گوش دهنده دروغ؛ زیرا كه ما در اقسام دروغ توضیح نمودیم كه كذب در اصل لغت اگر چه از صفات لفظ و سخن است، اما در شرع حكم آن جاری است در افعال كه از جوارح غیر زبان صادر شود؛ مثل دست و چشم و سر و پا. و همچنین در سكوت و تقریر چنان كه مثال آن گذشت. و این مقام نیز از این قسم باشد؛ زیرا كه دانای مطاع مسموع القول، هر گاه شنید كه روضه خوان خبری دروغ گفت و نسبت بی اصل به امام علیه السلام داد و چون نهی از این منكر، بی ضرر برای او میسر بود با این حال ساكت شد و منعی نكرد، بلكه حالش منقلب نشد ولامحاله سلوكش را با او تغییر نداد كه پستترین مراتب نهی منكر است، معلوم می شود آن را دروغ ندانسته بلكه به سكوتش امضاء نقل آن كرده؛ پس چنان است كه گویا خود گفته. و لهذا روضه خوان به سكوتش تمسك كند و آن را برای آن كه بر او انكار كند و به دروغش نسبت دهد، دلیل صحت خبر دروغش قرار دهد و به آن منكر را مخذول و محجوج


و شرمنده كند. و غیر این از مفاسد كه در ذكرش مفاسد دیگر است. اجمالا سكوت متمكنین، سبب تجری و بی مبالاتی این طایفه بی انصاف شده حتی در حرمهای شریفه و روضات متبركه خصوص حرم صاحب عزا حضرت سیدالشهداء - روحنا و روح العالمین له الفداء - در غالب اوقات، سیما در اسحار كه موسم گریه و ناله و استغفار است، به اقسام دروغهای عجیبه و گاهی به آوازهای مطربه، آن محضر انوار را تاریك نمایند و افواج ملائكه رحمت را - حسب اخبار گذشته - از آن جا بیرون كنند و بندگان خدا را از حالت عبادت و انابه و تضرع بیندازند در زمره صادین عن سبیل الله داخل شوند؛ با این حال كسی ایشان را منعی نكند. و علاوه گاهی تعجب كنند از عدم استجابت دعا تحت آن قبه سامیه و ندانند قبه ای نمانده، حرمی نمانده، ملكی نمانده، فیضی نمانده، بلكه ملعب بعضی است. و ملهی بعضی و مكسب بعضی. گاهی به سرمایه مال دنیا و گاهی به سرمایه امور دینیه، و خرابی آن جماعت، سریان به دیگران كرده، نقالها با قصص كاذبه طولانی بساط نقالی و كلاشی را مدتی است در صحن مقدس می اندازند و سه ساعت مشغول گفتن دروغهای معلومه واضحه و جمعی از اوباش و اراذل دورشان جمع شده. اگر این محفل كثیف محل لعن و سخط حضرت جبار منقم جلا جلاله، در بیابان دور از آبادی منعقد می شد، بر مسلمین لازم بود آن را متفرف كنند و از آن عمل قبیح منع نمایند؛ چه رسد در صحن شریف كه در زیر پا، قبور هزارها مؤمنین و اخبار و محل عبرت و پند گرفتن و برای آنها دعا كردن و قرآن خواندن و بالا، معراج ملائكه. در محل تردد ایشان و اشتغال مجاورین ایشان به گریه و ناله و نماز و استغفار برای زوار؛ امان نه آن زوار كه خود مشغول آن منكر قبیح است یا معنی و یاور اوست؛ یا چنین قبیحی را در چنان انجمن الهی می بیند و می گذرد و اصلا ملتفت به قبح آن نمی شود چه رسد به آنكه متأثر و غمگین شود چه رسد به آن كه در مقام منع درآید.


پس حال سزاوار است كه ارباب دانش و بینش، مجالس مصائب جدیده حضرت ابی عبدالله علیه السلام را ترتیب می دادند و صدماتی كه بر آن وجود مبارك می رسد از زایر و مجاور و خادم و حامل علوم آن حضرت و متعبدین و ناكسین و مامومین و غیر ایشان به انواع و اقسامش در شب و روز جمع كرده به دست دین دار دلسوزی دهد كه در مجالس اهل تقوی و دیانت و غیرت و عصیبت بخواننند و بسوزنند و بگریانند و از خدای تعالی تعجیل فرج و ظهور سلطان ناشر عدل و امان و باسط فضل و احسان و قامع كفر و نفاق و عدوان را بخواهند. اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه وصل علیه و علی آبائه الغرا البرره. تمام شد این رساله شریفه در روز دحوالارض بیست و پنجم ذی القعده یكی از ایام متبركه كه وعده ظهور در آن داده اند از سنه 1319 كه در آن جمعه و قربان و نوروز جمع شده. نجف اشرف - عرره العبد المذنب امسئی حسین بن محمد التقی النوری الطبرسی حامدا مصلیا مستغفرا.


[1] مائده، س 5، آيه 41.

[2] مائده، س 5، آيه 42.

[3] نبأ، س 78، آيه 35.

[4] روم، س 30، آيه 55.

[5] مجادله، س 58، آيه 18.

[6] انعام، س 6، آيه 23 و 24.

[7] انعام، س 6، آيه 28.

[8] حج، س 22، آيه 30.

[9] فرقان، س 25، آيه 72.

[10] اعتقادات، صدوق، تحقيق غلامرضا مازندراني، ص 84، ناشر محقق، قم، 1412.

[11] انعام، س 6، آيه 68.

[12] همان، آيه 68.

[13] كتاب التفسير، عياشي، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 1، ص 362، حديث 31.

[14] فضائل الشيعه به همراه صفات الشيعه، صدوق، ترجمه؟، ص 84، حديث 63، تهران، مؤسسه انتشارات فراهاني، بي تا.

[15] زمر، س 39، آيه 45.

[16] عين الحياة، مجلسي، تصحيح اسدالله اصفهاني، ص 613.

[17] شعرا، س 26، آيه 224.

[18] اعتقادات، صدوق، تحقيق غلامرضا مازندراني، ص 84.

[19] معاني الاخبار، صدوق، تحقيق علي اكبر غفاري، ص 349، باب معني فاجتنبوا الرجس من الوثان و قول الزور.

[20] در طوب مباحث مؤلف عاليمقام به مسؤليت و وظائف گويندگان و وعاظ، مداحان، علماء و بزرگان دين و بانيان مجالس اشاره شد. در نهايت اين مباحث به مستمعان اشاره مي كند و وظيفه آنان را يادآور شده است كه نقشي اساسي در ترويج مجالس دارند. نكته مهم در باب مستمعان آن است كه همگي داراي انگيزه معنوي و به اميد ثواب و تعظيم شعائر ديني و به منظور درك مسائل ديني در اين مجالس شركت مي كنند. بديهي است حضور گرم و مخلصانه آنان، در احياء مجالس ديني، بالاخص مصائب اهل بيت عليهم السلام نقش بسزائي دارد و همواره از اركان اين مجالس محسوب مي شوند. ولي مي بايست نكاتي را نيز مد نظر داشته باشند. نمي توان در هر مجلسي حاضر شد و پاي سخن هر كسي نشست و به صرف اين كه دهان گرم و يا صداي دلپذيري دارد، كلام او را مطابق رضاي حق دانست. بايد توجه داشت بسياري از انحرافات بدان علت است كه مردم عامي به مطالب واهي و قصه هاي افسانه وار و صداي خوش و شورافكني، علاقه بيشتري نشان مي دهند تا شنيدن سخن حق و.... و طبيعي است مجالسي كه داراي سرگرمي و خوانندگي بيشتري باشد، بيشتر مورد قبول و تشويق آنان قرار مي گيرد، و اين تشويق نابجا، وعاظ و مداحان بي پروا را جري و آنها را به عملشان مصمم كرده است. مستمعان بايد بدانند گريستن بر مصائب اهل بيت عليهم السلام بسيار مطلوب است به شرط آن كه به دروغ و نسبت ناروا مخلوط نشود. زيرا نسبت دروغ به اهل بيت از گناهان كبيره اي است كه اگر بر آن خون گريه كنيد به چيزي واهي گريسته ايد. و اگر بدانيد دروغ بسته، و اعتراض نكنيد در جرم گوينده شريك هستيد. اين گونه نيست كه تمامي مستمعان متوجه نباشند كه مصيبت خوانده شده چگونه است؟ همين كه از خواننده اي مصيبتي را مي شنويد كه تا به حال كسي نقل نكرده و يا نشنيده ايد، مي بايست از خواننده بپرسيد كه اين مطلب را از كجا نقل كردي؟ اين عمل دائره دروغپردازي را ضيق خواهد كرد. و اگر كسي را مي شناسيم كه ملتزم به رعايت اصول شرعي خواندن مصيبت نيست، بايد از شركت تدر مجالس او خودداري گردد و مسلم بدانيم كه عدم شركت در مجالس افراد بي پروا و بي تقوا، هر چند گرمترين باشد، ثوابي به مراتب افزونتر دارد. گر چه شركت در چنين مجالسي كه مي دانيم مداح يا گوينده آنان از خواندن مصيبت دروغ ابائي ندارد، نه تنها ثوابي ندارد، بلكه از باب شنيدن سخن دروغ و اعانت بر اثم معصيتي نابخشودني است. نبايد چنين بپنداريم كه هر مجلسي كه به نام اهل بيت دائر شد، حتما مورد رضايت آنان نيز هست خير اگر چنين مجالسي همراه با واعظ و مداح شايسته نباشد، گاهي - نعوذبالله - همانند مجالس فسق است!! نكته ديگر: كه مي بايست به آن توجه كرد، تشويق و ترغيب مستمعان است. گاهي ديده مي شود گوينده اي كه بيشتر به افسانه گويي يا قصه هاي واهي يا خوابهاي بي اعتبار يا به مطالب سست و داستانهاي ساختگي و يا مصائب بي سند و اعتبار مي پردازد، بدان علت كه مجلس گرمتري تحويل مي دهد، به شدت از طرف مستمعان مورد تشويق و تقدير قرار مي گيرد. و يا اگر مداحي با خواندن مصائب ساختگي و يا اشعار سخيف و بدون محتوا و يا بسياري از اوقات با محتواي كاملا دروغ و نسبت ناروا به اهل بيت عليهم السلام چون مجلس پرشور و غوغائي مي سازد، مورد تشويق مستمعان قرار مي گيرد! اين اعمال باعث مي شود كه دامنه بي مبالاتي گسترش يابد و گوينده به دنبال يافتن و يا ساختن مطالب جديد و رقت آور بگردد و هر روز بر گسترده بي پروايي و بي تقوائي خويش بيافزايد. بنابراين چنين مستمعاني - بالاخره اگر احتمال دروغگويي نيز بدهند - مسلم در گناه بزرگ گوينده شريك اند و بدانند نه تنها با چنين سخناني رضايت اهل بيت را جلب نكرده اند، بلكه سخط خدا و رسول و اهل بيت عليهم السلام را براي خود كسب كرده اند!! و طبيعي است كه به دنبال چنين عاقبتي نيست. اگر منظور از شركت، در اين مجالس و يا تشويق گوينده آن است كه در قبر و قيامت ره توشه اي برگيرم، بايد دانست شركت در مجلسي كه گوينده يا مداح آن نسبت دروغ به اهل بيت بدهد نه تنها ره آوردي براي خلاص ما ندارد، بلكه وسيله گرفتاري و غضب آنان را فراهم خواهد كرد. با كمال تاسف ديده مي شود، عوام الناس با ازدحام بسيار در برخي از مجالس شركت مي كنند كه خواننده آن چون صداي خوش دارد و در مجلس شور مي افكند! و در همين مجالس مطالبي بر زبان خوانندگان جاري مي شود، كه هيچ شكي در دروغ بودن آن نيست. نسبتهايي كه معلوم نيست چگونه ساخته اند! و خلق الله نيز با ازدحام بسيار همواره آنان را تشويق مي كنند و بانيان با پرداختن مبالغ هنگفت به چنين خوانندگاني، به آنها كمك مي كنند تا هر چه بخواهند به اهل بيت عليهم السلام دروغ ببندند و باعث و هن تشيع و اهل بيت عليهم السلام گردند!! و تاريخ روشن و زندگي سراسر مظلوميت ائمه معصومين عليهم السلام كه حجن بر مردم است را به گونه اي لوث كنند كه نتوان از آن دفاع كرد. و ظلمي مضاعف بر آنها روا دارند!! زندگي و مصائب ائمه معصومين سند حقانيت و مظلوميت آنهاست كه علماء بزرگ تشيع با تحمل و رنج بسيار در طول صدها سال و گاهي همراه با فداكاري و ريختن خون خود از آن دفاع كرده و تاريخي روشن و مستدل را براي ما به وديعت نهاده اند به گونه اي كه حتي دشمنان نيز بر آن اقرار كرده و نتوانسته اند كتمان نمايند و چنين تاريخي را با تأليف كتابهاي بسيار در ميان ما به ارث نهاده اند؛ و نگذاشته اند به تحريف و دروغ آلوده شود؛ ولي امروز با زبان و دست كساني كه مدعي ارادت به اهل بيت اند - ولي در واقع به كسب و كار و اصل مجلس گرداني خود، بيش از اهل بيت علاقمنداند - چنان بي پروا به اين تاريخ لطمه وارد مي شود كه تا به حال هيچ دشمني قدرت چنين صدمه اي را نداشته است!! و كار به گونه شده است كه دست و زبان مصلحان نيز بسته شده است و مستمعاني نيز در مساعدت آنان دريغ نمي كنند! اين سخن مؤلف از روي درد و ارادت واقعي به اهل بيت عليهم السلام است و مستمعان نيز مي بايست به خوبي موقعيت خويش را درك كرده و خداي ناكرده آتش بيار معركه ظلم به فرهنگ اهل بيت عليهم السلام نگردند!.

[21] نساء، س 4، آيه 140.

[22] جعفريات، أبي علي محمد بن محمد الاشعث الكوفي، ص 169.... عن علي بن أبي طالب - عليه السلام - قال: «كان رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - اذا كذب عنده الرجل، تبسم و قال: انه ليقول قولا».

[23] الرعاية في علم الدراية، شهيد ثاني، تحقيق و تعليق محمد علي بقال، ص 111.