کد مطلب:166424 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:306

پیشگفتار
سیر مقتل نگاری

«مقتل» گر چه در لغت به معنی قتلگاه، كشتارگاه، و محل و زمان كشتن و یا كشته شدن آمده است، ولی در فرهنگ اسلامی این واژه به اخبار و روایات حادثه ای خونین كه در آن شخصیتی بزرگ كشته شده اطلاق گردیده است. اما از آنجا كه در میان سرگذشتهای قربانیان بزرگ تاریخ، ماجرای شهادت حضرت امام حسین علیه السلام و یارانش از دیگران غم انگیزتر و جانگدازتر بوده، این اصطلاح در نقل رویدادهای مربوط به مقتل آن حضرت منحصر شده است. [1] .

نخستین عاملی كه سبب اوج چنین شیوه ای در نقل رخدادهای خونین تاریخ عاشورا شد، اهمیت و بزرگی حادثه و حماسه ای بود كه تاریخ هرگز به خود ندیده است. رویداد عاشورای سال 61 هجری در كربلا، تنها یك جنگ نابرابر، یك داستان غم انگیز و یا یك فاجعه نبود، بلكه جلوه ای از كمال و جمال الهی بود كه در چهره انسان و انسانهایی تجسم یافت و در منظره تاریخ بشری به نمایش گذارده شد. رخداد عاشورا حتی قیام و حركتی چونان نهضتهای عدالتخواهانه و اصلاح طلبانه انسانهای مجاهد نبود، بلكه عصاره همه بعثتها، نهضتها و انقلابهای مردان الهی بود كه در سرزمین تفتیده طف رخ می نمود. تبلور دو اندیشه، دو اعتقاد، دو جریان تاریخی كه در چهره دو گروه با دو


پیشوا ترسیم می شد، جنگ امام نور با امام نار، درگیری انسان صالح و مصلح با انسان فاسد و مفسد، رویارویی فضیلتها با رذیلتها و مقابله حق با باطل. این واقعه با آنكه بیش از نیم روز به درازا نكشید، در همه روزگاران طنین افكن شد.

تاریخ، جنگ های بزرگ، كشمكش های دراز، خونریزیهای سهمگین، تا كنون بسیار دیده، اما هیچ كدام به اندازه این رویداد كوتاه، بحث انگیز، عبرت آموز و موثر نبوده است، چه عواطف پاكی را كه جریحه دار كرده! چه دلهایی را كه به خود متمایل ساخته! چه دیده های بسیاری را كه به گریه واداشته! و چه حماسه های بزرگی را به كه پس از خود آفریده، و چه اندیشه هایی را كه بیدار ساخته و به هدایت روشن نموده است؟ چرا؟ رمز این همه تأثیر چیست؟

این فاجعه به اندازه ای سخت و ناگوار بوده كه مورخان مسلمان نمی توانسته اند عواطف و احساسات خود را از تأثر آن، فارغ نگاه دارند و حتی برخی آنان به دلیل شدت تأثر از نقل مفصل آن تن باز می زده اند چنانكه ابن طقطقی (660 -709 ه ق) در ذیل حوادث مربوط به زمان حكومت یزید آورده است:

«این سرگذشتی است كه به علت ناگواری و هولناكی آن دوست نمی دارم سخن را در پیرامونش طولانی كنم، زیرا در اسلام كاری زشت تر از آن به وقوع نپیوسته است. گر چه كشته شدن امیرالمؤمنین علیه السلام مصیبت بسیار بزرگی به شمار می آمد، لیكن سرگذشت حسین علیه السلام چندان كشتار فجیع و مثله و اسارت در برداشت كه از شنیدن آن پوست بدن انسان به لرزه می افتد، لذا از پرداختن به سخن درباره این سرگذشت به شهرتش اكتفا می كنم، زیرا كه از مشهورترین مصیبتهاست. خداوند هر كس را كه در آن دست داشته و بدان فرمان داده و به چیزی از آن خشنود بوده است لعنت كند و هیچ گونه كار خیر و توبه ای را از او نپذیرد، و او را از جمله (الاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیوة


الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا) [2] قرار دهد.» [3]

سالیانی بعد یعنی 746 ه هندوشاه نخجوانی هنگامی كه مطالب «ابن طقطقی» را مطابق مسلك خود تحریر می كرد، عبارت وی را چنین بنگاشت:

«در شرح این قصه بسط سخن نمی توان كرد چه در اسلام واقعه ای صعب تر از این نیفتاده است، زیرا كه قصه حسین فاحش تر از همه (قتلها) اتفاق افتاد، چه سر مبارك او را به دمشق بردند و فرزندی طفل را كنار او به تیر بزدند و برادرزادگان و ابناء عم او را در پیش او بكشتند و عورات و اطفال را بر آن صورت كه از ولایت حبشه و زنگ و هند بردگان آوردند به بردگی به شهرها بردند» [4] .

كشته شدن فرزند پیامبر، به دست گروهی از مسلمانان كه نخست او را برای هدایت و امامت خویش فرا خوانده بودند، و سپس به خاطر زبونی و ترس و طمع در برابرش ایستاده و كمر به قتلش بسته بودند، این حادثه را از دیگر حوادث تاریخی ممتاز می ساخت، به ویژه آنكه تنها 61 سال پس از هجرت و پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این فاجعه به وقوع پیوست. محاصره ده تن از خاندان پیامبر و پیروان آنها، كه به داشتن اخلاص و صداقت در میان مسلمانان شهره بودند، بستن آب بر روی آنها و اطفال ایشان، و سرانجام به قتل رساندن یك یك آنها حتی خردسالان، اسب تاختن بر پیكرهای شهیدان، آتش زدن خیمه های زنان و كودكان، برافراشتن سرهای كشتگان بر نیزه ها و شكنجه اسیران و گرداندن آنان در شهرها و مجالس ستمكاران، در برابر تجلی عالی ترین خصلتها و صفات انسانی از سوی اهل بیت پیامبر و یاران آنها در این صحنه ها


آتشی در دلهای مؤمنان برانگیخت كه هیچ گاه خاموشی ندارد. [5] .

دومین انگیزه روایاتی است كه به عنوان اخبار غیبی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شده است و در آنها از كشته شدن مظلومانه حسین علیه السلام و یارانش، و ثواب زنده نگه داشتن یاد حماسه جاودانه اش سخن رفته است. [6] .

سوم، برخورد عاطفی امامان شیعه با واقعه كربلا و برگزاری مجالس سوگواری برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام خود عامل مهمی برای حفظ تاریخی و برانگیختن احساسات و الگو ساختن حماسه عاشورا بوده است. چنان كه در روایات آمده. [7] .

اما رویدادهای عاشورا چگونه ثبت و ماندگار شد. بی تردید حوادث بسیاری در طول تاریخ رخ داده و كمتر رویدادی درست به دست نسل های پسین رسیده است. حتی در دوره ی معاصر، یعنی در عصر رسانه ها، چه بسا واقعه ای طی چند روز به گونه هایی متفاوت ثبت و ضبط می شود.

شگفت آنكه به خلاف همه تلاشهایی كه برای به فراموشی سپردن و یا مسخ و تحریف نهضت عاشورا به كار گرفته شده باز هم از همه رخدادها روشن تر و دقیق تر به نسل های بعدی گزارش شده. اگر از داستانهای ساختگی سده های اخیر كه روی انگیزه های سیاسی، اعتقادی و یا عاطفی به آن حادثه نسبت داده اند بگذریم، كمتر واقعه ای در تاریخ وجود دارد كه متون نخستین درباره مفاد اصلی آن تا این اندازه اتفاق نظر داشته باشند. علت این اتفاق نظر در متون نخستین را می توان راویان صادق و واثقی دانست كه خود در حماسه عاشورا حضور داشته اند و مشاهدات خویش را گزارش كرده اند كه افراد زیر از آن شمارند:

الف: خاندان امام حسین، بازماندگان حادثه كربلا، آزادگان و پیام آوران عاشورا كه صحنه های گوناگون این رویداد را به چشم دیده بودند، و به هنگام عبور از شهرها


در مجالس و محافل گوناگون حقایق را كه به مردم ابلاغ می كردند، كه از میان آنان خواهران و فرزندان امام و از همه مهمتر حضرت علی بن الحسین - زین العابدین - علیه السلام از دیگران مؤثرتر بوده اند. حتی بزرگ مردی از این خاندان به نام حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام كه خود در صحنه نبرد با دشمن حضور داشته و متحمل زخمهای عمیقی شده، به وسیله بستگانش (كه در لشكر دشمن بودند) از معركه بیرون كشیده شده و جان سالم به در برده... [8] و بی تردید مشاهدات خویش را به دیگران منقل كرده است.

ب: افراد راستگو و با شهامتی همچون ضحاك بن عبدالله بن قیس مشرقی [9] و عقبة بن سمعان [10] كه در مراحل عمده و مهم نهضت حضور فعال داشته ولی به فیض شهادت نایل نشده و بسیاری از وقایع را بازگو كرده اند.

ج: مخالفانی كه پس از شهادت امام حسین علیه السلام عذاب وجدان آنان را وادار به اعتراف كرده و رویدادهایی كه خود آفریده و یا ناظر آن بوده اند را برای دیگران و ثبت در تاریخ نقل كرده اند كه حمید بن مسلم ازدی به عنوان راوی بخشی از روایت ها از آن شمار است.

د: امامان معصوم شیعه كه خود فرزندان حسین علیه السلام و وارثان آن حضرت بوده اند، وقایع این نهضت را برای محدثان و راویان حدیث كرده اند.

خوشبختانه این روایات را دو تن از شاگردان برجسته امام صادق علیه السلام به نام های لوط بن یحیی معروف به «ابی مخنف»، «و هشام بن محمد» معروف به «كلبی» كه هر دو از علمای سده دوم هجری بوده اند، در كتابهای جداگانه ای با نام «مقتل الحسین» گردآوری كرده اند.

«مقتل الحسین» نوشته لوط بن یحیی ازدی (متوفای 157 قمری) از مورخان و محدثان شیعه، بیشتر مورد بهره گیری تاریخنگاران قرون نخستین اسلامی قرار گرفته است.


این شخص كه خود از اصحاب امام صادق و جدش مخنف بن سلیمه (سلیم) ازدی از اصحاب علی بن ابی طالب (ع) بوده و در جنگ جمل، علمداری قبیله را به عهده داشته و در همان جنگ به شهادت رسیده، محدثی مورد اعتماد و وثوق بوده است و به گفته ابن ندیم: «علما عقیده دارند كه او بیش از دیگران در امر عراق و اخبار و فتوح آشنایی دارد» [11] .

كتابهای او از جمله «مقتل» مورد ذكر، گر چه مفقود شده ولی روایات آن در كتابهای معاصران و نویسندگان بعدی به تفصیل آمده است.

بخش عمده ای از رویدادهای مربوط به نهضت امام حسین (ع) را تاریخ نویسانی چون طبری، ابن اثیر، ابوالفرج اصفهانی، مسكویه رازی، ابوحنیفه دینوری، شیخ مفید، بلاذری «از مقتل» ابومخنف در كتابهای «الامم و الملوك»، «الكامل فی التاریخ»، «مقاتل الطالبیین»، «اخبار الطوال»، «الارشاد» و «انساب الاشراف» نقل كرده اند. البته كتابی به نام مقتل ابومخنف هم اكنون موجود است ولی بی تردید انتسابش به وی نادرست است و بر این مطلب بارها پژوهشگران و مورخان و محدثان بزرگی چون میرزا حسین نوری و شیخ عباس قمی [12] و... تأكید كرده اند. مقایسه روایاتی كه در كتابهای متقدمان نقل شده با آنچه كه در این كتاب آمده است، این حقیقت را آشكار می سازد [13] .

از هشام بن محمد مشهور به «كلبی» و همچنین «مدائنی» گزارشهای كوتاهی درباره مقتل امام حسین (ع) به كتابهای تاریخی كهن راه یافته، ولی كتابی مستقل از آن دو دیده نشده است. پیش از دو كتاب یاد شده گفته اند كتابهایی در مقتل حضرت سیدالشهداء (ع) نوشته شده، از جمله «مقتل الحسین» تالیف اصبغ بن نباته از روایت شیعه و از اصحاب خاص حضرت علی (ع) اما هیچ اثری از كتاب مزبور در دست نیست، حتی مورخان متقدم نیز


چیزی از او نقل نكرده اند. [14] .

از جابر جعفی (متوفای 128 ه) نیز به عنوان مقتل نگار یاد شده، ولی از كتاب او حتی گزارشی به ما نرسیده است.

در این عصر احمد بن ابی یعقوب اصفهانی معروف به «ابن واضح یعقوبی» مورخ و جغرافی دان و سیاح مشهور مسلمان در اوایل سده سوم، گزارش كوتاهی از مقتل امام حسین را در تاریخ خو بدون سند آورده است.

پس از او ابوالحسن علی بن حسین مسعودی (متوفای 345 ه) در كتاب «مروج الذهب و معادن الجواهر»، به همان شیوه مروری بر حوادث نهضت عاشورا داشته اند.

در همین دوره ابومحمد احمد بن علی، نامور به «ابن اعثم كوفی» (متوفای 314 ه) محدث، شاعر و مورخ شیعی در كتاب «الفتوح» با تفصیل بیشتری وقایع و حوادث این ماجرا را نقل كرده است. ابن اعثم گاه روایاتی را آورده كه در كتابهای معاصرین او موجود نیست، اما پیداست كه در گزینش آنها دقت داشته.

از نصر بن مزاحم، واقدی، محمد علایی (م 298 ه)، ابراهیم بن اسحاق (م 358)، شیخ طوسی (م 460)، و جمع دیگری به عنوان نویسندگان «مقتل الحسین» یاد شده [15] ولی تا كنون رساله ای از آنان با این نام در جایی دیده نشده است.

در جمع تألیفات محمد بن علی بن بابویه مشهور به «صدوق» (م 281)، نیز كتابی با عنوان «مقتل الحسین» آمده كه گر چه به طور مستقل موجود نیست، ولی شاید مفاد آن با آنچه كه در كتاب «امالی» آمده یكسان باشد.

در سده ششم هجری، ابوالموید خوارزمی (متوفای 568 ه)، در این باره دست به تألیفی مستقل و مفصل زد و كتابی پدید آورد كه به مقتل خوارزمی نامور شد.

خوارزمی در بیشتر نقل ها سلسله راویان خبر را نام می برد و در برخی موارد از ابومخنف و به ویژه تاریخ ابن اعثم كوفی یاد می كند. به هر حال، مقتل خوارزمی مورد


اعتماد و وثوق بسیاری از دانشمندان عامه و خاصه بوده. و باز در این دوره، ابی جعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب (متوفای 558 ه) در كتاب «مناقب آل ابی طالب» زیر عنوان مناقب امام حسین (ع) به شرح مقتل آن حضرت پرداخت. كتاب او نزد محدثان و مورخان، از اعتبار ویژه ای برخوردار است.

پس از اینها، گر چه برخی اخبار نهضت حسین در كتابهای تاریخی نقل شد، ولی گویا كتابی مستقل به نگارش در نیامد تا اینكه علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس (م 664 ه) در پی كتاب «مصباح الزائر و جناح المسافر» كه شامل زیارات و آداب مربوط به آنهاست، كتابی در مقتل حضرت سیدالشهداء فراهم آورد تا زائران حرم حسینی از ثواب ذكر مصایب حضرت اباعبدالله (ع) محروم نمانند. ابن طاووس گر چه در نگارش این اثر از همه آثار پیش از خود، بهره برده است ولی نظر او بیشتر متوجه كتاب الفتوح نوشته ابن اعثم بوده است. چنانكه در برخی موارد بدان اشاره كرده است. [16] و چون قصد ایجاز و اختصار داشته، به نقل برخی از روایات بدون ذكر روات و مصادر آنها بسنده می كند و آن را «اللهوف علی قتلی الطفوف» نام می نهد. [17] .

نجم الدین جعفر بن محمد بن جعفر بن هبة الدین نمای حلی (متوفای 841)، كتاب «مثیر الاحزان» را به همین شیوه تألیف كرده است.

پس از اینها پرآوازه ترین اثر در این موضوع را مولی حسین كاشفی سبزواری (م 910 ه) پدیده آورده است. گروهی از تذكره نویسان كاشفی را حنفی و برخی پیرو شافعی می دانند.

صاحب «ریاض العلما» می نویسد: «وی در هرات و سایر بلاد ماوراء النهر به تشیع و رفض مشهور بوده، در سبزوار و سایر بلاد شیعه نشین به تسنن و تحنیف معروف».

همچنین وی می نگارد:

«روضة الشهداء، نخستین كتابی است در مقتل كه به فارسی تصنیف شده، ذاكرین مصایب اهل بیت آن كتاب را تلقی به قبول نموده و روی منابر آن را قرائت می كردند.


بدین سبب گروه ذاكرین به روضه خوان موسوم شدند، زیر در منابر مصایب اهل بیت را از كتاب «روضه الشهداء» می خواندند.»

بابهای این كتاب عبارتند از:

باب نخست: در ابتلای بعضی از انبیا علی نبینا و علیهم الصلوة و السلام.

باب دوم: در جفای قریش با حضرت رسالت صلی الله علیه و شهادت حمزه و جعفر طیار.

باب سوم: در وفات حضرت سید المرسلین (ص).

باب چهارم: در حالات حضرت فاطمه زهرا (س) از ولادت تا وفات.

باب پنجم: در اخبار علی مرتضی (ع) از ولادت تا وفات.

باب ششم: در فضایل امام حسن (ع) از ولادت تا وفات.

باب هفتم: در مناقب امام حسین (ع).

بقیه ابواب نیز مربوط به زندگی حضرت اباعبدالله و قیام عاشورا و فرزندان و بستگان آن بزرگوار است. [18] .

این كتاب شامل قصه پردازیهایی است كه تا آن زمان سابقه نداشته، و مؤلف به خلاف سیره سلف، خود را مفید بر ذكر سند نساخته است و اگر گه گاه خواسته به شیوه معمول رفتار نماید، از افراد و آثاری نام برده كه ناشناخته و یا گمنامند مانند كتاب «كنز الغرائب» و یا كتاب «شواهد» از شیخ كمال الدین ابن الخشاب؟

«روضة الشهداء» چون به زبان فارسی ساده و شیرینی نگاشته شده مورد توجه مردم و وعاظ و روضه خوان ها قرار گرفت و بسیاری از نقل های آن به عنوان وقایع تاریخی در افواه و كتاب ها راه یافت و منشأ بسیاری از تحریف ها و انحراف ها شد. [19] .

در دوره صفویه (سده یازدهم هجری) مرحوم علامه مجلسی نیز در كتاب «بحارالانوار» فصلی را به ذكر مقتل حضرت اباعبدالله (ع) اختصاص داده و از تمامی


منابعی كه در آن عصر موجود بوده بهره گرفته است.

در كتاب بحارالانوار بارها از كتابی با عنوان «مقتل محمد بن ابی طالب» نام برده شده كه دارای اخبار شاذ و نادری است، اما در كتابهای دیگر مطلبی از آن یاد نشده است.

عبدالله بحرانی اصفهانی معاصر علامه مجلسی «مقتل عوالم» را نیز به شیوه «بحارالانوار» نگاشته است.

پس از او ملاآقا شیروانی مشهور به «فاضل دربندی» (م 1286 ه) از شاگردان شریف العلماء آملی مازندرانی، كتابی با عنوان «اكسیر العبادات فی اسرار الشهادات» نوشت كه بخش بزرگی از آن مربوط به مقتل سیدالشهدا است.

دربندی در این اثر، از آوردن اخبار شاذ و نادر خودداری نكرده و به روایات سست استناد جسته است، ولی گفتار و كردار وی همواره مورد قبول عوام بوده، در نیمه های وعظ از شدت تأثر و تألم از روی منبر عمامه اش را بر زمین می زده، گریبان چاك می كرده و بر سر خاك می ریخته، تیغ زدن در روز عاشورا نیز از یادگارهای اوست.

بعدها برخی از روضه خوان ها از قول و عمل او در ماه محرم، به ویژه روز عاشورا پیروی كردند. [20] .

از مقاتل مشهور این دوره، شرح حال حضرت سیدالشهدا در كتاب «ناسخ التواریخ» نوشته سپهر كاشانی است كه الحق از دو كتاب «روضة الشهداء» و «اسرار الشهاده» سست تر است. سپهر در این اثر مطالبی را آوره كه در هیچ كتابی پیش از آن نیامده. او اعتنایی به اسناد روایات نداشته و بعید نیست كه برخی از مجعولات عصر خویش را كه در زبان اهل منبر متداول و یا زاده ذهن خودش بوده نیز در این مجموعه آورده باشد مطالب این كتاب در برخی موارد موجب وهن مذهب است.

شاید به همین دلیل بوده كه سید جمال الدین اسدآبادی خواندن این كتاب را منع كرده


است. [21] .

با توجه به كتاب های یاد شده اخیر كه ناشر بسیاری از مجعولات و منشأ مسخ و تحریف وقایع عاشورا و اهداف نهضت حسینی بوده اند، می توان گفت كه دوره های صفویه و قاجار عهد انحطاط مقتل نگاری بوده اند.

در این چند قرن آن اندازه از تحریفات در نگارش مقتل و مراسم تعزیه استفاده شده كه حقایق این نهضت مقدس از نظرها مكتوم مانده است. بسیاری از تعبیرات، استعارات، مجازها، تشبیهات و به اصطلاح «زبان حالها» كه زاده ذوق و گمان افراد است به عنوان روایات به كتابهای مقتل راه پیدا كرده است افزون بر اینها، شبیه سازی ها نیز سبب فزونی تحریف ها و مطالب خلاف واقع و فاصله گرفتن از نصوص عتیق گردیده است.

خوشبختانه علمای غیور و روشنفكر نسبت به این پدیده شوم بی تفاوت نماندند و زود از خود واكنش نشان داده، در برابر تحریفات و مسخ حقایق ایستادند و به روشنگری پرداختند. نمونه زیبای این موضع گیری كتاب «لؤلؤ و مرجان» اثر محدث بزرگوار میرزا حسین نوری صاحب «مستدرك الوسائل» است... این عالم بزرگوار در پاسخ به نامه یكی از علمای هند كه روضه خوان ها و ذاكرین حضرت سیدالشهدا (ع) شكایت می كند و اظهار می دارد كه: «اینان در دروغ گفتن حریص و بی باكند و در نشر اكاذیب و مجعولات پافشاری دارند و چه بسا كه این گونه مطالب را مباح و جایز می شمارند، پس در خواست می شود كه آن جناب ارشاد و موعظه ای بنگارند»، می نویسد: «شما فكر كرده اید كه در عتبات و عالیات و ایران از این گونه امور خبری نیست و این مسایل مربوط به هندوستان است؟». میرزای نوری توصیه های ائمه مبنی بر استحباب تعزیه داری و گریستن بر مصائب حضرت سیدالشهداء را نقل می كند، ولی خاطر نشان می سازد كه نمی شود به خاطر امری مستحب كارهایی حرام انجام داد، چنان كه با تمسك به رویات استحباب ادخال


سرور در قلب مؤمن، نمی شود برای خوشحال كردن مؤمنان دست به اعمال زشت منافی عفت زد.

همچنین است استحباب ادای حاجت مؤمن، ولی آیا می شود برای به دست آوردن ثواب آن دزدی كرد؟ بدون شك خیر، زیرا مستحب مشروط است بر انجام فعلی با وسایل و اسباب مناسب و مباح. [22] .

بنابراین، كسب ثواب و استحباب گریستن بر مصایب سالار شهیدان و اصحاب او نیز باید از طریق معقول و مشروع باشد. پس چگونه می توان پذیرفت كه دروغ بستن بر خاندان پیامبر - كه عملی حرام و انجام آن در ماه مبارك رمضان موجب بطلان روزه می شود - ستوده و مستوجب اجر باشد؟ حركت اصلاحی دانشمندان و مصلحان غیرتمند بی نتیجه نماند و تنقیح و تهذیب اخبار مقاتل مطرح شد.

البته پیش از این، مرحوم میرزا تقی خان امیركبیر اصلاحاتی در این زمینه به وجود آورد [23] .

و از آن پس نگارش مقتل با دقت بیشتری دنبال شد، اما از میان صدها كتاب كه در سده سیزدهم در موضوع مقتل حضرت سیدالشهدا نوشته و چاپ شده است، كتاب «قمصام زخار و صمصام بتار» [24] تألیف فرهاد میرزاز فرزند عباس میرزا و نوه فتحعلی شاه قاجار كه از شاگردان میرزا عیسی قائم مقام فراهانی (صدر اعظم) به شمار می آید، از دیگران مشهورتر است و از نظر تتبع و تحقیق و اسناد از اعتبار و دقت بیشتری برخوردار است. [25] .

تألیف این كتاب در سال 1303 آغاز و در سال 1304 پایان یافته و در دوم محرم به


وسیله محمد علی منشی علی آبادی خوشنویسی آن به انجام رسیده است [26] مؤلف علت تألیف را وجود اختلاف در روایات منقول و ورود تشبیهات و توصیفات شاعران و ذاكران در تاریخ عاشورا دانسته است، زیرا این مورد به اندازه ای رواج یافته كه شناخت صحیح از سقیم جز برای عالم خبیر و ناقد بصیر ممكن نیست.

به همین سبب در صدد تألیف كتابی خالی از حشو و زواید در احوال حضرت سیدالشهداء از ولادت تا شهادت بوده، اما آن گونه كه خود گفته سالها آرزوی چنین كاری را در سر داشته ولی به علت مشاغل و مناصب سیاسی و اجرایی توفیق انجام آن را نمی یافته است. سرانجام در سال 1293 ه به هنگام بازگشت از سفر حج در دریای سفید میان قبرس ورودس طوفانی عظیم دریا را متلاطم می سازد، به طوری كه خود را گرفتار بلا دیده از این رو دست توسل به دامن اهل بیت عصمت و طهارت زده و دوباره نذر می كند كه اگر فرصت و مهلتی دست دهد، كتاب مقتل را به پایان آورد. پس مقداری از تربت حضرت سیدالشهدا را بر در دریا می پاشد، در پی آن دریا آرام می گیرد و با عافیت تمام به مقصد می رسد. ولی باز هم گرفتاریهای مختلف او را سالها از این كار باز می دارد تا اینكه در سال 1303 گردآوری و تصنیف آن را آغاز می كند. خود او در این باره می گوید:

«خدای داناست كه با قلت بضاعت و عدم استطاعت، به قدر وسع و طاقت در ترجیح اقوال و تنقیح اخبار كه متون كتب فرق اسلامیه از احادیث صحیحه و تواریخ معتبره بدان محتوی و منطوی است اغفالی نرفت، و در جمع و ذكر آن اهمالی نیفتاد و از كتب محدثین و مورخین كه از سنه یكهزار هجری و بعد از آن به رشته تألیف در آورده اند، درج و نقل نكردیم» [27] .

مؤلف ابتدا از تلاشهای معاویه و حزب اموی در پیشگیری از ذكر فضایل و مناقب علی و آل او سخن گفته، و پس از آن از احادیثی كه در فضیلت خلفای دیگر و معاویه، با تطمیع و تهدید جهل شده پرده برداشته و در پی آن وارد نقل وقایع مربوط به زندگانی


حضرت اباعبدالله شده است.

افزون بر یاد كرد وقایع مربوط به قیام حضرت امام حسین (ع) مروری دارد بر رویدادهای پس از شهادت آن بزرگوار، مانند كاروان اسیران اهل بیت، نهضت توابین و قیام مختار، و نقل مراثی و فهرست منابع، كه بی تردید تا آن زمان كاری به این تفصیل و تدقیق وجود نداشته است. اما نثر پر تكلف زمان قاجار و قنل نصوص عربی بدون ترجمه و نیز عدم تنقیح روایات، این كتاب را برای عموم غیر قابل استفاده ساخته است.

این حركت اصطلاحی از سوی محدث بزرگ مرحوم شیخ عباس قمی با نوشتن كتاب پر ارج «نفس المهموم فی مصیبة سید نا الحسین المظلوم» ادامه یافت. محدث قمی در این كتاب به شرح زندگانی امام حسین (ع) پرداخته و مراحل حیات پرافتخار آن بزرگوار از تولد تا شهادت دنبال كرده و كتاب را با ذكر وقایع قیام توابین، خروج مختار و مرگ یزید به پایان برده است.

محدث قمی همین مطالب را به فارسی با ایجاز و اختصار در كتاب منتهی الامال یاد كرده و در هر دو اثر منابع خود را به اجمال بیان داشته است.

در گذر سالهای اخیر، نویسنده و پژوهشگر عراقی مرحوم سید عبدالرزاق مقرم كتابی با عنوان «مقتل الحسین» نگاشت كه گر چه مستند و مبتنی بر تتبع است، اما متأسفانه روایات در آن خوب منقح نشده است.

از حق نباید گذشت كه كارهای پر ارجی در دوره معاصر انجام گرفته و نویسندگان و پژوهشگرانی چون: باقر شریف القرشی، اسد حیدر عراقی، شیخ محمد سماوی، شیخ محمد مهدی شمس الدین لبنانی، میرزا خلیل كمره ای، شیخ محمد حسین كاشف الغطاء نجفی، سید هاشم رسولی محلاتی، شهید سید عبدالكریم هاشمی نژاد، شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی تبریزی، دكتر محمد ابراهیم آیتی، سید محسن جبل عاملی، شهید مرتضی مطهری و بسیاری دیگر از حق گویان و حقیقت نگاران كوشیده اند تا پرده از روی این واقعه بردارند و آنچه را كه یافته اند به دیگران برسانند.

نگارنده نیز از آثار همه این بزرگواران بهره برده است و شاید اگر هدایتهای آنان نبود،


این اثر پدید نمی آمد.

ولی از آنجا كه آثار عرضه شده یا جنبه تحلیلی داشته و از دیدگاهی خاص به انگیزه ها و عوامل نهضت عاشورا نظر انداخته و یا جنبه تحقیقی داشته و با روشهای علمی میزان اعتبار اسناد و مدارك و نقل های تاریخی را روشن ساخته و یا آنكه با كمك صنایع ادبی به ترسیم فرازهایی از آن حماسه بزرگ پرداخته و یا به تتبع صرف بسنده كرده و نقد روایات را روا ندانسته، و یا آنكه برای گروهی خاص نگارش یافته، و..

اینجانب به این باور رسید، كه جای اثری منقح و مبنی بر نقل و به دور از تحریف، با توضیح و تحلیل مناسب كه برای طیف گسترده ای از باسوادان قابل استفاده باشد همچنان خالی است.

من در این نوشتار به دنبال این هدف بوده ام اما تا چه اندازه در این جهت توفیق یافته ام؟ قضاوتی است كه باید خوانندگان و اهل نظر اظهار كنند، لازم به یادآوری است كه در این نوشتار كوشیده ام آنچه را كه در این باره از كهنه و نو، به رشته تحریر در آمده است، از نظر بگذرانم، و با آگاهی از ثمره تلاش دیگران، خود نیز در نقل وقایع روشی انتخاب كنم، اگر چه در طول این تحقیق، مجالی به دست نیامده تا روش و دلایل خویش را در گزینش و یا حذف روایتها بیان نمایم، زیرا در نگاه نگارنده آوردن مباحث استدلالی، متن را از یكنواختی بیرون می برد و برای همگان سودمند نبود. البته بیشتر آنچه را كه متون معتبر و نخستین نقل كرده اند در این كتاب آمده و به ندرت موردی حذف گردیده است، زیرا در بسیاری از موارد، روایتها قابل جمع بوده اند و از نظر اصولی مانعی برای این كار در میان نبوده است.

علاوه بر این كوشیده ام اخبار و حوادثی را با نظمی منطقی مرتب كنم، از اینرو آگاهی از جغرافیای تاریخی نیز ضروری می نموده است.

من برای اینكه از خطاها و اشتباهات خود بكاهم، دستنوشته های خویش را به تنی چند از محققان و مورخان گرامی، عرضه داشته ام. و آنان با كمال كرامت و بزگواری این صفحات را از نظر گذرانده و نكاتی را یادآور شده آن كه الحق مهم و ارجمند بوده است.


و در این باره اندیشمند گرانقدر استاد علی عابدی شاهرودی بیشترین سهم را دارا بوده اند. معظم له با بردباری و بزگواری ویژه ای كه دارند، علاوه بر راهنماییهای پر ارج در طول تحقیق، تمامی این نوشتار را به دقت مطالعه كرده و لغزشها و خطاهایم را یادآوری و گاه اصلاح نموده اند. پس از انتشار نیز خطیب دانشمند جناب آقای نظری منفرد، نكاتی را تذكر دادند كه نشانگر حوصله و دقت ایشان، در مطالعه «مقاتل» است.

به هر حال نقاط قوت این اثر، مرهون توفیق خدا، و توجهات ارواح پاك شهیدان كربلا، جهاد علمی محققان نویسندگان سلف، و همت و دانش روری استادان پژوهشگران مزبور بوده و كاستیهای آن برعهده این بنده ناتوان و خطاكار می باشد.

از خداوند بزرگ می خواهم كه خطاهایم را ببخشد و بر نقاط ضعف آگاهم كند و از خوانندگان عزیز تقاضا دارم كه كاستیها و لغزشهایم را یادآوری نمایند، تا در چاپهای آینده ان شاء الله رفع و اصلاح گردد.

خدای را سپاسگزارم كه این اثر با حسن استقبال حق طلبان و حقیقت جویان روبرو گردید و تمامی متن در دو روزنامه كثیر الانتشار كشور طی ایام محرم سال های پیش منتشر شد، و علاوه بر آن، شماری از صاحبان دانش و فضیلت به گونه كتبی و شفاهی این كمترین را مورد لطف خود قرار دادند كه پاسخ این همه اخلاص و بزرگواری و دانش پروری را به خدای بزرگ واگذار می كنم.

و السلام علی عبادالله الصالحین

قم - محمد جواد صاحبی



[1] درباره ي اين اصطلاح، فرهنگ هاي فارسي، و عربي نيز همين مضمون را آورده اند، ر ك: «فرهنگ معين»، «لغت نامه دهخدا»، «المنجد» و....

[2] سوره ي كهف، آيه ي 103 و 104.

[3] تاريخ فخري، محمد بن علي بن طباطبا (ابن طقطقي) ترجم محمد وحيد گلپايگاني، بنگاه نشر كتاب، تهران، 1360، ص 155.

[4] تجارب السلف، هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبي نخجواني، تصحيح عباس اقبال آشتياني، به اهتمام توفيق سبحاني، كتابخانه طهوري، تهران، 1357، ص 67.

[5] در حديث آمده است: «ان لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا».

[6] ر ك: «نفس المهموم!»، شيخ عباس قمي، مكتبة البصيرتي، قم 12405، ص 26 - 63.

[7] ر ك: «المجالس الفاخره» سيد شرف الدين عاملي، همچنين «في رحاب ائمه اهل البيت» سيد محسن امين، ج 3، دارالتعارف للمطبوعات بيروت، 1400 ه ق.

[8] «اللهوف علي قتلي الطفوف»، علي بن جعفر بن محمد بن طاووس حسيني، مطبعة الحيدريه، نجف 1369 ه ق. و نيز چاپ انتشارات جهان، تهران، 1348، ص 263.

[9] ر ك: «تاريخ الطبري» (تاريخ الامم و الملوك) ابي جعفر محمد بن جرير طبري، تصحيح محمد ابوالفضل ابراهيم، دار التراث العربي، بيروت - لبنان، 1387 ه ق، ج 5، ص 444 و 445.

[10] از اين شخص به عنوان يكي از اصحاب امام حسين عليه السلام رواياتي نقل شده است.

[11] ر ك: «فهرست»، ابن نديم، ص 157 و 158.

[12] «لؤلؤ و مرجان»، ميرزا حسين نوري، انتشارات طباطبايي، ق، 1371 ش.

[13] محمد هادي يوسفي غروي «مقتل» ابي مخنف موجود را با رواياتي كه در «طبري» و «ارشاد» و «تذكرة الامه»، آمده، مقايسه كرده و بيست اشكال و اشتباه براي آن شمرده است. ر ك: وقعة الطف» مؤسسه النشر الاسلامي، قم 1367 ش.

[14] «الذريعه» آغا بزرگ تهراني، ج 22، ص 23.

[15] ر ك: «كتابنامه امام حسين» رضا استادي، كيهان انديشه، ش 13، ص 102.

[16] «اللهوف علي قتلي الطفوف». ص 11.

[17] برخي محققان پاره اي از روايات اين كتاب را ضعيف شمرده اند.

[18] «روضة الشهداء» ملاحسين واعظ كاشفي، محمد رمضاني، تهران، انتشارات اسلاميه، 1341.

[19] علامه مرتضي مطهري در «حماسه حسيني» اين كتاب را سخت مورد نكوهش و انتقاد قرار داده است. ر ك: «حماسه حسيني»، جلد سوم، مقاله تحريفات عاشورا.

[20] ر ك: «قصص العلما»، ميرزا محمد تنكابني، انتشارات علميه اسلاميه، ص 108، «شرح حال رجال ايران»، مهدي بامداد، ج 5، ص 296.

[21] «سيد جمال الدين حسيني پايه گذار نهضتهاي اسلامي»، صدر واثقي، شركت انتشار، تهران، 1348 ص 135.

[22] ر ك: «لؤلؤ و مرجان» ميرزا حسين نوري، انتشارات طباطبايي، قم 1371 ش.

[23] «ميرزا تقي خان اميركبير» اكبر هاشمي رفسنجاني، انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه ي علميه قم، 1361 ش، ص 127 و 128.

[24] «قمقام زخار و صمصام بتار» (درياي ژرف و شمشير برنده) فرهاد ميرزا معتمد الدوله، انشتارات اسلاميه، تهران 1363.

[25] همان.

[26] فهرست كتابخانه آستان قدس رضوي، ج 5، ص 301.

[27] «قمقام»، ج 1، ص 8، مقدمه مؤلف.