کد مطلب:210943 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:219

مرجئه
یك دسته ای از اهل سنت بودند كه در مقابل شیعه و خوارج ظهور كردند برخی از مرجئه اشاعره را در نظر گرفته اند ولی اشتباه است و طبقه ای از اهل سنت بوده اند كه امروز هم احدی از آنها وجود ندارد.

مرجئه پس از مذهب اشعری به وجود آمد و با اشاعره عموم و خصوص من وجه بودند به شرحی كه شهرستانی در ملل و نحل می نویسد وجه تسمیه مرجئه این است كه «قیل الارجاء تاخیر علی علیه السلام عن الدرجة الاولی الی الرابعه» انتهی و لذا آنها



[ صفحه 26]



نسبت به اهل سنت دسته مخصوص بودند كه عامه علی را به خلافت چهارم از آغاز امر می شناخت ولی مرجئه پس از زمانی به این عقیده افتادند و خلافت را از مقام اولی به چهارمی تنزل دادند. [1] .

مرجئه در آن عصر قوتی داشتند و می گفتند ایمان كافی است عمل ضرورتی ندارد و صرف ایمان برای جرم و جزا كافی است و چون آنها كبائر را قابل ارزش می دانستند و یا برای آنكه خداوند تعالی أرجا تعذیبهم و از ارجاء تأخیر عذاب است یا تأخیر علی علیه السلام از امامت و خلافت - كتب فریقین برای آنها عقایدی نقل كرده اند و حتی ابوحنیفه را از فرقه مرجئه ماصریه می دانستند این طبقه اهل عراق بودند و شافعی و ثوری - مالك بن انس ابن ابی لیلی - شریك بن عبدالله و رفقای او در این فرقه بودند كه نام دیگری هم داشتند آنها را شكاك می گفتند یا تبریه كه اهل حشو بود و حشویه هم می گفتند و شرح عقاید مختلف آنها در كتب الفرق ضبط است.

مرجئه خطباء - قضات - فقهائی داشتند كه به نشر رفته و مردم را به عقاید خود دعوت می كردند و لذا در كتب آن عصر و اوضاع و احوال روات اخبار متفرق منحرفین زیاد دیده می شود كه اكثرا به مرجئه می پیوندد.

یك دسته از این فرقه اصحاب الجهمیه هستند كه پیشوای آنها جهم بن صفوان بوده و درباره عقاید آنها اقوام مختلفی نقل شده است و حتی احادیثی در لعن آنها از پیغمبر (ص) روایت نموده اند كه فرموده است لعنت المرجئه علی لسان سبعین نبیا و پرسیدند من المرجئه یا رسول الله قال (ص) الذین یقولون الایمان كلام. [2] .

آنچه مسلم است این فرقه در عصر امام صادق بوده اند و شعبی داشته همه معتقد به این بوده اند كه ایمان بدون عمل كافی است ولو آنكه عمل خلاف ایمان و عقیده باشد.


[1] فرق الشيعه ابي محمد حسن نوبختي ص 17 - الفصل ابن حزم ص 8842 كه اهل سنت را فرقه دانسته و مرجئه را در قبال معتزله آورده - ملل و نحل شهرستاني ص 145 ج 1.

[2] الفرق بين الفرق ص 190.