کد مطلب:211190 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

دنیا
دنیا برای انسان منزلی از منازل چهارده گانه است كه باید از آن گذشت و به مقصد و منزل اصلی رسید و هیچ چاره ای برای رسیدن



[ صفحه 397]



به آخرت جز از راه دنیا نیست.

این دنیا با تمام موجبات و تسلیحات و تجهیزاتی كه در آن از عناصر و موالید و نعم بی پایان مادی و معنوی در اختیار انسان برای نیل به كمال مطلوب گذاشته شده مذموم نیست درست برای تمثیل می توان گفت همان طور كه این مسافر از شهر مبداء به شهر مقصد حركت می كند از منازل بین راه كه همه موجبات فراهم باشد از نظر استفاده و نیاز فطری به همان مقدار استفاده كند هیچكس قدح و ذم نمی نماید بلكه اگر همه بدانند كه در منزلی از نعم الهی چیزی بود كه مسافر از آن غفلت كرده آن مورد سرزنش می گردد ولی اگر مسافر در منزل بین راه دل ببندد و اسیر مادیات و زرق و برق آن جا شود آن هم قبیح و خارج از دایره عقل و خرد است زیرا به همان مقدار كه دل بر اسباب و وسایل بین راه می بندد به همان مقدار از مقصد دور می شود و به هدف دیرتر و شاید مشكل تر برسد و لذا عقلا این روش را مذمت نموده و زشت دانسته اند وگرنه فی نفسه خود آن منزل و نعمتهای بی پایان و عمران و آبادی آنجا ناپسند و مذموم نیست.

دنیا هم برای مردی كه از مبدئی حركت كرده و باید به مقصدی برسد منزلی است كه باید از وسایل و وسایط آن به حد احتیاج استفاده كرد و گذشت تا رستگار گردید.

یكی از فضلای اسلام می گوید: دنیا جز نفس و غریزه شهوات و غضب و افكار و اعتقادات در اطراف آن نفس نیست.

این سخن حكیمانه و بسیار محكم و متقن است زیرا هرچه در دنیا هست و هرچه انسان میل می كند كه دو جنبه دارد و ممكن است انحراف حاصل كند از همین نفس است كه مركز همه قوای فعاله و منشاء شهوات و تمایلات نفسانی است غضب و شهوت از غرائز نفس است و آنچه برای نفس حاصل می گردد آن را دنیا گویند و هرچه از این دائره نفس خارج باشد از دنیا نیست پس عقل و متفرعات و ثمرات آن دنیا نیست بلكه آخرت است كه سیر تكاملی را حفظ و تایید می كند و انسان با عقل می تواند مقدار نیاز خود را از این دنیا یعنی از نیاز نفس و حدود تأمین احتیاجات آن تشخیص دهد زیرا آدمی بیشتر اسیر حس است و احساسات نیاز خود را به عرصه ظهور و بروز می گذارد اما تشخیص مقدار آن را نمی دهد مثلا حس گرسنگی مالش دل و ضعف و طلب احشاء و امعاء مواد غذائی را می طلبد اما حس نمی تواند تشخیص مقدار آن را بدهد آن عقل و حس و خرد است كه مقدار را مشخص می كند.



[ صفحه 398]



آدم روزه در گرمای تابستان حس تشنگی او شدت دارد ولی عقل باید مقدار نیاز آب را برای معده خالی و تعیین چه نوع آبی به چه مقدار بدهد و از آن چه نفسانیات است تعبیر به دنیا شده و آنچه عقلانیات است تفسیر به آخرت و مصالح زندگی گردیده است كه آراء و افكار و علم و دانش غضب و شهوت را یعنی دنیا را محدود به حدودی می كند كه قابل استفاده برای آخرت و تكامل باشد - حس شهوت برای تولید مثل و ابقاء نسل و حفظ سنت شریعت بوجود آمده اما كیفیت و كمیت آن و حدود و مقررات قانونی آن از نظر حسن انتظام اجتماعی با عقل است كه اگر عقل نباشد تن در عذاب است و خسران دنیا و آخرت شامل انسان است هر كس توانست شهوات خود را محدود كند یعنی عنان نفس را به دست عقل بسپارد به كمال مطلوب خود خواهد رسید و به رقاء و ارتقاء خواهد پیوست زیرا عقل می گوید كه باید از این قوه و نیروی غریزی غضب و شهوت استفاده كرد تا كمال دست دهد استفاده نكردن و تفریط آن نقص و افراد در آن هم نقص است باید از این آلت و این قوه به مقدار نیاز این منزل دنیا بهره مند گردید و این مقدار از دنیا ممدوح و پسندیده است.

باز مثالی می آوریم از قوای نفس حب مقام و جاه طلبی و استیلاء و سیطره و حكومت بر نوع است همه میل دارند كلام و افكار و عقیده خود را در دیگران نفوذ دهند و دیگران را زیر حكومت و فرمان خود درآورند - آیا این حس تا چه اندازه مفید است و تا چه حد مضر می گردد.

وقتی مردی بر دیگری حكومت یافت خواه پدر بر فرزند یا كارفرما بر كارگر یا فرمانده بر فرمان بر یا استاد بر شاگرد یا معلم بر محصل و غیره آیا باید در این سلطه و حكومت تا چه اندازه ترك تازی كند و از این حد گذشته با دیگری هم كه دارای این سلطه و حكومت است اصطكاك و تماس پیدا می كند با او باید در چه حد قرار گیرد.

اكثر حكام و سلاطین در همین موارد است كه دستها به خون خلق می آلایند تا نفوذ خود را بر دیگری تحمیل كنند و جنگهای بزرگی كه در دنیا رخ داده تمام نتیجه همین صفات رذیله نفسانی است كه در سلطنت و حكومت می خواستند مافوق بر همه باشند و قهرا ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجد.

این حس حب جاه و اعتلا و استیلا حدیقف ندارد هرچه وسعت یابد باز هم می خواهد وسعت بیشتری پیدا كند چنانچه ارسطو به شاگردش اسكندر مقدونی گفت: اگر جای



[ صفحه 399]



دیگری نباشد كه بگیری گویا می خواهی به آخرت حمله كنی.

این صفات نفسانی از نظر ترك تازی حد ندارد خواه در شهوت باشد یا حب جاه یا جمع مال و هرچه باشد موجب اتلاف نفوس می گردد تا فردی به كمال مطلوب خود برسد و شرایع آسمانی به همین جهت بشر را محدود كرده تا عنان بر سر نفس سركش بزند و او را از زیاده خواهی مصون دارد.

و چه بسیار دیده شده كه یك حس شهوت و غضب در صورتی كه عنانگیری از آن نشود تمام حواس و قوای دیگر را مستهلك و تحت الشعاع خود قرار داده بلكه آنها را می كشد تا یك حس مطلوب قوت و نیرو كند مثلا مرد جاه طلب را حس استراحت - استقرار - تمتع از زندگی - از خوراك و لباس و زن و فرزند همه را از بین می برد و قربانی رسیدن به جاه و منصب و مقام خود می سازد و لذا گفته اند هر قدر سیطره و تسلط و تملك بیشتر گردد مزاحمت ابناء نوع بیشتر می شود چه سلطنت او مستلزم اطاعت دیگران و قدرت او موجب ضعف دیگران می گردد و این خلاف عقل و منطق و خرد است.

یا حرص در ازیاد مال كه حد و حدود ندارد مستلزم ظلم و ستم و اجحاف و تعدی به حدود و حقوق دیگران است و این دنیا مذموم و منفور و ناپسند و تقبیح شده است.