کد مطلب:212935 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:268

مقدمه
وحدت و یكپارچگی مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه میان ایشان بلكه ضرورت توحید كلمه بر محور كلمه توحید برای همه موحدان و خداپرستان روی زمین، از تعالیم و آموزشهای اساسی آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنی است.

و بر همین اساس، قرآن كریم یكی از عمده ترین و سازنده ترین اهداف رسالت رسول اكرم صلی الله علیه وآله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جای خصومت و دشمنی بیان می دارد و اگر كسی در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنی را از شاهكارهای رسالت محمدی صلی الله علیه وآله می یابد. [1] .

«واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا»; یعنی همگی به حبل و رشته خداوندی چنگ بزنید و پراكنده نگردید.

«واذكروا نعمت الله علیكم اذ كنتم اعداء فالف بین قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخواناً و كنتم علی شفا حفرة من النار فانقذكم منها» آل عمران /103; یعنی: یاد آورید نعمت خداوندی را در حق شما كه دشمنان یكدیگر بودید او میان دلهای شما جمع كرد و در پرتو نعمت یكتاپرستی، برادران هم شدید و در پرتگاه آتش قرار داشتید شما را نجات و رهایی داد.

بعد از رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام اوصیای معصوم او كوشیدند تا آن وحدت و یكپارچگی را حفظ كنند و از خدشه دار شدن اتحاد و اتفاق امت را مانع شدند. و در ازنای تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه دور بودند و از دامن زدن به آتش خصومت بین مسلمانان، بركنار بودند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.

ما مسلمانان به این آیه زیبای قرآن، بیشتر باید بیندیشیم: «فتقطعوا امرهم بینهم زبراً كل حزب بمالدیهم فرحون » المؤمنون /53; یعنی: اهل كتاب و پیروان ادیان آسمانی و اتباع رسولان الهی، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر یك به آنچه نزد اوست خرسند و شادمان گردیدند.

مرحوم مغنیه می نویسد: یكی خود را به موسی علیه السلام منسوب داشت و دومی به عیسی علیه السلام منتسب گردید و ما خود را به محمد صلی الله علیه وآله پیوسته می دانیم در حالی كه دین و آیین همه پیامبران یكی است و خدای فرستنده و برانگیزنده همه شان هم یكی است. پس این همه دشمنی و عداوت از كجا منشا می گیرد؟! [2] .

ایشان در تفسیر فشرده خود در زمینه آیه ی سابق الذكر نیز نكته هایی ظریف و احیاناً تلخ را یادآورده است. او در ذیل آن آیه می نویسد: آیا این آیه (نهی از تفرقه و جدایی) شامل ما مسلمانان هم هست و یا اختصاص به امتهای نخستین و گذشته دارد! در نهج البلاغه علی علیه السلام آمده: «سیاتی علیكم زمان یكفا فیه الاسلام كما یكفا الاناء بما فیه » یعنی: زمانی برای شما مسلمانان فرا می رسد كه در آن، اسلام همچون ظرف پری كه اگر آن را برگردانند خالی می شود، خالی و تهی می گردد، یعنی مورد عمل واقع نمی شود.

او در دنباله كلامش می نویسد: مردم قبل از اسلام به سبب كفر و شرك پراكنده بودند و در پرتو نعمت اسلام برادر و صمیمی گشتند و امروز به عكس (مع الاسف) مردم در زیر لوای كفر متحد و یكپارچه اند. امروز ما مسلمانان در پرتگاه آتش تشتت قرار داریم اگر چه مدعی اسلامیت هستیم و چگونه ممكن است این دعوی صادق باشد كه اسلام مایه ی نجات از هلاكت و تباهی است. [3] .

به عقیده نگارنده، غالب دسته بندی ها و انشعابها در زمینه مسایل دینی، مذهبی و عقیدتی و حتی موضوعات سیاسی كه احیاناً با عنوان اختلاف سلیقه، توجیه می شوند، منشا معقول ندارند و سایقه شیطانی و داعیه اهریمنی، آنها را راهبری می كند. چنان كه امروزه، جهان استكبار برای دستیابی به اهداف شوم خود، مسلمانان را به بنیادگرا و جز آن تقسیم می كند و یا انقلابیون مسلمان ایران را با القاء عناوین وسوسه انگیز معتدل و تندرو رده بندی كرده و با ایجاد آشفتگیهای داخلی، احیاناً به مقاصد نامیمونی دست می یابد و عده ای شاید ناخواسته به این اهداف جامه عمل می پوشانند و آب به آسیای بدخواهان می ریزند هر چند كه خود نیز طرفی نمی بندند و تنها جامعه خود را از پیشرفت و تعالی مطلوب بازمی دارند.

در حالی كه چه بنیادگرایان و صف مقابل آنان و چه رادیكالیست ها و طرف مخالف ایشان یعنی رفورمیست ها و بالاخره همه تندورها و كندروها، اگر در محیط آرام و تفاهم بنشینند و به بحث و حتی جدال احسن بپردازند و تجربه های چندین صد ساله تاریخی را هم آینه عبرت قرار دهند به وحدت نظر می توانند برسند و یكپارچگی و اتحاد و اتفاق را در حد بالایی حفظ كنند.

یك نمونه عینی از آنچه ادعا كردیم روش اخلاقی و فداكارانه امام علی امیرالمؤمنین علیه السلام است، به هنگامی كه پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه وآله عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حرب، پیشنهاد بیعت با آن حضرت كردند. و این در موقعیتی بود كه بیعت برای ابوبكر در سقیفه بنی ساعده، پیش آمده و امر خلافت و جانشینی به هر حال، به سبكی خاص و با سرعتی تمام، شكل گرفته و خاتمه یافته بود.

مطابق نص نهج البلاغه، علی علیه السلام از پیشنهاد مزبور استقبال نكرد بلكه به مناسبت آن، مردم را پندی حكیمانه فرمود و از ابتلا و گرفتاری به فتنه و آشوب، برحذر داشت.

«ایها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاة وعرجوا عن طریق المنافرة وضعوا تیجان المفاخرة افلح من نهض بجناح اواستسلم فاراح. هذا ماء آجن ولقمة یغص بها اكلها و مجتئی الثمرة لغیر وقت ابناعها كالزارع بغیر ارضه...» [4] یعنی: ای مردم! موجهای فتنه و آشوب را با كشتیهای نجاتبخش بشكافید و پیش بتازید. از راه نفرت و كین روی گردانید و راه مستقیم مهر و وفا را پیش گیرید. تاجهای تفاخر و منیت و خودخواهی بر زمین نهید. رستگار و پیروز شد آن كه با داشتن نیروی صالح و بال و پر، نهضت كرد و یا اگر نیروی چندان نداشت آرام نشست و مردم را نیز آسوده خاطر ساخت. این حكومت و زمامداری چند روزه دنیایی، آبی تلخ و لقمه ناگواری را ماند كه در گلوی خورنده گیر كند و آن كس كه نابهنگام، میوه را می چیند همان كسی است كه جز در زمین خود می كارد.

بدین ترتیب امام علیه السلام دست ابوسفیان را خواند و به پیشنهاد او وقعی ننهاد كه بی تردید ابوسفیان قصد تفرقه اندازی و دامن زدن به آتش اختلاف داشته است و لذا علی علیه السلام پندی جانانه و نصیحتی مشفقانه فرمود و در نتیجه به حفظ یكپارچگی جامعه مسلمان و پرهیز از عوامل و انگیزه های پراكندگی و تشتت تاكید فرمود. در ادامه همین راه راست و خداپسندانه و وحدت آفرین، امام صادق علیه السلام با این كه در صلاحیت و كارآیی و در علم و عمل، احدی به پایه او نمی رسید برخلاف برخی كه خود را به هر قیمت می خواهند مطرح سازند و به انگیزه نفع شخصی با شیوه های گوناگون همچون فرقه گرایی شق عصای مسلمین می كنند، دعویی طرح نكرد، چرا كه زمینه را برای چنان كاری مساعد نمی دید و آن چنان دعوی و اقدام را به گفته جدش امیرالمؤمنین، پریدن بدون بال و پر و كشت و كار در مزرعه غیر، می دانست و در یك محاسبه عاقلانه، می دید كه از چنان عملی، دشمنان حق و راهزنان حقوق بشر سود خواهند برد و بس.

نكته جالب توجه آن كه در عصر امام صادق علیه السلام، كه عباسیان به بهای خون علویان و فاطمیان و هواداران ایشان، بر كرسی خلافت دست یافته و همانند اسلاف امویشان برای تحكیم پایه های سلطه، باز خون می ریختند و به همین هدف می خواستند مردم را به نوعی، مشغول كنند لذا بازار مكتبهای گوناگون فقهی، كلامی و فلسفی و حتی الحادی را رواج می دادند و هر كس با گرد آوردن عده ای در اطراف خود با اندك مایه ای، مذهبی می ساخت و پیروانی به دنبال خود می كشید، امام به جهاد فرهنگی پرداخت و در حد توان جلو اختلافات بیشتر و براندازه تر را گرفت.

به هر حال امروز جهان اسلام پس از گذشت هزار و اندی سال با نحله ها و مذهبها و مسلك های گوناگون مواجه است. مسلمین به همین سبب، با وجود جمعیتی معتنابه گرفتار ضعفی آشكار شده اند و با داشتن ثروتهای عمومی در وضعیتی نامطلوب به سر می برند به طوری كه این حالت ضعف و تشتت، مورد توجه برخی مصلحان قرار گرفته و به فكر چاره افتاده اند. در گذشته ای نه چندان دور «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه » در مصر تاسیس شد كه آثار با بركت آن در مجموعه رسالت الاسلام به یادگار مانده است و مقالات آن گرامی نامه بیانگر حسن نیت و فراوانی دانش و آگاهی گردانندگان آن است. امروزه در شرایط سخت تر و اوضاع بحرانی تر مسلمین، در ام القرای انقلابهای اسلامی، مجمع التقریب با همین هدف تاسیس یافته و امید است به نتایج مطلوب دست یابد.

اینك به بحث اصلی یعنی نقش امام صادق علیه السلام در تقریب مسلمانان می پردازیم:


[1] ر.ك: به بحثي تحت عنوان فرهنگ وحدت در قرآن و نهج البلاغه، ارائه شده به كنگره سوم مجمع التقريب كه توسط آن مجمع تكثير و پخش شده و سپس در مجله ميقات حج شماره 6 به چاپ رسيده است.

[2] ر.ك: محمد جواد مغنيه، التفسير المبين، ص 392.

[3] همان.69.

[4] نهج البلاغه، خطبه پنج، صبحي صالح.