کد مطلب:217454 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

عبادت
2- عبدالله قروی از پدرش نقل كرده گوید: محضر فضل بن ربیع رفتم، او در پشت بام نشسته بود، گفت: نزدیك بیا، نزدیك رفتم تا محاذی او شدم، گفت: به آن اتاق نگاه كن، نگاه كردم، گفت: چه چیز می بینی؟ گفتم: یك لباس كه به زمین انداخته اند. گفت: دقت كن، بدقت نگاه كردم، گفتم: مردی را می بینم كه در حال سجده است.

گفت: او را می شناسی؟ گفتم: نه، گفت: او مولای تو است، گفتم: مولای من كیست؟ گفت: خود را به نادانی می زنی؟! گفتم: نه، ولی برای خود مولایی نمی شناسم. گفت: این ابوالحسن موسی بن جعفر است، من شب و روز حال او را زیر نظر دارم، او را همیشه در این حال یافته ام، او نماز صبح را می خواند، تا طلوع آفتاب به تعقیب می نشیند، بعد سر به سجده می گذارد تا ظهر می رسد، به بعضی از خدمتكاران زندان گفته است چون ظهر شود او را خبر كند. وقتی كه غلام، اعلام ظهر می كند، برخاسته بدون وضو شروع به نماز می كند، از آن می دانم كه در سجده نخوابیده است [1] .


[1] بحار: ج 48 ص 210.