کد مطلب:231351 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:189

ترجمه
1- قومی از ناحیه ماوراء النهر بخدمت امام رضا علیه السلام آمده و عرض كردند كه: آمده ایم تا از سه مطلب سوال كنیم، و اگر جواب كافی شنیدیم بمقام علمی و روحانی شما معتقد میشویم. آنحضرت فرمود: بپرسید ! گفتند: ما را خبر بدهید كه خداوند در كجا هست؟ و او چگونه و بچه كیفیتی هست؟ و تكیه و اعتماد او در هستی بچیست ؟

فرمود: خداوند متعال كیفیت را احداث كرده است، و او پیش از حدوث كیفیت بوده، و از كیفیت منزه است. و او أینیت را احداث كرده، و خود از أینیت دور است. و او در وجود خود بچیزی غیر خود تكیه ندارد، و تنها اعتماد او بتوانایی ذاتی خود است.



[ صفحه 69]



گفتند: شهادت میدهیم كه تو عالم هستی.

2- وارد شد مردی از زنادقه بخدمت حضرت رضا علیه السلام، و نزد او جماعتی بودند، پس آنحضرت خطاب بانمرد كرده و فرمود: آیا می بینی اگر گفته های شما صحیح باشد، و بطور مسلم چنین نیست، آیا ما و شما برابر و مساوی نخواهیم بود؟ و اعمال و عبادات ما از نماز و روزه و زكوة و اعتقادات و اظهارات ما در چنین حالت كوچكترین ضرری بوجود ما نخواهد رسانید. آنمرد ساكت شده و جوابی نداد.

سپس آنحضرت فرمود: ولی اگر گفته های ما واقعیت داشت، و بطور یقین چنین است، آیا شما در مورد ابتلاء و ناراحتی شدید و هلاكت واقع نخواهید شد؟ در صورتیكه ما در نجات و خوشی خواهیم بود. مرد گفت : پس مرا دریاب و تقویت كن در اینكه او چگونه است و در كجا باشد؟

امام فرمود: وای بر تو، این فكر ناصحیح است، او أین و كیف را بوجود آورده است ، و پیش از اینكه أین و كیف موجود باشد: او وجود داشته است. پس هرگز او بصفت كیف و أین متصف نگردد، و او با یكی از حواس درك نمیشود، و با هیچ چیزی مقایسه نخواهد شد.

مرد گفت: در اینصورت او چیزی نیست، و با حواس درك نمیشود !

امام فرمود: وای بر تو، چون حواس تو از درك او عاجز است: ربوبیت او را انكار میكنی، ولی ما بخاطر عاجز شدن از ادراك او: یقین پیدا میكنیم كه او پروردگار ما بوده، و چیزیست برخلاف همه اشیاء.

مرد گفت: پس مرا خبر بده كه او كی و چه زمانی بوده است ؟

امام فرمود: شما مرا بگویید كه او كی نبوده است، تا من بگویم كه او در چه



[ صفحه 70]



زمانی بوده است. مرد گفت: پس برای چه او را حس بصر درك نمیكند ؟

امام فرمود: برای اینكه فرق باشد فیمابین خداوند متعال و خلق او كه با حس باصره ادراك میشوند، در صورتیكه او بالاتر از آنست كه قوه باصره او را درك كرده و یا احاطه نماید او را وهم و یا ضبط كند او را عقل.

مرد گفت: او را برای من تعریف و تحدید كن !

امام فرمود: او را حدی نیست. مرد گفت: برای چه؟ امام فرمود: زیرا هر محدودی متناهی بحد میشود، و هر چیزیكه حد پیدا كرده و متناهی گشت: قابل زیاده شدن و نقصان خواهد بود. پس او محدود و قابل نقص و زیاده و تجزی نبوده ، و با قوه واهمه ادراك نمیشود.