کد مطلب:231737 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:195
قیس
26 - معمر بن خلاد گوید: حضرت رضا علیه السلام فرمود: مردی از اصحاب علی علیه السلام كه نامش قیس بود مشغول نماز خواندن بود، پس از این كه یك
[ صفحه 792]
ركعت نماز گزارد یك مار سیاه پیدا شد و به محل سجده رفت، هنگامی كه آن مرد به سجده رفت مار در گردن او پیچید و سپس در پیراهن او قرار گرفت.
سپس فرمود: من نیز یك روزی از «فرع» می آمدم، هنگام نماز از مركب پائین آمدم، و رفتم در كنار یك بوته نماز بگزارم، پس از اینكه یك ركعت نماز گزاردم ناگهان یك افعی به طرف من آمد، من نماز خود را تمام كردم و توجهی به آن مار بزرگ ننمودم.
مار به من نزدیك شد و بعد رفت در زیر علف ها پنهان شد، بعد از فراغ از نماز و دعا به همراهان خود گفتم: مار در زیر علف ها پنهان شد، و هر كس از خداوند بترسد خداوند او را كفایت می كند.
[ صفحه 792]
ركعت نماز گزارد یك مار سیاه پیدا شد و به محل سجده رفت، هنگامی كه آن مرد به سجده رفت مار در گردن او پیچید و سپس در پیراهن او قرار گرفت.
سپس فرمود: من نیز یك روزی از «فرع» می آمدم، هنگام نماز از مركب پائین آمدم، و رفتم در كنار یك بوته نماز بگزارم، پس از اینكه یك ركعت نماز گزاردم ناگهان یك افعی به طرف من آمد، من نماز خود را تمام كردم و توجهی به آن مار بزرگ ننمودم.
مار به من نزدیك شد و بعد رفت در زیر علف ها پنهان شد، بعد از فراغ از نماز و دعا به همراهان خود گفتم: مار در زیر علف ها پنهان شد، و هر كس از خداوند بترسد خداوند او را كفایت می كند.