کد مطلب:274757 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:268

طلیعه
مرثیه

السلام علیك یا صریع الدمعه العبری

السلام علیك یا مذیب الكبد الحری

السلام علیك یا صریع العبره الساكبه و

السلام علی قرین المصیبه الراتبه

دیدگانت پر اشك،

لبانت خشكیده،

سینه ات گداخته،

قلبت شعله ور،

روحت پر تلاطم،

لیكن مهار نفست بر مشت.

سرود ایمان بر لب،

نوای توحید در كام،

یاد خدا در دل،

دستار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر سر،

كهنه پیرهن امانت مادر بر تن،

بزم اشكواره در پیش.



[ صفحه 7]



ای حسین، ای رازدار منزل وحی،

غم سرای خیمه هایت،

سوزش قلب زنانت،

گریه نوباوگانت،

آه و سوز خواهرانت،

العطش از دخترانت،

عالمی را اشك ریزان می كند.

ای حسین ای رهنمای راه ایمان، ای حسین ای جرعه نوش جام یزدان، كوفیان بدصفت، نامردمان بی مروت، دعوتگران بی فتوت، حیا از مادرت زهرا علیها السلام نكردند. ای حسین ای خون یزدان، واژگان در چكامه شور تو ناتوان، شعر گویان در ستایش صبر تو حیران و ادیبان در بیان ایثار تو سرگردان. یا حسین ای كشتی نجات امت، نیایت صلی الله علیه و آله و سلم به شهات پذیرییت جان یافت. زكریا علیه السلام به غم آمیخته با نامت ره جست. و فطرس به بركت گاهواره تو بال یافت. گوئی كه در قربانگه زمین آرزو حاجیان، قربانی به یاد تو كنند، و گوئی كه احرام به تن داران در سرزمین عرفات، دنبال راه تو روند، كه تو فرزند مكه و بطحائی، فرزند زمزم و صفائی، پور حل و منائی. گرگان بیشه شهوت، پارگان تنت را تن پاره كردند، روبهان مرغزار حیله دعوتنامه ها را به شمشیر باز كردند، و حرامیان بستر كفر دست پلید خویش را برای بیعت به سوی تو گشودند. كه چه نیك



[ صفحه 8]



فرمودی:

ان الدعی ابن الدعی قدر كزیین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یابی الله و رسوله و المومنون و حجور طایت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان توثر طاعه اللئام علی مصارع الكرام. همانا حرام زاده فرزند حرام زاده، مرا بر دو كار مخیر داشته، یكی مرگ و دیگری خواری: و چه دور است ذلت از ما خاندان، خدا و پیامبرش و باورمندان و دامنهای پاكیزه (كه ما را پروردند) و مردمی كه زیر بار ستم نروند، و افرادی كه تن به خواری ندهند، (جملگی) دوری می گزینند كه فرمانبری ناپاكان را بر كشته شدن شرافتمندانه برگزیده شود. دژخیمان اهریمن صفت، كرنشگران معبد نفس، فرمانبران صفیر ابلیس، غنودگان بر بستر آمال، و دنبال روان امیر جانیان یزید، صلایت را با تیر و پیكان پاسخ دادند، و دلائلت را با سنگ. برای آن كه همه تاریخ راز مظلومیت را بداند فرمودی:

هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجو الله باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عند الله فی اعانتنا؟ آیا كسی هست كه از حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا یكتاپرستی هست كه در حق ما از خدا بترسد؟ آیا پناه دهنده ای هست كه به پناه



[ صفحه 9]



دادن ما به خدا امیدوار باشد؟ آیا كمك كاری هست كه با كمك به ما بدانچه نزد خداست، امید داشته باشد؟ آه كه نوایت را ناشنوده گرفتند، افسوس كه پور پیامبر، فرزند زهرا و حیدر (صلی الله علیهم اجمعین) را تنها گذاشتند، دردا كه با رها كردن تیری زهرآگین بسویت، دیدگان پر التهاب كودكانت را بر هم گذاردند، وای كه بر سینه پر درد دخت امیر مومنان، دست پرورده زهرای مرضیه، آتش غم ریختند. و اندوها كه حرمتت را شكستند. چون پلیدان نابكار و ناجوانمردان بدكار ستوران خویش راهی كردند، و سوی خیمه گاههای بی پناه و زنان و فرزندان بی دفاعت شتافتند، در میان مرگ و زندگی، در حالی كه خون پاكیزه ات از سر و رویت روان بود، بر دو دست خویش تكیه كردی و بر روی سینه خزیدی، و چون توانت از دست رفته بود و طاقت دفاع از حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نداشتی، به آن حرامیان فرمودی:

ویلكم یا شیعه آل ابی سفیان ان لم یكن لكم دین و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فی دنیاكم هذه و ارجعوا الی احسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون... اقاتلكم و تقاتلوننی و النسا لیس علیهن جناح فامنعوا عتاتكم و جهالكم و طغاتكم من التعرض لحرمی ما دمت حیا. وای بر شما ای پیروان ابوسفیان اگر دین ندارید و از معاد نمی هراسید، لااقل در این دنیایتان آزاده باشید، اگر عرب هستید چنانكه گمان می كنید،



[ صفحه 10]



به ویژگیها و شئون عربیتان مراجعه كنید... من با شما كارزار می كنم و شما نیز با من می جنگید و در این میان زنان را گناهی نیست. این عصیانگران و نادانان و شورشگران خویش را تا آنگاه كه من زنده ام. از حمله به حرم من باز دارید. فرمانبران امیر جانیان یزید، به سركردگی شمر ملعون روی به سوی تو آوردند و شرم از نیایت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نكردند. و چه زشت پاداش رسالت حضرتش را باز پرداختند. گویا كه خدای جهانیان نفرموده بود: قل لا اسئلكم علیه اجرا الا الموده فی القربی. بگو (ای پیامبر) من از شما به خاطر ابلاغ رسالتم پاداش درخواست نمی كنم، جز نیكی و دوستی با نزدیكان من. لعنت خدا و تمامی پیامبران و رسولان و جملگی صالحان و شهیدان و همگی فرشتگان و كروبیان و یكایك ذرات زمین و آسمان بر آن نابكاران باد. نفرین پیامبر و علی مرتضی (صلی الله علیهما و آلهما)، خدیجه و فاطمه زهرا علیها السلام و حمزه سید الشهدا و جعفر طیار از روز طف تا قیامت كبری بر ایشان باد. چون اسب بی صاحبت، زین واژگون به سوی خیمه هایت بازگشت، و دختران و نوباوگان و زنان سوگمند او را بدان حال دیدند، دانستند كه امامشان، ولی نعمتشان، بازمانده پیامبرشان، پناه بی پناهیشان، آشیانه امنشان، پدر مهربانشان، و عزیز گرامی تر از جانشان، به خون آغشته و تنش پاره پاره شده است، بر غم طاقت فرسایت ناله برآوردند، و در ماتم شهادتت گریبانها دریدند، و گیسوان پریشان كردند. خواهرت زینب كبری ناله برآورد و ندا سرداد كه:



[ صفحه 11]



یا محمداه صلی علیك ملائكه السما، هذا حسین مرمل بالدما مقطع الاعضا و بناتك سبایا، الی الله المشتكی و الی محمد المصطفی و الی علی المرتضی و الی فاطمه الزهرا و الی حمزه سید الشهدا، یا محمداه هذا حسین بالعرا، تسفی علیه الصبا، قتیل اولاد البغایا، وا حزناه وا كرباه، الیوم مات جدی رسول الله صلی الله علیه و آله، یا اصحاب محمداه هولا ذریه المصطفی یساقون سوق السبایا. [و فی روایه] یا محمداه بناتك سبایا و ذریتك مقتلته، تسفی علیهم ریح الصبا، و هذا حسین مجزوز الراس من القفا، مسلوب العمامه و الردا، بابی من اضحی عسكره فی یوم الاثنین نهبا، بابی من فسطاطه مقطع العری، بابی من لا غائب فیرتجی و لا جریح فیداوی، بابی من نفسی له الفدا، بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان حتی مضی، بابی من شیبته تقطر بالدما، بابی من هو سبط نبی الهدی، بابی محمد المصطفی، بابی خدیجه الكبری، بابی علی المرتضی علیه السلام، بابی فاطمه الزهرا سیده النسا، بابی من ردت له الشمس صلی. ای محمد كه فرشتگان آسمان بر تو درود می فرستند، این حسین است كه بخون آغشته و اعضایش از هم جدا شده، و (این) دختران تو هستند كه اسیر شده اند. به پیشگاه خدا و به سوی محمد مصطفی و به سوی علی مرتضی و به سوی فاطمه زهرا و به سوی حمزه آقای شهیدان شكوه می كنم. ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) این حسین است كه به روی خاك افتاده و باد صبا خاك بیابان را بر بدنش می پاشد، بدست زنازادگان كشته شده است. آه چه اندوهی و آه كه چه مصیبتی، امروز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درگذشت. ای



[ صفحه 12]



یاران محمد اینان فرزندان (پیامبر) هستند كه اسیرشان نموده و می برند. [و در روایتی دیگر] ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترانت اسیرند و فرزندانت پاره تنند، كه باد صبا خاك بر پیكرشان می پاشد. و این حسین است كه سرش از پشت گردن بریده شده و عمامه و ردائش به تاراج رفته است. پدرم به فدای آنكه خیمه گاهش در روز دوشنبه غارت شد. پدرم فدای كسی كه طنابهای خیمه اش بریده شده و خیمه و خرگاهش فرو نشست. پدرم فدای كسی كه به سفری نرفت كه امید بازگشت (اش) باشد، و زخمی برنداشت كه امید مداوا در آن باشد. پدرم به فدای آنكه كاش جانم قربانش می گشت. پدرم فدای آنكه با دل پر غصه از دنیا رفت. پدرم فدای آنكه با لب تشنه جان سپرد. پدرم فدای آنكه از ریش اش خون فرو ریخت. پدرم به فدای كسی كه نیایش محمد مصطفی بود. پدرم به فدای كسی كه جدش فرستاده اله آسمان بود. پدرم قربان كسی كه او نواده پیامبر هدایت بود. پدرم به فدای (فرزند) محمد مصطفی. پدرم به فدای (فرزند) خدیجه كبری. پدرم به فدای (فرزند) علی مرتضی. پدرم به فدای (فرزند) فاطمه زهرا بانوی همه زنان. پدرم فدای (فرزند) كسی كه آفتاب برای او بازگشت تا نماز گزارد. جانیان دد صفت و درندگان خون آشام، هوسهای پلیدشان به كشتن شما آرام نگرفت، و با آن همه جنایت شعله های كینه در درون كثیف شان خاموش نگردید، و عمر سعد كه نفرین خدا و تمامی اولیائش بر او باد، از نابكاران سپاهش درخواست كرد كه بر روی پیكرهای پاكیزه شما اسب بدوانند. و ده نفر اهریمن صفت، زشت سیرت، ددمنش بنامهای:

1- اسحاق بن حریه همان پلیدی كه پیرهن از تن پاكت بدر آورد.



[ صفحه 13]



2- اخنس بن مرثد

3- حكیم بن طفیل سنبسی

4- عمر بن صبیح صیداوی

5- رجا بن منقذ عبدی

6- سالم بن خثیمه جعفی

7- واحظ بن نائم

8- صالح بن وهب جعفی

9- هانی بن شبث حضرمی

10- اسید بن مالك.

مهارهای ستوران خویش را بركشیدند و سمهای اسبهای كثیف شان را بر روی بدنی تازاندند كه لبان پیامبر آنرا بوسیده و پشت نبی اكرم سنگینی او را در سجده ها تحمل كرده و دامان فاطمه زهرا علیها السلام آنرا پرورده و دست توانای اسدالله الغالب امیر مومنان او را نواخته بود بدنی را مورد حمله قرار دادن كه میكائیل در گهواره با او رازها گفته و جبرائیل تهنیت ولادتش را به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم داده و خدای عالمیان به بركت قدومش حدیث لوح را از عالم بالا فرو فرستاده بود. جسدی را با اسبهای خود خورد كردند كه خدای متعال به آفرنش اش بر تمامی بندگانش مباهات فرموده بود و به خاطر وجود او و همتایانش به فرشتگان عالم بالا فرمان سجده بر آدم علیه السلام را داده بود. الها، ایزدا، پروردگارا ترا و به بلندای مقام حبیبت سوگند می دهم كه از زبانه های آتش جهنمت بر گور این پلیدان شررها بباری، كه این پست فطرتان در معرفی خویش به ابن زیاد چنین گفتند:



[ صفحه 14]



نحن الذین وطئنا بخیولنا ظهر الحسین حتی طحنا حناجر صدره. ما همانانی هستیم كه بر پشت حسین (علیه السلام) اسب تاختیم تا آنكه چو آسیاب استخوانهای سینه اش را خورد كردیم. دردا كه فرزندان پیغمبر مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، آن دردانه ها و نازپرورده های خاندان وحی، با دیدن آن منظره دهشتبار در صحرای گداخته و سزونده و تفتدیده نینوا، بر كنار كشته سالار شهیدان و نوگلان پرپر شده بوستان احمدی، در میان خیمه های نیمه سنخته خامس آل عبا، آتش غم در قلبشان زبانه كشید، و از دیده اشك غم باریدند، و در سینه آه و درد اندوختند. به ناله آنان قدسیان ناله سر دادند، عرش نشینان سوگوار شدند. و جملگی كائنات به غم نشستند كه ناله هایشان تا به امروزمان ادامه دارد. باشد كه ندای این الطالب بدم المقتول بكربلا در پهنه گیتی طنین افكند و صدای یا لثارات الحسین در سرتاسر زمین صفیر بركشد، و یگانه خونخواه و تسلی بخش شراره های قلب مام گرامیش بپاخیزد، و جملگی فاتلان و هم پیمانان بر قتلش و خشنودان از شهادتش را قصاص نماید.

السلام علی اسیر الكربات و قتیل العبرات

السلام علی المرمل بالدما

السلام علی المهتوك الخبا

السلام علی خامس اصحاب الكسا



[ صفحه 15]