کد مطلب:2762 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:411

پرسش
1. خوارج چه كسانی هستند و اعتقادات مهم آنها كدام است ؟

2. فرقه های مختلف خوارج چه تفاوتها و چه مشتركاتی با یكدیگر دارند؟

3. تحلیل شما از فرقه خوارج چیست و به نظر شما چه عواملی می تواند سبب پیدایش چنین تفكراتی باشد.

3 - مرجئه

كمله ((ارجاء)) در لغت عرب دو معنا دارد: تاءخیر انداختن و امید دادن .(26) اطلاق اسم مرجئه یا مرجیه بر گروهی خاص به معنای نخست از آن روست كه آنان عمل را از ایمان مؤ خر می دانستند و معتقد بودند كه عمل از حیث رتبه بعد از ایمان بوده و داخل در حقیقت ایمان نیست . اما اطلاق این اسم بهه معنای دوم از آن روست كه معتقد بودند معصیت به ایمان ضرر نمی زند، همان گونه كه با وجود كفر طاعت فایده ای ندارد. بنابراین مرجده به مؤ منین امید می دادند كه اگر گناهانی را انجام دهند ممكن است بخشیده شوهد. برخی گفته اند مراد از ارجاء، تاءخیر انداختن حكم مرتكب كبیره تا روز قیامت است ، یعنی در دنیا نباید درباره آنان قضاوت كرد و آنها را اهل بهشت یا جهنم دانست . برخی دیگر ارجاء را به معنای تاءخیر انداختن قضاوت درباره حق یا باطل بودن امام علی علیه السلام و عثمان و طلحه و زبیر، و به طور كلی گروههایی كه بعد از دو خلیفه اول با یكدیگر درگیر شدند، تا روز قیامت می دانند. همچنین گفته شده ارجاء به معنای مؤ خر دانستن امامت علی علیه السلام از خلفای سه گانه است . بر طبق این نظر مرجئه و شیعه در مقابل یكدیگر قرار می گیرند.(27)

در باره آرا و اندیشه های مرجئه و هویت حقیقی آنان در بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد و به نظر می رسد مرجئه به چندین فرقه و مذهب مختلف اطلاق شده است كه برخی جنبه سیاسی و برخی دیگر جنبه كلامی داشته اند. حال به ترتیب تاریخی به این گروهها می پردازیم .

نخستین گروهی كه مرجئه نامیده شدند، در قرن اول هجری پدید آمدند. پس از وقایعی كه در زمان خلافت عثمان رخ داد و به اختلاف امام علی علیه السلام و اكثر مردم با او انجامید، مسلمانها به دو دسته تقسیم شدند. برخی مردم از عثمان حمایت كردند و اكثر مردم به خانه علی علیه السلام شتافتند و او را به خلافت و پیشوایی امت فرا خواندند. پس از كشته شدن عثمان این اختلاف ادامه یافت و معاویه به بهانه خون خواهی عثمان در مقابل امام علی علیه السلام شورش كرد. این اختلاف حتی پس از شهادت امام نیز ادامه داشت . در چنین اوضاع و احوالی عده ای برای اینكه میان این دو گروه وحدت ایجاد كنند پیشنهاد كردند كه قضاوت در باره حق و باطل بودن عثمان و علی علیه السلام را به تاءخیر اندازند تا خدا در روز قیامت خود حكم كند. ابن عساكر می گوید: گروهی از مسلمانها كه در اطراف سرزمینهای اسلامی مشغول نبرد با كفار بودند پس از بازگشت به مدینه دیدند عثمان كشته شده و مردم با یكدیگر اختلاف دارند، برخی از عثمان طرفداری می كنند و برخی علی علیه السلام را بر حق می دانند. در این هنگام آنها گفتند ما علیه عثمان و علی علیه السلام حكمی صادر نمی كنیم و این كار را به تاءخیر می اندازیم تا خدا در این باره حكم كند.(28)

ابن سعد در تعریف مرجئه نخستین می گوید: ((الذین كانوا یرجون علیا و عثمن و لا یشهدون بایمان و لاكفر؛)) (29) آنان كسانی بودند كه قضاوت در باره علی علیه السلام و عثمان را به تاءخیر می انداختند و درباره ایمان و كفر آن دو حكمی نمی كردند.

این عتقاد مرجئه اولیه درست در مقابل خوارج نخستین است كه علی علیه السلام و عثمان را كافر می دانستند. ثابت قطنه شاعر مرجعی مسلك نیز در این باره می گوید:

نرجی الامور اذا كانت مشبة



و نصدق القول فیمن جار اءو عندا



یجزی علی و عثمان بسعیهما



ولست اءدری بحق اءیة وردا



و الله یعلم ماذا یحضران به



و كل عبد سیلقی الله منفردا(30)



ما حكم كارهای مشتبه را به تاءخیر می اندازیم ، و در باره كسی كه ستم كرده یا گمراه شده سخن به درستی می گوییم . علی علیه السلام و عثمان به كوشش ‍ خودشان پاداش داده می شوند، و من نمی دانم كدام یك از آنها به حق وارد شدند. خدا می داند آن دو به چه چیز احضار می شوند، و هر بنده ای به خدای خویش جداگانه دیدار می كند.

برخی مورخان گفته اند نخستین كسی كه در باره ارجاء سخن گفت و حتی رساله ای در این مورد نوشت حسن بن محمد بن علی بن ابی طالب (م 95 - 101 ه‍ ق ) یعنی فرزند محمد حنیفه بود. گزارش شده است كه او در مجلسی حضور داشت كه در آن مدتها درباره حق و باطل بودن امام علی علیه السلام و عثمان و طلحه و زبیر بحث شد. او كه تا این زمان ساكت بود لب به سخن گشود و گفت بهتر از همه این حرفها این است كه حكم آنان را به تاءخیر اندازیم و هیچ كدام را قبول یا رد نكنیم . وقتی این سخن حسن به محمد حنیفه رسید او به شدت خشمگین شد و فرزند را مورد سرزنش قرار داد. گفته شده است كه حسن پس از این جریان رساله ای در باب ارجاء نگاشت اما بعدها از این كار پشیمان شد و گفت : ای كاش مرده بودم و چنین كاری نمی كردم . (31)

به عنوان نخستین كسانی كه در باره ارجاء سخن گفته اند، یاد شده است . برای مثال شهرستانی از غیلان دمشقی به عنوان نخستین كسی كه در باره قدر و ارجاء سخن گفت ، یاد می كند.(32) گرچه ممكن است مراد و ارجاء كلامی - كه بعدا توضیح خواهیم داد - باشد. نوبختی ، عالم و نویسنده بزرگ شیعی ، گروه دیگری از مرجئه را معرفی می كند او می گوید: پس از شهادت امام علی علیه السلام جز اندكی از شیعیان آن حضرت ، دیگر همراهان وی به معاویه پیوستند. ایشان قومی بودند كه از حاكمان وقت پیروی می كردند، عقیده مهم این طایفه آن بود كه همه اهل قبله را كه ظاهرا به اسلام اقرار می كردند، مؤ من و مسلمان می دانستند و امید آمرزش و بخشایش آنها را داشتند. (33) این گروه نیز در اصل یك گروه سیاسی بودند كه خواهان قطع جنگ و خونریزی فرق مختلف و گردن نهادن به حكومت موجود یعنی حكومت اموی بودند. اینان همان مرجیان طرفدار امویان هستند. این گروه با گروه نخست شباهت زیادی دارند. گروه نخست حكم علی علیه السلام و عثمان را به تاءخیر می انداختند و خواهان قطع خصومت مسلمانها و وحدت امت اسلامی بودند، و گروه دوم به فرقه های متخاصم مثل خوارج ، امویان و شیعیان امید آمرزش می دانند و خواهان قطع جنگ میان آنها بودند و البته از حكومت اموی حمایت می كردند.

با وجود اینكه این دو گروه از مرجئه ، در باره امام علی علیه السلام قضاوتی نمی كردند اما ذر زمانهای بعد لااقل برخی از مرجئه به موضع ضدیت با امام علیه السلام كشیده شدند. در تاریخ آمده است كه فردی از یكی از راویان حدیث به نام اعمش خواست تا حدیث ((علی قسیم النار)) را برایش بازگو كند. اعمش گفت مرجئه ای كه در مسجد نشسته اند نمی گذارند فضایل علی علیه السلام را نقل كنم ، آنان را از مسجد بیرون كن تا خواسته ات را انجام دهم .(34) در احادیث معصومان علیه السلام نیز به دشمنی مرجئه با اهل بیت پیامبر علیه السلام تصریح شده است .(35)در مقابل این گروه از مرجئه ، گروهی دیگر از آنان معتقد بودند كه امام علی علیه السلام در جنگهای خود بر حق بوده و كسانی چون طلحه ، زبیر، عایشه و معاویه كه با او جنگیدند خطاكار بوده اند.(36)

پس از پیدایش چنین عقاید سیاسی و فرقه های حامی آنها، برخی به منظور توجیه دینی ارجاء سیاسی به فكر یافتن مبانی كلامی و اعتقادی برای آن بر آمدند و چنین شد كه ارجاء كلامی و مرجئه مذهبی متولد گشت . این گروه بر آن شدند كه رتبه اعمال متاءخر از رتبه ایمان است و گناهان كبیره به ایمان است ضرری نمی زند؛ در نتیجه به همه گناهكاران حتی غاصبان خلافت رسول اكرم صلی الله علیه و آله امید آمرزش می دادند. پس از طرح چنین عقیده ای در باره ایمان و كفر، این اعتقاد معرف مرجئه گشت و همه مرجیان آن را به عنوان مبنای اعتقادی و كلامی پذیرفتند. ثابت قطنه شاعر معروف مرجئه كه اعتقاد مرجئه نخستین ، یعنی تاءخیر قضاوت در باره علی علیه السلام و عثمان ، را در اشعارش آورده است ، ارجاء كلامی را نیز در همان اشعار ذكر می كند و می گوید:

و لا اءری اءن ذنبا بالغ اءحدا



م الناس شركا اذا ما وحدوا الصمدا(37)



ما هیچ گناهی را نمی بینیم كه احدی را به سر شرك برساند، مادامی كه آنان خدا را به توحید پذیرفته باشند.

تاریخ دقیق پیدایش این تفكر كلامی دقیقا روشن نیست . احتمال دارد این اعتقاد پس از تولد مرجئه نخستین مطرح شده است و ممكن است پس از پیدایش دومین گروه از مرجئه یا همزمان با آنها ارائه شده است . به هر حال وضعیت تولد مرجئه كلامی همچون وضعیت خوارج كلامی بوده است ، به این معنا كه هر دو در ابتدا گروهی سیاسی بوده اند اما در ادامه حیاتشان به فرقه های كلامی و مذهبی تبدیل شدند. پس از طرح ارجاء كلامی ، مرجئه به گروههای مختلفی انشعاب یافتند. نوبختی می گوید: آنها به چهار تقسیم شدند. گروه نخست مرجئه خراسان هستند كه از همه بیشتر در عقیده ارجاء غلو كردند. اینان جهمیه یعنی پیروان جهم بن صفوان هستند. گروه دوم مرجئه شام اند و غیلانیه ، پیروان غیلان بن مروان هستند. گروه دیگر مرجئه عراق و پیروان عمرو ابن قیس الماصر یعنی ماصریه هستند كه ابوحنیفه نیز از آنان است . گروه چهارم شكاك و بتریه هستند كه از اصحاب حدیث و حشویه هستند.(38) بغدادی مرجئه را به سه گروه مرجئه قدریه (غیلانیه )، مرجئه جبریه (جهمیمه )، مرجئه ای كه جبری هستند و نه قدری و به اصطلاح شهرستانی آنها را شش فرقه می داند.(39)

همان گونه كه می بینیم انشعاب مرجئه به سه یا چهار فرقه ، به جهت عقاید دیگر آنهاست ، چون برخی از آنان قدری و تفویضی هستند و برخی جبر مسلك و برخی دیگر نه جبری و نه قدری . در واقع عقیده ارجاء عقیده ای بود كه فرقه های دیگری چون غیلانیه و جهمیه آن را پذیرفتند و به یك تعبیر، گروههایی از مرجئه در گروههای دیگر ادغام شدند. عقیده ای كه همه این گروهها را تحت نام مرجئه در می آورد، خارج كردن عمل از ایمان و مؤ خر دانستن رتبه آن از رتبه ایمان است . با وجود این گروههای مختلف مرجئه در بیان جزئیات این اعتقاد - یعنی تفسیر دقیق ایمان - با یكدیگر اختلاف نظر دارند. تفاسیر مرجئه در باره ایمان را می توان در سه تفسیر زیر خلاصه كرد:

1. ایمان عبارت است از معرفت و اعتقاد قلبی همراه با اقرار و اعتراف زبانی .

2. ایمان صرفا معرفت و اعتقاد است .

3. ایمان صرفا اقرار زبانی است . (40)

نقطه اشتراك آرای مذكور این است كه عمل بیرون از ایمان مؤ خر از آن است . از این مطلب سه نتیجه مهم گرفته می شود: نخست آنكه ایمان امری بسیط است و دارای درجات و مراتب مختلف نیست ؛ دیگر آنكه مرتكبین گناهان كبیره مؤ من هستند؛ و سوم اینكه گناهكاران اگر توبه نكنند، لزوما دچار عذاب ابدی نخواهند شد و درباره اصل عذاب آنها نیز حكم قطعی نمی توان داد.

همان گونه كه آرای سیاسی مرجئه در مقابل آرای سیاسی خوارج بود، در باره آرای كلامی مرجئه و خوارج نیز وضعیت از این قرار است . در واقع عقاید كلامی این دو گروه ، افراط و تفریط در باب ایمان و كفر است . یكی فاسق را كافر و مستحق قتل می داند و دیگری ایمان فاسق را مساوی ایمان پیامبر خدا می داند. همان گونه كه عقیده خوارج در طول تاریخ باعث ریخته شدن خون بسیاری بی گناهان گردید، عقیده مرجئه نیز باعث توجیه ظلم ستمكاران و حاكمان بنی امیه و بی اعتنایی به احكام دینی و انحطاط اخلاق گردید.

جالب اینجاست كه سالها قبل از تولد مذهب ارجاء پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وقوع آن را پیش بینی و در این باره به مسلمانها هشدار داده بود.(41) در كتابهای حدیثی شیعه و سنی احادیث فراوانی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام او در مذمت مرجئه وارد شده است و حتی مسلمانها به برائت از آنها و نپذیرفتن شهادت آنها و وصلت نكردن با آنان تشویق شده اند. در روایات اهل بیت علیه السلام شدیدا توصیه شده است كه شیعیان به فرزندانشان مطالب مفید و احادیث را آموزش دهند تا آنها فریب مرجئه را نخورند.(42) متاءسفانه امروزه نیز تفكرات مرجئه به صورتهای مختلف از جمله تاءكید یك سویه بر قلب و دل و بی اعتنایی به اعمال و احكام دینی ، در جوامع اسلامی وجود دارد.